آیا «ماهی سیاه کوچولو» ره صد ساله را یکشبه پیمود؟
محمدرضا سرشار در تازهترین اثر خود که به نقد آثار بهرنگی اختصاص دارد، معتقد است نقدهای سراپا تأییدِ توصیفی برخی از مشاهیر و درج یک خبر روی جلد «ماهی سیاه کوچولو» بر شهرت این کتاب افزوده است؛ بهطوری که برخی بیآنکه کتاب را بخوانند، آن را تحسین کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «صمد بهرنگی؛آنگونه که بود»، نوشته محمدرضا سرشار(رهگذر) به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. رهگذر در این کتاب ضمن اشاره به زندگینامه بهرنگی، از نویسندگان مشهور دهه 40، به نقد و بررسی آثار او پرداخته است.
سرشار در این کتاب بر داستانهای بهرنگی برای گروه سنی کودک و نوجوان متمرکز است. او در ابتدا خلاصهای از داستانهای او مانند «اولدوز و کلاغها»، «اولدوز و عروسک سخنگو»، «کچل کفتر باز»، «پسرک لبوفروش»، «سرگذشت دانه برف»، «ماهی سیاه کوچولو» و ... آورده و در ادامه، ضمن اشاره به آرای برخی از نویسندگان و منتقدان مانند رضا براهنی و قدمعلی سرامی، به نقد و بررسی آثار بهرنگی میپردازد.
سرشار در بخشی که مربوط به داستان «ماهی سیاه کوچولو» است، مینویسد: این کتاب مشهورترین و آخرین اثر داستانی منتشر شده از «بهرنگی» ـ پس از مرگش ـ است، و بعد از آن نیز، وی تنها دو کتاب «یک هلو هزار هلو» و «24 ساعت در خواب و بیداری» را نوشت.
«ماهی سیاه کوچولو» شمارگانترین و مشهورترین کتاب کودکان در قبل از انقلاب نیز بود. شهرت این کتاب تا بدان حد بود که بسیاری ـ حتی گاه نخوانده ـ با شنیدن نام کتاب، لب به تحسین آن میگشودند. و در این مورد، بین افراد عادی و کسانی که مدعی آشنایی بیشتر و نزدیکتری با ادبیات کودکان بودند نیز، تفاوت چندانی وجود نداشت. دامنه گسترده این تبلیغات و استقبال، تا بدانجا بود که باعث شد عدهای دیگر، با تقلید یا اقتباس یا الهامگیری از این کتاب، آثاری بر این سیاق ـ و اغلب، بسیار ضعیفتر ـ به وجود آوردند.
جز مواردی که در مقاله «ادبیات کودکان قبل و بعد از انقلاب» به عنوان عوامل شهرت این کتاب ذکر کردهام، دو عامل دیگر نیز به شهرت آن دامن زدند: یکی از این عوامل، نقدهای سراپا تأییدِ توصیفی و تفسیریای بود که از طرف افراد بعضاً مشهوری چون «منوچهر هزار خانی» و... بر این کتاب نوشته شده بود. عامل دیگر، خبر تعلق گرفتن دو جایزه جهانی به این کتاب بود، که روی جلد چاپهای بعدی آن نیز درج میشد. این خبر، به عمد، چنان ذکر شده بود که اکثریت قریب به اتفاق مردم را دچار این اشتباه میکرد که متن داستان «ماهی سیاه کوچولو» و یا حداقل، کل کتابِ مذکور، به دریافت این جوایز نائل شده است. حال آنکه آنچه از این کتاب جایزه گرفته بود، نقاشیهای آن بود نه متنش. زیرا جوایز «نمایشگاه بولون ایتالیا» و «بیینال براتیسلاوای چکسلوالی»، به نقاشیهای مربوط به کتابهای کودکان تعلق میگیرد نه متن آنها. به این ترتیب، درج این خبر ناقص و تحریفآمیز نیز، خود به خود، عاملِ ایجاد شهرت و فروش بسیاری برای این کتاب شد. ...
نویسنده در این کتاب معتقد است که گرچه بسیاری معتقدند که مشهورترین اثر بهرنگی داستانی رمزی است، اما بسیاری از مؤلفههای داستانهای رمزی را ندارد. سرشار در اینباره مینویسد: «ماهی سیاه کوچولو» نشان میدهد که «صمد بهرنگی»، تصویر روشن و آگاهیِ دقیقی از اصول و معیارهای «رمزی»نویسی نداشته، و مرزهای این گونه داستانی را با انواع دیگر داستانها نمیشناخته است.
این، نکته بسیار مهمی است که هیچ یک از منتقدان ـ و در واقع، مفسرانِ و وصّافانِ ستایشگر ـ او، یا به علت بیاطلاعی خود از خصایص این قبیل داستانها، متوجه آن نشدهاند، یا احتمالاً متوجه شدهاند، اما صلاح ندانستهاند به آن اشاره کنند.
سرشار در ادامه به ویژگیهای زبانی بهرنگی در داستانهایش میپردازد. غلطهای نگارشی، ناهمخوانیها در نثر، آموزشهای غلط و ... از جمله موضوعاتی است که نویسنده به آنها پرداخته است.
انتهای پیام/