خاطره یک فرمانده دوران دفاع مقدس از تولد تا مرگ نوزادش
امیر محتاج فرمانده اسبق نداجا و از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس در واکنش به اقدام برخی سلبریتیها به بیان خاطرهای از تولد تا مرگ نوزادش در دوران جنگ تحمیلی پرداخت.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، امیر دریادار عباس محتاج فرمانده اسبق نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس در واکنش به اقدام برخی از سلبریتیها برای تولد فرزندانشان در خارج از کشور در نوشتهای به یکی از خاطرات دوران دفاع مقدس اشاره کرد.
وی در این مطلب آورده است: "یک روز در قرارگاه گیلانغرب بودم. اطلاع دادند که پدرتان تماس گرفته و گفته بچهتان را بردند بیمارستان تهران. نگران تنها دخترم مریم شدم. امکان تماس و گفتگو با خانواده را هم نداشتم. مجبور شدم شبانه به سمت قم حرکت کنم و صبح رسیدم قم و رفتم منزل دیدم خانمم در رختخواب خوابیده و مریم که دو سال بود کنارش هست. خدارو شکر کردم ولی داستان چیز دیگری بود، فرزند دوم به دنیا آمده بود و بدلیل عوارض دوران بارداری مشکلات تنفسی داشت و بعداز چند روز بستری در بیمارستان قم پزشکان اعزام کرده بودند تهران، مادرخانم و برادر خانمم هم همراه بچه رفته بودند و همسرم تنها بود و اقوام از او مراقبت میکردند.
خدا میداند تا آن لحظه به این فکر نبودم که همسرم ماه آخر بارداری است و موقع وضع حملش است. خیلی شرمنده همسرم شدم چون بچه اول هم بدون حضور من بدنیا آمده بود و من بعداز چند روز از جبهه برگشتم و آنها را دیدم. وقتی از ماجرا مطلع شدم بدلیل عملیاتی که در پیش داشتیم بعد از چندساعت که کنار همسر و فرزندم بودم به سمت کرمانشاه حرکت کردم. البته تا کرمانشاه در تنهایی گریستم.
در دوران بارداری بچه دوم هم خانمم همراه من به کرمانشاه آمد و آن روزها کرمانشاه زیر آتش موشک و بمباران بود و من هم در قرارگاه و جبهه. دلخوشی ما این بود که کرمانشاه نزدیکتر است و هفتهای یکبار همدیگر را میدیدیم و احیانا میرفتیم طاق بستان و دنده کباب و دوغ میخوردیم.
عوارض استرس و موشک و بمباران موجب آسیب به جنین شده بود و بچه با مشکلات بدنیا آمده بود و بعد از چند روز بستری در قم و تهران، در بیمارستان تهران فوت میکند و مادر خانم و برادر خانمم وقتی از بچه ناامید میشوند برمیگردند قم تا از همسرم مراقبت کنند. بیمارستان هم بچه را تحویل بهشت زهرا میدهد. در قطعه اموات بلا صاحب دفن میکنند. چند سال بعد در سایت بهشت زهرا جستجو کردم قبرش را پیدا کردم و زمانی که برای زیارت قبور شهدا به بهشت زهرا رفته بودم قبرش را پیدا کردم و فاتحهای خواندم.
امروز که داستان آدمهایی را میخوانم که بسیار ادعاهای جور و واجور دارند ولی برای تولد فرزندشان در کشور فلان و بهمان برنامهریزی میکنند باخود خلوت میکنم و میخوانم "کجایند مردان بی ادعا"
تقدیم به همسر عزیزم خانم زهرا نادری.
انتهای پیام/