تکمیل پروژه ظریف


تکمیل پروژه ظریف

همزمان با رونمایی وزیر خارجه از تیم B (بنیامین نتانیاهو، جان‌بولتون، بن‌زاید و بن‌سلمان) به عنوان دشمنان ایران برخی رسانه‌های نزدیک به دولت تیم B اصلی (باراک اوباما و جو بایدن) را بزک کردند.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، کارشناسان بسیاری معتقدند ایالات متحده آمریکا در تحریم ایران به حدود نهایی اقدامات حقوقی و اقتصادی رسیده و بیش از آنچه امروز در حال وقوع است، توان اعلام تحریم جدید وجود ندارد، اما موضوع مهم این روزها میزان اعمال این تحریم‌ها، توسعه آنها به کشور‌های مختلف و مجبور کردن دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی به رعایت تحریم‌های یکجانبه آمریکا علیه ایران است. از این‌رو کارگزاران تحریم ایران در کاخ سفید در نقاط مهمی در منطقه مانند دبی هم مستقر شده و آنچنانکه خودشان می‌گویند، شرایط را رصد کرده و به صورت لحظه‌ای در قبال ایران تصمیم می‌گیرند؛ آنچنانکه مقامات کاخ سفید در این یکی دو سال هم به تناوب اعلام کرده‌اند هدف نهایی‌شان وادار کردن ایران به حضور پشت میز مذاکره و پذیرفتن شروط محدود‌کننده تیم ترامپ است، همان شروط 12گانه‌ای که مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده در بنیاد هریتیج برشمرد.

در این شرایط تحلیل‌های مختلفی از سرنوشت تحریم‌ها وجود دارد و نظرات متفاوتی درخصوص نحوه برخورد با این تحریم‌ها و چگونگی محدود ساختن اثر آنها مطرح می‌شود. ایده اول را برخی نزدیکان دولت مطرح می‌کنند و معتقدند مسیر تعامل با ایالات متحده آمریکا همچنان باز است. آنها ذیل این ایده هم تئوری‌پردازی می‌کنند و هم فعالیت رسانه‌ای، هم پیشنهاد اقدام می‌دهند و انذار از اینکه نباید فرصت گفت‌وگو را از دست داد. به‌عنوان مصداق، پیشنهاد حسین موسویان در روزنامه ایران برای آغاز مذاکره با ترامپ در این دسته جا می‌گیرد. ایده دوم متعلق به کسانی است که واقع‌بینانه به فضای سیاسی و بین‌المللی می‌نگرند و خروج کشور از بن‌بست اقتصادی را از مسیرهایی پیگیری می‌کنند که نه‌تنها هیچ‌کدام به میز مذاکره با آمریکا ختم نمی‌شود، بلکه اساسا بر نفی مذاکره آن به‌ویژه در شرایط کنونی استوار است. در ساختار ذهنی این گروه، حتی ارسال پالس مذاکره به آمریکا، بازی در پازل دشمن تعریف شده و پرهیز از هرگونه اقدامی که این گزاره را تقویت کند، به‌عنوان اولویت در نظر گرفته می‌شود.

حداقل استدلالی که می‌تواند مشخص‌کننده برتری ایده دوم نسبت به نظر اول باشد، شکست‌های مکرر حرکت در مسیر تعامل با آمریکا و اعتماد به بخشی از جریانات سیاسی این کشور است؛ از ماجرای مذاکرات الجزایر در زمان دولت موقت که اولین بدعهدی و نقض پیمان آمریکا در قبال فرستادگان ایران بود گرفته تا پادرمیانی ایران برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان که باز هم با بدقولی آمریکا مواجه شد و حتی ماجرای تنش‌زدایی از ایران و محور شرارت نام گرفتن از سوی آمریکا و اخیرا هم برجامی که پاره شد، همگی دلالت بر این ادعا دارند که تعامل با آمریکایی - چه دموکرات باشد و چه جمهوری‌خواه- حداقل بی‌حاصل است؛ اگر مانند برجام نتیجه عکس ندهد و باعث افزایش تحریم‌ها و فشارها نشود.

از این‌رو و با اتکا به چنین استدلال‌هایی می‌توان دریافت موضع کلی ایران در مقطع کنونی، نفی ایده تعامل و مذاکره با آمریکا است و لذا تلاش می‌کند به نوع دیگری به غیر از مذاکره، آمریکا را به عقب براند. مختصات این مسیر اما با رصد وقایع چند روز اخیر در عرصه سیاسی و اقتصادی به راحتی قابل تشخیص است؛ برخی مسیرها پیش‌برنده این ایده است و برخی دیگر در تضاد مستقیم با منافع ملی.

 چگونه تحریم‌ها را عقب می‌رانیم؟

الف علاوه‌بر عبارت پربازتاب «با چاقوکش مذاکره نمی‌کنیم» که حسن روحانی آن را عنوان کرد، قاسم سلیمانی که نماد اقتدار نظامی به‌ویژه منطقه‌ای ایران است، در کنار علی لاریجانی به‌عنوان رئیس قوه مقننه در روزهای گذشته در مقابل ایده مذاکره، موضع مقتدرانه‌ای گرفته‌اند که می‌تواند هم در فضای بین‌المللی به همکاران کشور که منتظر نظر نهایی ایران هستند تا به فکر انتخاب مسیر تعامل و ادامه همکاری‌های اقتصادی باشند کمک کند و هم به افکار عمومی داخلی این پیام را برساند که مسئولان محکم‌تر از قبل ایستاده‌اند تا آمریکا جلو نیاید و طمع نکند.

ب ایده خروج ایران از NPT که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه آن را جزء گزینه‌های روی میز ایران دانست، طی روزهای گذشته در رسانه‌های بین‌المللی به‌عنوان اولتیماتوم ایران به کشورهای غربی توصیف شده است، چراکه آنها به خوبی می‌دانند اجرای این ایده آنقدر می‌تواند نظم جهانی را به هم بریزد که نه اتحادیه اروپا و نه بسیاری از کشورهای دیگر تاب تحمل تبعات ناشی از آن را نداشته باشند. مضاف بر این باید گفت طرح چنین مساله سطح بالایی نشان می‌دهد ایران برای انجام اقدامات دیگر نیز آماده است و همکاران آمریکا باید هرچه زودتر نسبت به موضع نهایی خود تصمیم‌گیری کنند تا از تبعات اقدامات ایران دور بمانند.

ج  ایده دیگری که احتمالا با اروپایی‌ها تعیین‌تکلیف می‌کند، بازگشت ایران به غنی‌سازی‌های پرحجم‌تر است؛ طرحی که از سوی برخی کارشناسان مطرح شده و بعید نیست حالا روی میز دیپلمات‌های ایران نیز باشد. عباس عراقچی روز گذشته ابراز داشته که موقع اقدام فرارسیده است. نباید فراموش کرد ایران با بازگشت به نقطه گریز هسته‌ای خواهد توانست آمریکا را آنقدر عقب براند که مانند دوره اوباما نامه‌های درخواست مذاکره بدون قید و شرط و کوتاه آمدن از مسیرهای دیگر برای سران ایران ارسال شود.

د سخنی که این روزها از زبان چند مقام سیاسی و مخصوصا نظامی ایران مطرح شده، بحث دیگری است که احتمالا برای کل منطقه تعیین تکلیف خواهد کرد؛ طرح اینکه «اگر ایران نفتی نفروشد، کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نیز نخواهند توانست نفت خود را به فروش برسانند»، وقتی از زبان فردی نظامی پس از تاکید بالاترین مقام سیاسی یعنی رئیس‌جمهوری مطرح می‌شود، مفهوم عینی‌تری می‌یابد و عملا نه‌تنها به امارات و عربستان که مدعی شده‌اند کمبود نفت ایران را جبران خواهند کرد، بلکه به دیگر کشورها نیز پیام توقف همراهی- هرچند محدود- با آمریکا را صادر خواهد کرد.

 چه اقداماتی توسعه‌دهنده تحریم‌ها علیه ایران است؟

الف  استقبال از کمپین‌های انتخاباتی دموکرات‌های آمریکا در رسانه‌های داخلی نمود عملی همان نظر شکست‌خورده‌ای است که معتقد است جمهوری‌خواهان جنگ‌طلبند، ولی «امضای کری تضمین است» و صادر‌کننده این پیام که ایران در مقابل هجوم ترامپ، هیچ واکنشی ندارد جز منتظر ماندن برای انتخابات 2020 و امیدوار بودن به پیروزی کم‌شانس دموکرات‌ها در مقابل ترامپ. تیتر شدن کاندیداتوری جو بایدن، سیاستمدار دموکرات برای انتخابات آمریکا در رسانه نزدیک به دولت و بروز شوق و ذوق یک جناح سیاسی از این اتفاق با انتشار عکس تمام‌صفحه این فرد نمونه کم‌نظیری از این مساله است. البته این همه ماجرای این روزنامه نیست، چراکه گفتن ادامه تحلیل محمدجواد ظریف در آمریکا مبنی بر اینکه گروه B خواهان جنگ با ایران هستند، وگرنه ترامپ علاقه‌ای به این مسیر ندارد و طبعا گرفتن این نتیجه که مذاکره با ترامپ و کنار زدن بولتون، نتانیاهو، بن سلمان و بن زاید چاره کاستن از فشارهای آمریکاست، به خوبی نشان می‌دهد در ایران گروهی از فعالان سیاسی که در دولت کم‌اثر هم نیستند، دست‌به‌عصا ایستاده‌اند و دل خوش کرده‌اند که ترامپ مشاورانش را رها کند و وزیر امور خارجه ایران را بچسبد. البته همین تعبیر هم برای امیدوار شدن کاخ سفید به کوتاه آمدن ایران و عقب‌نشینی دولت کافی است.

ب بدون تعارف باید گفت برخلاف تعبیرهای عجیب و غریب نزدیکان دولت، ایده حضور در آمریکا و رفتن به فاکس‌نیوز نه‌تنها ایده خارق‌العاده‌ای نیست، که بازی در پازل آمریکاست. وزیر خارجه ایران برای بیان سخنانی نه‌چندان جدید و حتی حاشیه‌دار که در برخی رسانه‌ها برداشت تمایل به مذاکره از سوی ایران را به همراه داشت، خودبه‌خود صادر‌کننده پیام ضعف و امیدواری به مسیر تعامل با ترامپ است. مسلم است که سخن گفتن از تبادل زندانیان میان دو کشور در شرایط کنونی یعنی ابراز تمایل به تعامل آن‌هم تعامل با کسی که در حال حمله است.

ج  وقتی رسانه رسمی دولت یعنی روزنامه ایران به قلم حسین موسویان، از اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در دولت اصلاحات، از اضطرار مذاکراتی سخن می‌گوید و  براساس برخی داده‌های پرخطا و غیرواقعی چرایی ضرورت مذاکره را تئوریزه می‌کند و ایران را به مذاکره با ترامپ آن‌هم فی‌الفور دعوت می‌کند، این مساله هیچ ذهنیتی برای افکار عمومی داخل نمی‌سازد، جز اینکه ایران امروز عاجز مانده و تنها راه گفت‌وگو با ترامپ است.

مذاکره به تشدید فشارها علیه ایران ختم می‌شود

محمدحسین ملائک، سفیر اسبق ایران در چین با اشاره به تلاش‌های آمریکا برای تشدید فشارها در مقطع کنونی گفت در حال حاضر شرایط پیچیده‌ای وجود دارد و مجموعه به‌هم‌ریختگی‌های داخلی به تقویت این فشارها کمک کرده است.

وی افزود: «برای برون‌رفت از وضع موجود می‌توان از برخی راه‌حل‌های منطقه‌ای بهره برده و با توسل به آنها بازی را تغییر داد.»
ملائک با بیان اینکه باید نوع بازی را عوض کنیم، خاطرنشان کرد: «آمریکایی‌ها به دنبال این هستند که ما دست به اقدامات خشونت‌آمیز بزنیم تا در مقابل اقدامات خشونت‌آمیز ما واکنش‌های خشن‌تری نشان دهند و با اجماع بین‌المللی محدودیت‌های بیشتری را علیه ایران شکل دهند.»

این کارشناس مسائل بین‌الملل با تاکید بر اینکه واکنش‌های مستقیم خشن نمی‌تواند پاسخ مناسبی به اقدامات کنونی آمریکا باشد، ادامه داد: «مناسب‌ترین گزینه برای کاستن از فشارها واکنش‌های نامتقارن خشن است.»

وی در توضیح مقصود خود خاطرنشان کرد: «طرف مقابل تنها شامل آمریکا نمی‌شود و چند هم‌پیمان اصلی آن را هم دربر می‌گیرد، لذا ایران می‌تواند به طرق مختلف منافع هر یک از آنها را در منطقه به خطر اندازد.»

ملائک مهم‌ترین راهبرد در راستای شکستن فشارهای آمریکا را این دانست که با توجه به تنش‌ها و مخالفت‌هایی که داخل آمریکا وجود دارد، بتوانیم تحلیل آنها را نسبت به ایران تغییر دهیم؛ به این مفهوم که با رفتار عملی خود این پالس را به آنها مخابره کنیم که فشار حداکثری نمی‌تواند به تغییر رفتار ما منجر شده و بالعکس می‌تواند نتیجه‌های دیگری را به دنبال داشته باشد.

سفیر اسبق ایران در چین گفت: «در چنین صورتی می‌توان با توجه به تنازعات داخلی آمریکا صورت‌بندی جدیدی را برای شرایط موجود ترسیم کرده و شکاف بر سر نحوه مواجهه با ایران را میان طیف‌های سیاسی مختلف در طرف مقابل تعمیق کرد.»

وی با تاکید بر اینکه با توجه به واقعیت‌های موجود، اساسا مساله رابطه ایران و آمریکا به لحاظ کیفی حل‌نشدنی است و این مشکل تا ابد با آمریکا وجود خواهد داشت، گفت: «مجموعه اقدامات یادشده به‌طور کلی حداکثر می‌تواند 40-30 درصد تاثیرگذار باشد و 70-60 درصد ماجرا معطوف به آن است که ما امکانات و منابع خود را مدیریت کرده و به لحاظ عملی به آنها اثبات کنیم که می‌توانیم مقاومت منفی را تا مدت‌های قابل‌قبولی ادامه دهیم.»

ملائک با اشاره به طرح ایده‌هایی چون ایجاد تمایز میان طیف‌های مختلف حاضر در هیات حاکمه آمریکا از قبیل ترامپ و گروه B و جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها خاطرنشان کرد: «دامن زدن به این باور در داخل کشور که ما به یک گروهی در داخل آمریکا گرایش‌هایی داریم و می‌توانیم از آن گرایش‌ها بهره ببریم خطا است و قبلا جواب منفی آن به صورت کاملا ملموس اثبات شده است.»

این کارشناس مسائل بین‌الملل اضافه کرد: «حرکت به این سمت بیش از هر چیز جناح مقابل آن گروه را برای تشدید فشارها علیه ایران تحریک می‌کند.» وی تصریح کرد: «در مذاکره، ما با یک ماهیت آمریکایی مواجه خواهیم بود نه با ماهیت دموکرات‌ها و نه با ماهیت جمهوری‌خواهان. این واقعیتی است که باید آن را در محاسبات خود لحاظ کنیم، والا هر بار هم از این و هم از آن ضربه می‌خوریم.»

سخت‌ترین تحریم‌ها زمان دموکرات‌ها علیه ایران اعمال شد

حمیدرضا آصفی دیپلمات با سابقه وزارت امور خارجه و سفیر سابق ایران در فرانسه  در گفت و گو با «فرهیختگان» چگونگی مقابله با تحریم های آمریکا را تشریح کرد.

با توجه به پایان مهلت معافیت‌های تحریم فروش نفت، به اعتقاد شما راه‌های جلوگیری از توسعه فشارهای ایالات متحده از این به بعد چیست؟

برای پاسخ به این سوال لازم است مروری به تجربیات موجود در 40 سال انقلاب و نوع کنش و واکنش با آمریکایی‌ها داشته باشیم. آمریکایی‌ها از ابتدای انقلاب با ما دشمنی داشتند و علت این امر روشن است. چهار دهه پیش نظامی در ایران مستقر شد که خود را مستقل می‌دانست و از سیاست‌های آمریکا تبعیت نمی‌کرد. این ساده‌انگاری است اگر فکر شود که مساله موشکی، مساله حقوق بشر، مساله انرژی هسته‌ای و... مشکلات اصلی هستند چون آمریکایی‌ها همه اینها را به شاه می‌دادند و هیچ مشکلی هم با این موضوع نداشتند.

 هرجا که به دلایلی مقابل آمریکا  انعطاف به خرج دادیم همیشه ضربه خوردیم

آنجایی مشکل به وجود می‌آید که کشوری همه اینها را داشته باشد و از آمریکا هم تبعیت نکند. آن جمله معروف بوش که هر کسی با ما نیست بر ماست، یعنی آمریکایی‌ها همه را مطیع و دنباله‌رو خود می‌خواهند. ما در گذشته هم هرجا که به دلایلی انعطاف به خرج دادیم همیشه ضربه خوردیم. همواره این‌گونه بوده که آمریکایی‌ها بی‌اخلاقی کرده‌اند و به‌رغم پایبندی جمهوری اسلامی ایران به تعهدات خود، آنها زیر تعهدات زده‌اند. درحقیقت شروع این رویه از بیانیه الجزایر بود که آمریکایی‌ها قول دادند در امور داخلی ما دخالت نکنند، اما به محض اینکه گروگان‌ها آزاد شدند آنها شروع به مداخله کردند. این یک تجربه تاریخی است. امروز وقتی مقالات تحلیلگران آمریکایی‌ را نگاه می‌کنید می‌بینید آمریکایی‌ها می‌گویند ترامپ نمی‌تواند با فشار ایران را به زانو درآورد و محافل بین‌المللی هم بر این جمع‌بندی اتفاق‌نظر دارند که فروش نفت ایران به صفر نخواهد رسید؛ کم می‌شود ولی آن‌طور که آمریکایی‌ها می‌خواهند نمی‌شود. آمریکایی‌ها علاقه دارند ایران را به‌پای میز مذاکره بکشانند چون ایران جزء موارد نادری است که دست رد به سینه آنها زده و مذاکره را نپذیرفته است. نفس این امر برای آمریکا نوعی شکست تلقی می‌شود. آمریکا به‌عنوان یک قدرت بزرگ علاقه‌مند است با هر کشوری که صلاح بداند بتواند مذاکره کند. به بیان دقیق‌تر، برای آنها نتیجه مذاکره خیلی اهمیت ندارد و آن چیزی که مهم است اینکه کشوری چون ایران را به‌پای میز مذاکره بکشاند و ژست پیروزی بگیرد و بعد، مذاکره به نتیجه برسد یا نرسد هم چندان مهم نیست.

چنین مذاکره‌ای البته هیچ‌وقت به نتیجه نمی‌رسد چون آمریکایی‌ها می‌خواهند خواسته‌های نامشروع خود را تحمیل کنند ولی جنگ تبلیغاتی شکل‌گرفته در هفته‌های اخیر ناظر بر آن است که ایران صرفا پای میز مذاکره بیاید و این چیزی است که خود بولتون هم در روزهای گذشته نسبت به آن تصریح داشته است.

راه مناسب مواجهه با این جنگ تبلیغاتی را چه می‌دانید؟

ما نباید در زمین آمریکایی‌ها بازی کنیم. ما الان باید بدانیم آمریکا ناموفق است. این عربده‌کشی آمریکا از سر توفیق نیست بلکه از سر استیصال است. مرور تجربیات گذشته نشان می‌دهد آن جاهایی که محکم ایستادیم، آمریکا عقب کشیده است.

با این استدلال مذاکره اساسا در موقعیت کنونی موضوعیت ندارد و در جهت منافع ملی نیست. مضاف بر آن باید به کشورهای منطقه هم با زبانی که متوجه می‌شوند، بفهمانیم این راهی که می‌روند به مصلحت آنها نیست. برای این موضوع اهرم‌های زیادی در منطقه در اختیار ما قرار دارد و دوستان زیادی داریم که می‌توانند در این مسیر به ما کمک کنند. درمجموع باید از همه ظرفیت‌ها بهره برد و راهکار مقاومت و واندادن برابر آمریکا را در پیش گرفت.

 بین جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها بر سر ایران اختلافی نیست

این روزها ایده‌ای در برخی رسانه‌ها مطرح می‌شود که بیش از هر چیز روی تمایزات هیات حاکمه و مناسبات سیاسی داخل آمریکا حساب باز کرده است؛ مواردی مثل تمایز دموکرات‌ها از جمهوری‌خواهان، استقبال از جو بایدن برای انتخابات 2020 آمریکا و دل بستن به دوره بعدی برای بازگشت این جریان و احیای برجام و... . چنین رفتارهایی در چارچوب مورد اشاره شما جایگاهی دارد؟

روشن است بین جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها اختلافات زیادی در زمینه‌های مختلف وجود دارد، اما درمورد جمهوری اسلامی اختلافی وجود ندارد. به همین دلیل هر دو جناح موضوع تروریست‌خواندن سپاه را تایید کردند. درخصوص تحریم‌ها هم وضع به همین ترتیب بود؛ آنها درباره برخی مسائل با هم اختلافات جدی دارند ولی درمورد جمهوری اسلامی اختلافات آنها بسیار جزئی است و در کلان با هم یک‌گونه فکر می‌کنند و این اشتباه است اگر فکر کنیم این جناح یا آن جناح بیاید، اوضاع متفاوت می‌شود.

اخیرا ترامپ یا یکی دیگر از جمهوری‌خواهان در اثبات اینکه تفاوت چندانی در مواجهه با ایران میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها وجود ندارد، گفت منافقین را دموکرات‌ها و خانم کلینتون از لیست تروریستی بیرون آوردند. این بهترین نمونه بود که مشخص می‌کند فرقی بین این  دوجناح وجود ندارد. سخت‌ترین تحریم‌ها زمان دموکرات‌ها علیه ایران اعمال شد. لذا ساده‌انگاری است که فکر کنیم این جناح با آن جناح تفاوت‌های بنیادین نسبت به جمهوری اسلامی دارند. تفاوت آنها صرفا در روش‌هاست ولی هدف غایی آنها یکسان است.

به‌طور مشخص اخیرا این ایده مطرح شد که ما باید به مذاکره با ترامپ بشتابیم تا اثر فشارهای بولتون، پمپئو، بن‌سلمان و بن‌زاید خنثی شود. اساس این استدلال آن است که ترامپ اهل مذاکره است و این امر باید تا پاییز صورت بگیرد، چراکه وقتی آنها وارد کمپین‌های انتخاباتی شوند چنین اقدامی دیگر اثر ندارد. امید بستن به مذاکره با ترامپ تا چه حد با واقعیت‌های موجود منطبق است؟

این ساده‌انگاری است. شما پای میز مذاکره با ترامپ بروید از کجا مطمئن هستید ترامپ در میانه کار به‌هم نریزد؟ ترامپ مذاکره با رهبر کره‌شمالی را روی هوا لغو کرد. این اتفاقی بود که در همین ماه‌های اخیر تجربه شد. اگر ترامپ پای مذاکره با ایران بیاید و تاریخ هم تعیین شود ولی قبل از آغاز مذاکرات بگوید مذاکره نمی‌کنم و فقط خواستم به دنیا نشان دهم ما می‌توانیم جمهوری اسلامی را پای میز مذاکره بیاوریم چه آبرویی از جمهوری اسلامی می‌رود؟ حتی اگر احتمال این اتفاق یک‌درصد باشد هم نمی‌توان از آن به‌سادگی عبور کرد.

اگر ترامپ پای میز مذاکره بیاید و همین حرف‌های همیشگی را بیان کند و مذاکره به نتیجه نرسد، باز فشارها بیشتر می‌شود. این‌طور نیست که شما پای میز مذاکره بیایید و بعد اگر مذاکره به نتیجه نرسید فشارها متوقف شود. از دو جهت شما ضرر خواهید کرد؛ اول اینکه به‌لحاظ تبلیغاتی شما فضا را باخته‌اید و دوم اینکه به‌لحاظ دستاوردهای مذاکراتی چیزی نصیب شما نشده است.

به اعتقاد من چنین تحلیلی بسیار خام و نسنجیده است. ما ابدا نباید به سمت ترامپ برویم. یکی از اهداف آنها از طرح مساله، ایجاد نوعی دوگانه موافق و مخالف در جمهوری اسلامی است تا کل انرژی کشور صرف موضوعی واهی شود، لذا در این زمینه باید خیلی مراقب بود.

منبع:فرهیختگان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon