یادداشت| تلویزیون در کمند قوهی مجریه
برنامه سازان فرم گرا به ستارگان روی آوردند و خواسته یا ناخواسته محتوا مرعوب محبوبیت قرار گرفت.
خبرگزاری تسنیم-لیدا عرفانیان
انسانها برای انتشار پیام خود رسانه ها را به کار گرفته و فرهنگ خود را نیز گسترش دادند. اما رسانه ها مانند گذشته به تلویزیون، رادیو، روزنامه، مجله و کتاب منحصر نیستند بلکه رسانههای گروهی و اجتماعی به دلیل فوریت و فراوانی به رسانههای شخصی یا فردی و جبههای فرهنگی شده اند.
شهرت رمز اقبال و موفقیت در رسانه و برای رسانه است. این روزها جنجال آفرینی و خبرسازی از ارزشهای رسانه ای به حساب می آید و هر رسانه ای که به غوغا سالاری بپردازد، طرفداران بیشتری میان عوام می یابد. به دور از رسانههای شخصی مثل تارنماها و صفحات که آنها هم سرمست اقبال و فالوورهای فراوان ترند از آنجایی که یک سازمان رسانه ای باید پایداری اقتصادی داشته باشد و پویا بماند و این مشخصه ها از یک طرف به استقبال مخاطب و از طرفی به منابع مالی آن سازمان بستگی دارد.
پس مخاطب را باید مجذوب کند و همین امر رسانهها و مطبوعات را به سمت سوژه یابی، حادثه پروری و عوام پسندی سوق میدهد و دقیقا در همین راستاست که رسانه باید فرهنگی شدن، اخلاق حرفه ای و رسالت اصلی خود را مراقبت کند. زیرا رسانه ها الگوساز و فرهنگ سازند و در حفظ ارزشهای فرهنگی نقش مهمی ایفا میکنند.
یاددهی، یادگیری، اندیشه پروری، هدایت و راهنمایی، افزایش آگاهیهای اجتماعی و رشد اجتماعی در ابعاد مختلف و.... از جمله وظایف یا کارکردهای رسانه است که نباید قربانی جذب مخاطب شود با نیم نگاهی به رسانه ملی گرچه نمی توان تلاش مدیران و برنامه سازان و ستاره های صدا وسیما را نادیده گرفت ولی جذب مخاطب در این سازمان با فراز وفرودهایی مواجه بوده است.
معمولا رسانههای سطحی و کم مایه بیشتر به سمت هنجارشکنی میل دارند و رسانههای میان مایه، کلیشه گرا و کپی کار هستند اما رسانههای مترقی خط شکن و نوگرایند و از طریق تولید محصولات غنی و ارزشمند و معرفی چهره های نو، درپی ایجاد جذابیت هستند. برنامه هایی چون حالا خورشید، نود، ماه عسل از جمله برنامه های موفق تلویزیونی بودند که هم در فرم هم در محتوا و هم از نظرسیاست گذاری با چهارچوبهای سازمانی خود همخوانی داشتند و هم تامین کننده منابع مالی خود بودند.
در پی روند رو به افزایش رقابت و کاهش احتمالی مخاطب و برای حفظ افزایش ظرفیت نفوذ رسانه، ایده به کارگیری سلبریتیها به عنوان مجری افزایش یافت و در آغاز هم با توفیق نسبی روبه رو شد. حضور مهران مدیری در دورهمی و رامبد جوان در خندوانه با اقبال مردم و مدیران شبکهها همراه بود و از انجا که شبکه ها در به کار گیری چهره ها از هم پیشی گرفتند و روشهای دیگر جذب محبوبیت کم رنگ شد برنامه سازان برای کسب استقبال مخاطب و حمایت مالی به هر دری زدند تا محبوب بمانند و از اهرم فشار و تاثیر سلبریتیها بیش از پیش استفاده کردند و پای بسیاری از آنها به میدان رسانه باز شد. اکبر عبدی، حمید گودرزی، پژمان بازغی، محمد رضا گلزار و حالا بنیامین بهادری.
برنامه سازان فرم گرا به ستارگان روی آوردند و خواسته یا ناخواسته محتوا مرعوب محبوبیت قرار گرفت. گزارشهای تحلیلی در این باره نوشته شده اما پیش تر باید پرسید:
سلبریتی کیست و چه نقشی در جامعه دارد؟
آیا نهادی بر رفتار و روش معرفی سلبریتیها نظارت دارد؟
آیا میزانی برای سنجش دانش و آگاهیهای آنها که به لطف رسانه از مراجع و رهبران فکری جامعه میشوند وجود دارد؟
آیا آنها با استانداردها و ضوابط اجرا آشنایند؟
آیا وجود سلبریتی ها ایدهی خوبی برای ایجاد رقابت بین مجریان و مجری بازیگران است؟
آیا مجریان تراز و آموزش دیده خانه نشین نمیشوند؟
خلاقیت ونوآوری برنامه سازان، در حد آوردن چهرهاست؟
جایگاه ستارگان علمی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و دفاع مقدس کجاست؟
نظام رسانه ای ما چگونه این پدیده را کنترل و مدیریت می کند؟
چهره یا سلبریتی به انگلیسی: Celebrity به شخصی اطلاق میشود که معمولاً در زمینههای موسیقی، ورزش، رسانه، مدل، سیاست، ادبیات، مذهبی و نظایر آن در یک جامعه یا فرهنگ عامه سرشناس و معروف باشد. چنین شخصی به راحتی از طریق مردم به ویژه قشر جوان قابل شناسایی است و به رسمیت شناخته میشود. چهرهها اغلب از طریق رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون، سینما، نشریات و شبکههای اجتماعی به سرشناسیشان افزوده میشود و علت آن پرداختن زیاد به موضوعات چهرهها در رسانهها در مسیر تامین مطالب نشریات و پایگاههای خبری است که منجر به درآمدزایی برای آنها می شود.
یک چهره همیشه محبوب نیست، ممکن است یک چهره منفور از راههای منفی نظیر اختلاس، رسوایی جنسی، اعتیاد و … که نزد مردم غیرقابل پذیرش هستند نیز به شهرت برسد. این چهرههای منفور یا محبوب سوژه رسانهها و برای ایجاد شایعه و چالشهای غوغاسالار هستند که موجب جلب توجه، جلب مخاطب و جلب حامی مالی می شوند.
گفته می شود در برخی از کشورها از جمله کانادا و آمریکا اصناف منشور صنفی دارند و اشخاصی که به نحوی از فرصتهای عمومی سوء استفاده کنند با جرائم خاصی روبرو میشوند. این قوانین مانع از ضربههای اجتماعی، فرهنگی و حیثیتی از سوی سلبریتیها میشود.
در کشور ما برای تفکیک سلبریتی خوب از بد کار نظام مند و منظمی انجام شده است؟
رسانهای که سلبریتیها را تولید و ترویج میکند قادر به به ابلاغ و اعلام بایدها و نبایدهای مقتضی خویش هست؟
آیا انتخاب های رایج، رفتارهای رایج، رقم های رایج، رویکردهای رایج این ایام فاصله گرفتن از رسانه دینی با شاخصه های صحت و سلامت و سعادت و سبک زندگی اسلامی و ایرانی و عدم اعتنا به برخی مبانی اخلاقی ارزشی سرزمین مان ایران نیست؟
آیا مدیران و برنامه سازمان برای کسب محبوبیت راه بهتری نمی یابند؟
آیا سرمایه اصلی رسانه نیروهای اموزش دیده و متعهد آن نیست. سرمایههایی که براساس ارزشهای جامعه رشد پیدا کرده و مدیریت و معرفی میشوند و نقش مهمی در الگوسازی جامعه دارند.
ورود گوینده به رادیو، ورود مجری به تلویزیون مانند ورود استاد به دانشگاه اهمیت ویژه و سرنوشتسازی داشته و دارد.
در رسانه ای که رادیوی آن به شایستگی مجریان خود را بر مجریان تلویزیون مقدم می شمارد، وام گیری تلویزیون از سامانه ی سینما با نرخ گزاف سود تسهیلات تحمیلی موجب تعجب نیست؟ و آیا رویگردانی رسانه از ستاره های خود ساخته رویگردانی از خود نیست؟
* دانشجوی دکتری مدیریت رسانه/ تهیه کننده رادیو و سردبیر تلویزیون
—————
منابع:
ساروخانی باقر جامعه شناسی ارتباطات تهران انتشارات اطلاعات چاپ 17
ساروخانی نگاهی به فرهنگ ورسانه فصلنامه فرهنگ ورسانه خرداد86
صادقی رحمت الله جدال رسانه ای انتشارات گلستان چاپ اول
انتهای پیام/