محمدکاظم کاظمی: اشتراکات هیچ دو ملتی اندازه ایران و افغانستان نیست/ ما غریبه نیستیم؛ اهل ایرانیم

محمدکاظم کاظمی شاعر افغانستانی معتقد است که دین و زبان دو عامل نزدیکی ایران و افغانستان بوده است. او می‌گوید نهایت این نزدیکی اعتقادی در دفاع مقدس و دفاع از حرم دیده شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، تاریخ، فرهنگ و تمدن دو کشور ایران و افغانستان مشترک است لذا ابتکارات و دستاوردهای هر دو در عرصه‌های فرهنگی و تمدنی به‌وفور دیده می‌شود. در مقابل، قدرت‌های جهانی برای جلوگیری از گسترش نفوذ فرهنگی ایران در افغانستان تلاش کردند با رسمی کردن زبان پشتو از نفوذ فرهنگی ایران در این کشور جلوگیری کنند اما علاقه و تمایل مردم افغانستان و گسترش روابط فرهنگی، باعث حفظ و اشاعه­ زبان و ادب فارسی در آن کشور شد.  با وجود فراز و نشیب‌های زیاد در روابط دو کشور، روابط فرهنگی همواره حوزه‌ مورد اتکا در گسترش روابط دو کشور بوده است.

با توجه به اینکه روابط فرهنگی معمولاً تابعی از روابط سیاسی است طرح این مسأله که چرا روابط فرهنگی در این سطحِ گسترده بین ایران و افغانستان برقرار بوده است، خالی از لطف نیست، چرا که علاقه­ دو کشور به گسترش روابط سبب شده است در نبودِ روابط سیاسی در سطح گسترده، روابط فرهنگی به‌عنوان مبنا و زمینه گسترش روابط و یا حتی جایگزین روابط سیاسی، بسیار مورد توجه باشد و در این سطح گسترش یابد.

درباره این موضوع با محمدکاظم کاظمی شاعر و عضو گروه علمی برون‌مرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفتگو کردیم.مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

دین و زبان دو عامل اشتراک فرهنگی بین ایران و افغانستان  

* ایران و افغانستان به‌عنوان دو کشور برادر همواره ارتباطات مستحکمی با یکدیگر داشتند؛ این مسئله از کجا ناشی می‌شود؟

این ارتباط از مبانی مشترک فرهنگی بین این دو کشور ناشی می‌شود. بر اساس معیارها و مبانی مشترکی که بین ملل مختلف در جهان وجود دارد، هیچ کجا به‌اندازه ایران و افغانستان این مبانی مشترک یافت نمی‌شود، حتی تمام کشورهای همسایه ایران از جهت زبانی، فرهنگی و مذهبی اشتراکاتی با یکدیگر دارند، اما اگر از لحاظ رسم‌الخط،‌ آداب و رسوم، تاریخ گذشته و به‌ویژه مفاخر ادبی و فرهنگی ارزیابی کنیم، به‌اندازه ایران و افغانستان اشتراک وجود ندارد.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت دو عامل دین و زبان، دو گزاره مهم در اشتراکات فرهنگی این دو کشور است. به‌تعبیری دین و زبان دو عامل ارتباطی جهت ایجاد اشتراک بین دو کشور محسوب می‌شوند.


خانواده محمدکاظم کاظمی

جالب اینجاست با وجود آنکه دستور زبان کشور تاجیکستان بسیار شبیه دستور زبان فارسی است، اما همانند کشور افغانستان از لحاظ رسم‌الخطِ نوشتاری نزدیک به کشور ایران نیست به‌گونه‌ای که تمام محصولات و آثار فرهنگی ایران در افغانستان بدون هیچ برگردان و ترجمه‌ای قابل استفاده است؛ یعنی هر اثر فرهنگی مانند کتاب، موسیقی، سمعی و بصری، خوشنویسی و... که در ایران تولید می‌شود، تنها در افغانستان بدون هیچ گونه ترجمه‌ای قابل استفاده است، از این جهت دادوستد فرهنگی دو کشور بسیار نیرومند بوده است.

نباید نگران تعامل فرهنگی و سیاسی ایران و افغانستان باشیم

مسئله بعد، رفت‌وآمدهای بسیاری است که بین اهالی ایران و افغانستان رخ داده است به‌ویژه حضور جمع وسیعی از مردم افغانستان در ایران که شاید در این حجم و مقیاس در قرن‌های اخیر سابقه نداشت و این خود می‌تواند فرصت مناسبی در ایجاد ارتباطات تنگاتنگ باشد به‌شرط آنکه ما از این بخت به‌عنوان فرصت استفاده کنیم نه تهدید، یعنی نباید نگران این ارتباط باشیم.

وجوه تاریخی عامل بعدی در اشتراکات ایران و افغانستان

وجوه تاریخی یکی دیگر از مشترکات ایران و افغانستان است، یعنی ما از دیرباز ساکنان یک وطن سیاسی بودیم؛ یعنی حدود دو هزار سال قبل و از زمان مهاجرت آریایی‌ها به این مناطق ما دارای وحدت سیاسی از لحاظ حکومتی و مرزها بودیم. چه‌بسا کشورهایی که حکومت‌هایی مستقل برای خود داشتند، اما حکومت‌های دو کشور دارای اشتراک متعددی بود.

قسمتی از افغانستان که مربوط به ایران بود، سرزمین شناوری بود، یعنی آریایی‌ها در هر سرزمینی که زندگی کردند، آن را ایران نامیدند، بنابراین گاهی این ایران شامل افغانستان و خراسان و حتی ماوراءالنهر می‌شد و گاهی سرزمین ترکمنستان کنونی مرکزیت ایران بود چنانچه در شعر «اهل خراسان» اَنوری، شهر مرو را پایتخت مرکز ایران می‌نامد. گاهی در زمانه‌های مختلف مرکزیت سیاسی اکثراً در ایران کنونی شناخته شده است و به این ترتیب یک وطن بزرگ سیاسیِ قدیم داشتیم که امروز بین کشورهای دیگری تقسیم شده است.

* تصوری است مبنی بر اینکه افغانستان در زمان قاجاریه از ایران جدا شده است در حالی که قبل از آن، بخشی از ایران بود لذا به خودی خود باعث بروز ناهنجاری‌هایی از سوی شبهه‌افکنان می‌شود.

 متأسفانه این فکر از آنجا ناشی می‌شود که گویی منظور از ایران، ایران کنونی است، یعنی ایران کنونی طی 200 سال گذشته سرزمینی بود که افغانستان و برخی مناطق دیگر جزئی از آن محسوب می‌شدند سپس از آن جدا شدند، در حالی که این مرزها به‌قدری متغیر و شناور بود که قضاوت درباره آن‌ها دشوار است که عنوان کنیم این قسمت برای آن قسمت بود. البته سرزمین ایران یک بخت بلند داشت به این صورت که نام قدیم ایران را حفظ کرده است؛ به همین دلیل قلمرو وسیع قدیم فرهنگی و سیاسی در ذهن بسیاری از مردم با ایران کنونی منطبق دانسته می‌شود، از این جهت این تصور پیش می‌آید که بدنه یا تنه اصلی، ایران فعلی بوده و مابقی از آن جدا شده است.

هرات از حکومت قاجار جدا شد نه افغانستان

اما درباره جدایی افغانستان از ایران،‌ واقعیت این است که در آن زمان فقط شهر هرات از قلمرو حکومت قاجاری ایران جدا شد و مابقی قسمت‌های افغانستان حکومت کاملاً مستقل داشت. اما در هر صورت ماجرای ایران و افغانستان مثل برادر بزرگ‌تر و برادر کوچک‌تر است. در فضایی که دشمنان به‌دنبال تفرقه‌انگیزی هستند تا عنصر وحدت را کمرنگ کنند، اگر نگاهی از بالا به پایین به سایر ملل اسلامی صورت گیرد، به‌نفع وحدت نیست، در واقع همه ما اجزای یک پیکر واحد هستیم.

آثار شریعتی در حجم وسیعی بین مسلمانان افغان گسترش یافت

* با تمام فراز و فرودهایی که طی تاریخ بین ایران و افغانستان شاهدیم، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شاهد اتحاد بیش از گذشته این کشور با سرزمین افغانستان هستیم، این همبستگی از کجا ناشی شد؟

مسئله وحدت بین افغانستان و ایران بسیار دیرین است، منتها در زمان پیروزی انقلاب اسلامی قوت گرفت. از زمانی که بازگشت به خویشتن بین ملل جهان اسلام برجسته شد، طبیعتاً نگاه‌ها متمرکز در کانون‌های تفکر خویشتن‌گرایی یا به‌تعبیری بازگشت به خویشتن اسلامی و یا بنیادگرایی اسلامی در معنای مثبتش بود. این امر در سه کشور بیش از کشورهای دیگر مطرح بود: بخشی در پاکستان به‌وسیله اقبال لاهوری، بخشی در مصر به‌وسیله نهضت اخوان‌المسلمین و بخشی در ایران به‌وسیله نهضت انقلاب اسلامی ایران مطرح شد. به‌طور طبیعی قشر روشنفکر مردم افغانستان به افکار اقبال لاهوری گرایش یافته بودند. گروهی از اهل‌سنت این کشور گرایش‌هایی به تفکرات سید قطب و حسن البنا و در کل به متفکران مصری داشتند، در این بین بخش عمده‌ای از شیعیان افغانستان و بخشی از اهل‌سنتِ فارسی‌زبان این کشور به افکار امام خمینی(ره) و یا همان افکار انقلاب اسلامی گرایش یافتند. در آن زمان کتاب‌های فراوانی از ایران به افغانستان وارد می‌شد. بین این آثار، آثار شهید مطهری و علی شریعتی از استقبال خوب مردم افغانستان برخوردار می‌شد. این نکته جالب است که کتاب‌های دکتر شریعتی که برگرفته از تفکر شیعه است، حتی مورد استقبال اهل‌سنت افغانستان قرار می‌گرفت و این به‌دلیل تفکر «بازگشت به خویشتنِ» دکتر شریعتی بود. این تعامل فرهنگی حتی قبل از انقلاب نیز وجود داشت منتها با پیروزی انقلاب اسلامی ایران سرعت و کیفیت بیشتری به خود گرفت.

تظاهرات اهل هرات در روز قدس

مسلمانان افغان با اندیشه‌های امام و انقلاب علیه دموکرات‌ها شورش کردند

*در تاریخ افغانستان شاهد ماجرایی سخت به‌نام کودتای 7 ثور هستیم که طی آن دموکرات‌ها علیه مسلمانان غلبه یافتند. بر اساس بررسی‌های تاریخی نهضت مردم افغانستان علیه کودتاگران را متأثر از انقلاب ایران می‌دانند، تحلیل شما در این باره چیست؟

همان طور که اشاره کردید، در تاریخ افغانستان شاهد کودتایی هستیم که در نهایت منجر به روی کار آمدن دموکرات‌ها و سرنگونی دولت محمد داوودخان شد؛ مردم افغانستان بعدها از ابعاد پنهان و خیانت‌های نهفته در آن آگاهی یافتند، از این جهت فشارهای سیاسی علیه متفکران و علمای این کشور صورت گرفت.

همزمان با این بیداری مردم، انقلاب اسلامی ایران پیروز شد و الگوی مبارزاتی مناسبی در اختیار مردم افغانستان قرار داد، ضمن آنکه کشور افغانستان در اشغال نظامی شوروی هم در آمد، اما ایران همچنان ضمن حمایت از مردم مظلوم افغانستان، به محکومیت اشغال نظامی افغانستان و گروه‌های دموکرات آن پرداخت.

این همسویی نه‌تنها در سطح شیعیان بلکه در سطح اهل‌سنت افغانستان شکل گرفت. مهاجرت مردم افغانستان به ایران این امر را تقویت کرد؛ بنابراین فصل جدیدی در ارتباط فرهنگی دو کشور ایجاد کرد، حتی علی‌رغم اینکه حکومت‌ها در افغانستان و ایران و در زمان اشغال افغانستان با هم در تضاد بودند، ما می‌دیدیم که مردم با یکدیگر در تعاملند.


شهید علیرضا توسلی بنیانگذار و اولین فرمانده لشکر فاطمیون

حضور افغانستانی‌ها در دفاع مقدس زمینه اشتراک اعتقادی با ایران را فراهم کرد

نکته‌ ضروری در ارتباطات ایران و افغانستان، ارتباط مذهبی این دو کشور در دو جریان دفاع مقدس و مدافعان حرم است، یعنی در ماجرای دفاع مقدس و مدافعان حرم اشتراکات اعتقادی هم نمایان شد.

در آن زمان نه‌تنها مردم افغانستان در دفاع مقدس حضور داشتند بلکه مردم ایران نیز در صف مبارزان افغانستانی در این کشور حضور داشتند و حتی شهید شدند. جامعه افغان در ایران مهاجران زیادی داشت و به‌طور طبیعی به همین نسبت احساس وظیفه‌ای نسبت به حراست از کشور ایران و حریم انقلاب اسلامی داشتند، چرا که مردم افغان خود را از اهالی این مرز و بوم می‌دانستند و هیچ گاه احساس غریبگی نداشتند. هرچند مدرک شناسایی تابعیت ایران را در جیب ندارند. این مسئله برگرفته از غیرت نهفته در خون مردم افغان است که نسبت به مکان زندگی خود احساس وظیفه می‌کند و عدم اعتنا به آن را دور از وجدان می‌داند.


رزمندگان افغانستانی در 8سال دفاع مقدس حدود 3هزار شهید تقدیم اسلام کردند

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط