امام پای توده مردم را به تاریخ باز کرد
منوچهر محمدی پژوهشگر انقلاب اسلامی گفت: امام مرجعیت مذهبی و سیاسی را در خودش ادغام کرد در حالی که در زمان آیتالله بروجردی مرجعیت دینی در قم و مرجعیت سیاسی با آیتالله کاشانی در تهران بود بود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، بدون شک نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) با ظهور خویش، بسیاری از معادلات و محاسبات رایج و جاری سیاسی را برهم زد و نوعی صفآرایی و آرایش جدید در این عرصه را موجب گشت. یکی از این عرصه در روابط بینالملل است به همین دلیل با منوچهر محمدی پژوهشگر برجسته انقلاب اسلامی و مولف کتاب «آینده نظام بینالملل و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» به گفتوگو نشستیم.
نهضت امام خمینی (ره) چه تاثیری در روابط بینالملل داشته است آیا انقلاب اسلامی در آغاز هم استکبارستیز بود؟
حضرت امام از آغاز نهضت یعنی از سال 41 تا 42 پیکان حمله خود را فقط به سمت شاه نشانه نگرفت بلکه ایشان شاه را مطیع فرمان آمریکا و غرب میدانست.
امام معتقد بودند نظام دوقطبی برای تقسیم منابع بین شرق و غرب ایجاد شد. در دنیای واقعی نظام استکباری در در برابر مستضعفین جهان قرار دارد همواره مستکبران در حال چپاول مستضعفاناند. به نوعی حضرت امام واژه «استکبار جهانی» و «مستضعفان جامعه» را ابداع کرد.
عموماً ایشان این دولتها را استکبار و تودههای مردم را مستضعف میدانستند. طرح ایده دوگانه استکبار در برابر مستضعفین روابط بینالمللی را به چالش کشاند. امام از آغاز انقلاب به طور همزمان مستکبران شرق و غرب عالم از جمله اسرائیل را خطاب قرار داد. انقلاب اسلامی به واسطه استکبار ستیزی صرفا انقلابی ملی نبود بلکه انقلابی جهانی بود. انقلابی که آمده بود نظام جهانی را به هم بریزد و به چالش بکشاند.
حضرت امام سخن معروفی دارند که فرمودند: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر». منتهی امروز سر و کار ما با آمریکاست. نگاه حضرت امام به استکبار منجر به شعار معروف مردم «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» شد.
بسیاری از منتقدان جمهوری اسلامی بر این عقیده هستند که شعار آمریکاستیزی انقلاب اسلامی تحت تأثیر هژمونی چپ بود.
در پیروزی انقلاب اسلامی چپها دخالتی نداشتند. حتی همزمان با آغاز انقلاب اسلامی یعنی در سالهای 40 تا 41 رخدادهایی در جهان رخ داد که منجر به تفاهم دو بلوک شرق و غرب شد. بعد از بحران موشکی کوبا آنها به همزیستی مسالمتآمیزی رسیده بودند. خط تلفن قرمز کاخ کرملین را به کاخ سفید وصل کرد تا در زمان بحران به طریقی این دو ابرقدرت مسائل خود را حل کنند.
بحران موشکی کوبا اوج تضاد بلوک شرق و غرب بود که با توافق، دو ابرقدرت همزیستی مسالمتآمیز در پیش گرفتند
همزیستی مسالمت آمیز شرق و غرب روی چپها ما هم مؤثر بود. حزب توده کوتاه آمد بسیاری از چپهای پشیمان مانند رسول جعفریان، الموتی، هادی هدایتی، کوروش لاشایی به خدمت دربار پیوستند و به چپ آمریکایی معروف شدند و در انقلاب هم مطلقاً نقشی نداشتند.
همزیستی مسالمت آمیز شرق و غرب روی چپهای ما هم مؤثر بود. حزب توده کوتاه آمد بسیاری از چپهای پشیمان مانند رسول جعفریان، الموتی، هادی هدایتی، کوروش لاشایی به خدمت دربار پیوستند و به چپ آمریکایی معروف شدند و در انقلاب هم مطلقاً نقشی نداشتند.
از طرف دیگر انقلاب اسلامی با توجه به شعار معروف نه شرقی و نه غربی علیه هر دو نظام مارکسیستی و امپریالیستی بود. این ادعای منتقدان سیاست خارجی جمهوری اسلامی سخن بیربطی است و این شعار را انقلابیون مسلمان تحت تأثیر آموزههای انقلاب سر دادند و انقلاب اسلامی در بدو پیدایش، با استکبار جهانی سر ستیز داشت.
البته در دوره زمامداری دولت موقت و نهضت آزادی سعی شد که از این شعار عدول شود اما روی مردم اثر نگذاشت و با اشغال لانه جاسوسی شعار مرگ بر آمریکا اوج گرفت.
مواضع ضدآمریکایی بنیانگذار انقلاب اسلامی در بیانات حضرت امام از اوایل انقلاب مشخص است. بنابراین ادعای مدعیان که جمهوری اسلامی تحت تأثیر هژمونی چپ به شعار استکبارستیزی روی آورد حرف بیربطی است.
شما یکی از مبارزان ملی شدن صنعت نفت هستید. دیدگاه حضرت امام درباره مبارزه ایرانیان در ملی شدن صنعت نفت چه بود؟
تردیدی نیست که ملی شدن صنعت نفت و نهضت مشروطه تجربه تلخ تاریخی برای امام بود، امام ملاحظه کرد نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت با همکاری استعمارگران و غربزدگان ایرانی به شکست انجامید.
تجربه تاریخی دیگری که امام توجه ویژهای به آن داشت این بود که علما در مشروطه و ملی شدن صنعت نفت به روشنفکران تکیه کردند، در نتیجه روشنفکران غربزده به راحتی گلیم را از زیر پای علما کشیدند. این تجربه تاریخی، امام را به این نتیجه رساند که به تودههای مردم تکیه کند.
آیا هر دو نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت حرکت نخبگانی بود؟
بله، نخبگانی بود. حضرت امام تجربیات تاریخی را در اختیار داشت. به آیتالله کاشانی نقد داشت که چر ایشان ریاست مجلس شواری ملی را میپذیرد.
امام منتقد مصدق بود که چرا در زمانی که قادر بود شاه را سرنگون کند این کار را نکرد.
یقیناً مصدق به دنبال سرنگونی شاه نبود.
آیتالله کاشانی نیز به نوعی مشروطه سلطنتی را پذیرفته بود آیا این نقد به او وارد است؟
آیتالله کاشانی به این نتیجه رسیده بود که در آن شرایط زمانی زمینه برای اسلامی شدن جامعه فراهم نبود بنابراین در پی حفظ سلطنت مشروطه بود البته تلاش بسیاری کردند تا ضوابط و مقررات اسلامی مثل منع استفاده از مشروبات الکلی اجرایی شود که دکتر مصدق مخالف بود.
شما سابقه حضور در حزب زحمتکشان را دارید؟ حزب زحمتکشان و مظفر بقایی چه رویکردی به امام و انقلاب داشتند؟
تنها حزب مورد حمایت آیتالله کاشانی حزب زحمتکشان بود. تنها حزبی هم بود که مذهبیون میتوانستند به آنها رجوع کنند و شعار حزب زحمتکشان این بود که ما برای آزادی قیام کردیم و آیه «نصر منالله و فتح قریب» در صفحه اول روزنامه شاهد نشریه رسمی حزب زحمتکشان درج شده بود.
از راست: مظفر بقایی، آیتالله کاشانی و خلیل ملکی
به همین علت با دکتر مصدق درگیر شد. در سال 41 حزب زحمتکشان کنگرهای برگزار کرد اساسنامه حزب در آن کنگره تدوین شد. حزب در آن اساسنامه احترام خود را نسبت به تعالیم متعالی اسلام مطرح کرد.
زمانی که حضرت امام قیام کرد تنها گروهی از ملیگرایان که به دفاع از آیتالله خمینی پرداختند و با تمام وجود امام را به عنوان رهبر خود پذیرفتند حزب زحمتکشان بود. از سوی دیگر تنها گروهی بودند که به قانون کاپیتولاسیون اعتراض کردند.
زمانی که حضرت امام قیام کرد تنها گروهی از ملیگرایان به دفاع از آیتالله خمینی پرداختند و با تمام وجود امام را به عنوان رهبر خود پذیرفتند حزب زحمتکشان بود. از سوی دیگر تنها گروهی بودند که به قانون کاپیتولاسیون اعتراض کردند
بنابراین در آن زمان و در دورهای حزب زحمتکشان در خط امام بود تا اینکه حرکت امام رشد کرد اما دکتر بقایی مخالف روشی بود که قانون حاکم آن دوره را زیر سؤال ببرد به همین دلیل عده زیادی از مذهبیون از حزب زحمتکشان جدا شدند، شهید آیت و من و محمود کاشانی نیز جدا شدیم.
مظفر بقایی هم طرفدار مشروطه سلطنتی بود.
دقیقاً و به هیچ وجه با رویکرد تند مذهبیون (به زعم او) موافق نبود بنابراین مذهبیون از سال 42 رابطهای دیگر با حزب زحمتکشان نداشتند.
چرا بخش مذهبی حزب زحمتکشان همانگونه که خلیل ملکی حزب راه سوم را تأسیس کرد در پی تأسیس حزبی جداگانه نبودند؟
ما در شرایطی نبودیم که این کار را بکنیم چون تا سال 49 من و آیت دانشجو بودیم. البته آیت بعد از سال 49 به گروه افسران آزادیخواه پیوست که امثال کلاهدوز و شهید نامجو در آن قرار داشتند.
بعداً این افسران نقش زیادی در بازسازی ارتش جمهوری اسلامی ایران داشتند.
دقیقاً.
رابطه مجموعه مذهبیها با حزب قطع شده بود، بعد از انقلاب، آیتالله کاشانی احیا شد و منتقدان آیتالله که نتوانستند ایشان را نقد کنند حزب زحمتکشان را سیبل خود کردند و مهمترین کیسه بوکس را مظفر بقایی یافتند تا به او حمله کنند.
البته خدمت شما هم عرض کنم نظر امام به حزب زحمتکشان و مظفر بقایی منفی نبود تا زمانی که مسأله قانون اساسی و ولایت فقیه مطرح شد، بقایی در یک سخنرانی به عنوان وصیتنامه سیاسی گفت نمیخواهم با اصل ولایت فقیه مخالفت کنم اما موافق هم نیستم. بنابراین استعفا داده و خودش را به نوعی بازنشسته سیاسی کرد تا اینکه در زندان مُرد. آیتالله کاشانی بعد از انقلاب احیا شد چون قبل از انقلاب هم مصدقیها و هم رژیم شاه به آیتالله کاشانی حمله میکردند.
برخیها معتقدند مارکس توده مردم را وارد تاریخ کرد و اگر در تاریخ قبل از مارکسیسم اتفاقی میافتاد به شدت نخبگانی و نظامی بود. اگر به تاریخ خودمان نگاه کنیم تنها شخصیت سیاسی که توده مردم را به عرصه سیاست کشاند حضرت امام بود چون قبل از آن رجال سیاسی عموماً از نقش مردم در عرصه سیاسی غافل بودند و قدرت بسیج مردمی را نداشتند. البته شمهای از حضور مردم در نهضت ملی شدن نفت و مشروطه و قرارداد رِژی میبینیم. آیا امام مردم را با انقلاب همراه کرد؟
مرجعیت با استفاده از جنبه دینی و سیاسی قادر به بسیج مردمی بود، میرزای شیرازی با یک خط نامه نهضت تنباکو را راهاندازی کرد و استعمار انگلیس را به زانو در آورد. امام هم با نفوذ فوقالعاده خود مردم را با خود همراه کرد. امام مرجعیت مذهبی و سیاسی را در خودش ادغام کرد در حالی که در زمان آیتالله بروجردی مرجعیت دینی در قم و مرجعیت سیاسی با آیتالله کاشانی در تهران بود بود.
امام شاگردان زیادی داشت و بعد از رحلت آیتالله بروجردی و کاشانی، این دو نقش را در خودش جمع کرد. با جمع کردن این دو نقش تأثیرگذار، تودههای مردم را به صحنه کشاند. تودههای مردم عموماً مذهبی بودند و امام در آن زمان طبیعی بود که بتواند بر مردم تأثیر داشته باشد.
در سال 42 و 43 عدهای به امام مراجعه کردند که ما میتوانیم کودتا کنیم یا شاه را ترور کنیم، امام زیر بار نرفت و به طلاب و شاگردانش توصیه کرد مردم را آگاه کنید خودشان قیام خواهند کرد.
در حالی که چپها به این باور رسیدند انقلاب کارگری در ایران اتفاق نمیافتد بنابراین حزب کمونیسم باید به نمایندگی از مردم انقلاب کند امام این حرف را قبول نداشت. حتی در سال 42 که امام در زندان بودند عدهای از او پرسیدند که با کدام لشکر میخواهید قیام کنید فرمودند لشکریان من به دنیا نیامدهاند. امام عمق مسأله را خوب فهمیده بود آن هم متناسب با این آیه شریفه قرآن بود که تا مردم تغییر نکنند خداوند هم کمکی به آنها نخواهد کرد.
بر این اساس بود که استثنائیترین انقلاب در پیوند میان سه عنصر مرجعیت دینی، مکتب اسلام و مردم به وجود آمد و به سرعت پیروز شد.
منبع:فارس
انتهای پیام/