در قلمرو آفتاب؛ حاشیه‌نگاری‌های شاعر افغانستانی از دیدار با رهبر انقلاب

محمد فرخار، شاعر افغانستانی، در یادداشتی به دیدار اخیر شاعران با رهبر معظم انقلاب پرداخته است.

خبرگزاری تسنیم، محمد فرخار:

ساعت 3و30 دقیقه است. با آن که هوا آفتابی است، چند قطرۀ باران بر سر و صورتم می‏‌نشیند. وارد حوزه هنری که می‏‌شوم می‌‏بینم خلوتِ خلوت است. به طبقۀ سوم به دفتر مرکز آفریشن‌‏های ادبی حوزه می‏‌روم. به مرکزی که مسئولیت برگزاری این دیدار با مسئولان آن است. عباس محمدی، علی داوودی، جناب امیری اسفندقه پشت میزی مشغول نوشتن است. حسی به من می‏‌گوید که امسال، دکتر علیرضا قزوه مجری برنامۀ دیدار شاعران با رهبری نخواهد بود. هنوز در طبقه سوم هستم، در مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه. شاعری در حال پوشیدن لباس محلی ترکمنی است، می‏‌خواهد امشب با چهرۀ خاص در این محفل شرکت نماید. سیدوحید سمنانی دوست شاعرم با مجموعه شعرش که با تازگی منتشر شده به طرفم می‌آید، لبخند می‌زند و شعری که برای مردم افغانستان سروده است، نشانم می‌دهد. کتابش را می‌گیرم و با صدای بلند می‌خوانم:

«ریشه‌هایم از خاک بیرون است، قصه کهنه‌ای است کاجستان/ چند روزی مرا تحمل کن، با توام ای برادر افغان/ السلام ای هرات می‌آیم، شانه‌ات بالِشِ سرم باشد/ غربتت را سلام می‌گویم، بس که تلخ است غربت تهران»

 ساعت 5 عصر است، با خودم می‏‌گویم، باید شاعران بسیاری آمده باشند. به همین منظور به حیاط حوزه می‌روم. شاعران بسیاری آمده‌اند،  شاعران در گروه‌های سه چهار نفری یا نشسته‌اند بر سایه‌ای یا اینکه قدم می‌زنند. خیلی‏‌ها شعری را که قرار است امشب بخوانند، برای همدیگر می‌خوانند. اهالی رسانه‌ هم بی‌خیال شور و شوق شاعران، از سوژه‏‌هایشان عکس و فیلم می‏‌گیرند.

سیدفضل‌الله قدسی از شاعران پیشکسوت افغانستانی را می‌بینم، از پله‌های رواق شهادت پایین می‌آید و روی سکو‏های آجری می‌نشیند به سراغش می‌روم تا از حال و هوایی که دارد بپرسم. اما زودتر از من خبرنگاری دوربین به دست از او می‌پرسد «آقا چندمین‌بار است که در این برنامه شرکت می‌کنید؟» آقای قدسی لبخندی می‌زند و می‌گوید «یادم نیست، شاید هفت‌هشت‌باری شده باشد که این توفیق نصیبم شده است. در بعضی از سال‌ها حتی از افغانستان آمده‌ام.» بی آن که سوالی بپرسم، گفته‏‌های آقای قدسی را می‏‌نویسم. در کنار قدسی، محمدسرور رجایی دیگر شاعر افغانستانی نشسته است.ا ما از شاعران مهمان دیگر خبری نیست.

ساعت 5 و 30 دقیقه است. حیاط حوزه هنری پر از شاعران پیشکسوت و جوان شده است؛ شاعران بسیاری را می‌شناسم. انگار فصل سلام و علیک است شده است. فصل لبخند زدن و در کنار هم بودن. وجه مشترک همه هم، شادمانی و اشتیاق است. اشتیاق میسر شدن دیدار رهبر.

دقایقی از ساعت 6 گذشته است. شاعران، به سمت اتوبوس‌ها می‌روند. احمد شهریار، شاعر جوان پاکستانی را می‏‌بینم که سوار اتوبوسی‌ می‌‏شود. من هم سوار اتوبوسی می‌شوم جالب است که تعدادی از شاعران، از خاطرات‏ سال‌های دورشان می‌گویند، در اتوبوس کنار آقای صادق رحمانی شاعر پیشکسوت اهل قم، می‌‏نشینم تا با هم گپی بزنیم. حرف‌مان که گل می‏‌کند، از سال‏‌هایی که مسئول صفحه ادبی روزنامه جمهوری اسلامی بوده می‏‌گوید. یادی از دوستان شاعر افغانستانی خود می‏‌کند. از شریف سعیدی و قنبرعلی تابش. با لبخند خاطره‌ای را بازگو می‌کند و می‏‌گوید. «در اوایل دهه هفتاد وقتی که مسئول صفحه ادبی روزنامه جمهوری اسلامی بودم، روزی یکی از شاعران افغانستانی که رفاقت خوبی داشتیم به دفتر کارم آمد و شعر و عکسی از خودش را داد که چاپ کنم. اصرار زیاد داشت که زود منتشر شود. شعر خوبی بود، اما دلیل اصرار بیش از حدش را نمی‌‏فهمیدم. به عنوان وظیفه عکس و شعر آن دوست را چاپ کردم، اما اصرار زیادش سؤال شده بود برایم. بعد از مدتی که او را دیدم و دلیل اصرار زیادش را پرسید، گفت: «جواب بله گرفتن من در خواستگاری به چاپ عکس و شعرم بستگی داشت. همان روزنامه را در خواستگاری بردیم و موفق شدیم که جواب بله را از خانواده دختر بگیرم».                  

شاعران پیشکسوت و جوان در مقابل دروازه ورودی بیت مقام معظم رهبری در انتظار بودند. با نهایت صبر و حوصله از شعر سخن می‏‌گفتند. وقتی دروازه باز شد و دوستان وارد شدند، مأمورانی با دقت و احترام شاعران میهمان را به سمت حیاط دیگری راهنمایی می‌‏کردند. در حیاط اصلی روی چمن‏‌های سبز و معطر، زیر درختان بلند کاج  فرش‏‌هایی برای نماز پهن بود. شاعران یکی یکی می‏‌آمدند و منظم می‏‌نشستند تا نماز عشق را به مقتدایشان اقتدا نمایند. مفهوم اشتیاق را در چشمان همه می‏‌دیدم. این را هم می‌دانستم که خیلی زود و با ورود آقا این صف‏‌های منظم به هم خواهد خورد. با اشتیاق به هم خواهیم زد. رضوانی خبرنگار خبر 20و30جهت تهیه گزارشی به دنبال شاعران با سوال‏‌ها غیر معمول خود بود. مثلاً از آقای دکتر موسوی گرما رودی پرسید «این روزها حال شعر چگونه است؟» از شاعر دیگری پرسید، «زندگی شاعرانه یعنی چه؟» ناگهان با صلواتی همه به پا خاستند. مقام معظم رهبری وارد شدند. طبق سنوات گذشته قرار است تا اذان حضرت آقا با شاعرانی که عرض ارادتی دارند و کتابی حرف بزنند. نخستین شاعر هم دکتر موسوی گرمارودی، شاعر پیشکسوت آیینی بود که در بدو ورود آقا، کتابی به ایشان هدیه کرد. آقا با نگاه مهربان به جایگاهشان نشستند. صف‏‌ها به هم خورده بود، اشتیاق حضور همه شاعران و مخصوصاً شاعران جوان را به جلو می‏‌کشاند. شاعران جوان چسبیده به هم در انتظار همکلامی با حضرت آقا بی‌تاب بودند. نه می‏‌توانستند بنشینند و نه می‏‌توانستند که بایستند. شاعران، مخصوصاً شاعران جوان هرکدام کتابی بر دست نیم‏‌خیز نشسته بودند که همکلامی با حضرت آقا را تجربه کنند. احمد شهریار بود، شاعر فارسی‌زبان پاکستان، با کتابی در دست خود را به حضرت آقا رساند، بعد از اهدای کتاب این رباعی را برای آقا خواند:

این کار کمی نیست که لطف و کرم است
تا آخر عمر هم ببالید کم است

تنها نه شما مدافعان حرمید
زینب خودش از مدافعان حرم است

شاعران جوان برای سبقت گرفتنِ از هم، از سر و کول هم بالا می‌رفتند تا خود را به نزدیک رهبری برسند. محمدسرور رجایی شاعر افغانستانی تازه ترین کتابش «از دشت لیلی تا جزیره مجنون» را به آقا تقدیم کرد و توضیحاتی هم درباره کتاب داد. آقا هم با استقبال از کتاب، قول خواندنش را هم به نویسنده داد. لحظات به تندی در حرکت بود و ده‏‌ها شاعر مشتاق شانه به شانۀ هم نماز را اقامه کردند.

بر سَرِ سفرۀ کریمانه و بی‏‌تکلف رهبری افطار نمودیم،  افطاری که طعم و لذتش قابل وصف نیست. به ساعتم می‏‌بینم، عقربه‏‌ها 10 شب را نشان می‏‌دهد. شاعران در شانه به شانۀ هم در جایگاه مشخص و ‏متفاوت نشسته‌‏اند. چند دقیقه بعد آقا وارد می‌‏شوند. باز هم شاعران صلوات می‏‌فرستند و قیام می‏‌کنند. ساعت 10 و 22 دقیقه محفل شعرخوانی سال 98در حضور مقام معظم رهبری با تلاوت قرآن کریم و با اجرای مرتضی امیری اسفندقه آغاز می‌‏شود. آقای اسفندقه برنامه را با غزلی از زنده یاد سلمان هراتی با این مطلع آغاز می‏‌کند:

دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو
امروز می‏‌آید از باغ بوی بهار من و تو

در آغاز آقای اسفندقه با نام گرفتن از شاعران درگذشته یادشان را گرامی داشت، اما از سر غفلت از زنده‌یاد حمید سبزواری نام نبرد. آقا به موقع گفت: «حمید سبزواری» این نکته‌‏ها این را می‏‌رساند که حواس آقا به همه چیز هست.

در این دیدار 29 تن از شاعران پیشکسوت و جوان، اشعار خود را در حضور رهبر انقلاب اسلامی قرائت کردند. شعرهایی با مفاهیم متفاوت آیینی، طنز، عاشقانه، سیاسی، و... که رضایت مقام معظم رهبری را هم در پی داشت. آنچه قابل توجه بود تعداد از این شاعران برای اولین‌بار دعوت شده بودند و شعر می‏‌خواندند. با آن که شاعرانی از کشورهای هند و افغانستان هم در این جمع شعر خواندند، اما عدم حضور شاعران پارسی سرا از کشورهای دیگر جلب توجه می‏‌کرد.

 رهنمودهایی حضرت آقا دربارۀ شعر شاعران حاوی نکته‏‌های تازه و آموزنده بسیار بود. تأثیر عمیق بیان ایشان بارها در جمع شاعران مشاهده شد. وقتی اشک و بغض رهبر انقلاب در واکنش به شعر بانو عاطفه جعفری شاعر افغانستانی که برای شهدای افغانستانی مدافع حرم سروده بود، همراه شد و فرمودند: «خیلی ممنون خانم. خیلی خوب! شهدای مظلوم فاطمیون؛ جا دارد که به آنها واقعا پرداخته بشود.» بغض سنگین بسیاری از شاعران را هم در پی داشت.

کوچه‌هامان پراز سیاهی بود، شهر را از عزا درآوردند
چشم‌های ستاره‌ها خندید، ماه را سمت دیگر آوردند

شاخه‌هایی که سرفرازانند میوه‌هایی که جلوه‌ی باغند
مادران مثل ام لیلایند، که پسر مثل اکبر آوردند

روی تابوت‌هایشان بستند پرچمی که به رنگ خورشید است
فاطمیون فداییان حرم، سرورانی که سر برآوردند

قصه‌ها را یکی یکی خواندند، آخر ماجرا سفر کردند
عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند

عصر یک جمعه بهاری بود، همه در انتظارشان بودیم
بادهای بهاری از هرباغ، لاله‌هایی معطر آوردند

 شعرخوانی شاعران دقیقا ساعت 11و22 دقیقه به پایان رسید و نوبت به فرمایشات حضرت آقا رسید. ایشان در بخش‌های از سخنان خود فرمودند که: امشب جلسۀ شعرخوانی بسیار جلسۀ خوبی بود. بیشتر از حد انتظارم از این شاعران جوان بود. نو آوری در مفاهیم بسیار چشمگیر است.

پدیدۀ شعر از معجزات آفرینش است. شعر از جنبه‌ی جمال و زیبایی برخوردار است و این امتیاز، شعر را به یک رسانه‌ی اثرگذار است برای انتقال مفاهیم و کار آمدی مضاعف دارد.

ایشان در بخش دیگر از سخنان خود فرمودند که  قلّه‌های شعر فارسی چه کسانی هستند؟ سعدی، حافظ، مولوی، فردوسی؛ اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند. شما ببینید شعر اینها که قلّه‌ هنر شعریِ طول تاریخ ما است، در چه جهت‌هایی به کار رفته!

 

حضرت آقا در بخشی از سخنان خود با اظهار نگرانی فرمودند که من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان دارد دچار فرسایش می‌شود.

ایشان با گلایه از سازمان صداوسیما خطاب به مسئولان گفتند: نگذارید زبان فارسی دچار فرسودگی و دچار ویرانی بشود.

مقام رهبری با انتقاد از ساختار بسیار نازل برخی ترانه‌ها و پخش آنها از صداوسیما در تیتراژ سریال‌ها تاکید کردند و گفتند که ما باید حرمت زبان را حفظ کنیم و اجازه نداریم با بی‌مبالاتی آن را به دست فلان ترانه‌سرای بی‌هنر بدهیم که الفاظ را خراب کند و بعد نیز با پول بیت‌المال آن را در صداوسیما و دستگاه‌های دولتی و غیردولتی پخش شود.

دیدار صمیمی شاعران با مقام معظم رهبری درست ساعت 11و43دقیقه به پایان رسید. آنگاه همه شاعران به طرف آقا هجوم بردند، تا آخرین ثانیه‌های حضورشان را در قلمرو آفتاب روشن نمایند. شاعران با لبخند رضایت و خاطرات روشن بسیار به امید سال بعد راهی خانه‏‌هایشان شدند و این گونه دیدار سال 98 در ذهن و یاد شاعران، مخصوصاً شاعران جوان جاودانه شد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط