حسینیان: ماجرای اجازه شریعتی به حکیمی و بهشتی برای اصلاح کتاب‌هایش

حسینیان: ماجرای اجازه شریعتی به حکیمی و بهشتی برای اصلاح کتاب‌هایش

شریعتی در دو از امام خمینی نام می‌برد؛‌ در یک جا، زمانی که از روحانیت صحبت می‌کند، امام خمینی را به عنوان مرجعی شجاع که در برابر استعمار و استبداد ایستاد نام برده و او را هم‌چون ابوذر که بر سر خفتگان فریاد زد، تشبیه می‌کند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، شب گذشته، برنامه تلویزیونی «میدان انقلاب» با اجرای وحید یامین‌پور به روی آنتن شبکه سه سیما رفت. موضوع این برنامه بررسی اندیشه‌های سیاسی، فکری و اعتقادی دکتر علی شریعتی بود که با حضور روح‌الله حسینیان، رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی به صورت کامل مورد بررسی قرار گرفت.

حسینیان در بخش ابتدایی صحبت‌های خود، ضمن اشاره به اهمیت گفتگو پیرامون دکتر علی شریعتی گفت: شریعتی یکی از شخصیت‌ها و چهره‌های ماندگاری بود که تعلق به زمان خاصی نداشت و به دلیل نقشی که در پیروزی انقلاب اسلامی داشت، جا دارد که جوانان و مردم ایران سوال بپرسند که شریعتی که بود، چه تاثیری داشت و افکار او از کجا نشات می‌گرفت؟ مطمئنا طرح چنین پرسش‌هایی نشان از پویایی جامعه و جریان داشتن روح انقلابی در آن دارد.  شریعتی را باید از دیدگاه تاریخی مورد مطالعه قرار داد. او یک نقطه آغازین اندیشه‌ای دارد و یک نقطه پایانی که در این فاصله، تکامل‌ها، تفاوت‌ها فراوانی رخ داده است. بنابراین اگر هر کسی بخواهد شریعتی را مجرد از این سیر تاریخی مورد بررسی قرار دهد، هم می‌تواند او را متهم به سنی‌گری کند، هم می‌تواند ادله‌ای از کلام خود او بیابد که اثبات کند او شیعه است و هم می‌تواند او را به عنوان یک مارکسیست و غرب زده تشریح کند. در حقیقت، شریعتی شخصیت پیچیده‌ای است که در ابتدا مخلوطی از تفکر مکاتب غربی، عرفان هندی و عرفان شرقی اسلامی است و سپس روز به روز به سمت خلوص اسلامی حرکت می‌کند. این حرکت و نقاطی که او طی کرده است موجب شده افرادی که از یک منزلگاه و یک نقطه به او نگاه می‌کنند، او را متهم به چیزهایی کنند که شخصیت اصلی و واقعی شریعتی نیست.

وی ادامه داد: وقتی که نوشته‌ها و ترجمه‌های شریعتی را در سال‌های ابتدایی زندگی‌اش می‌خوانید می‌بینید که یک نوع گرایش سوسیالیستی در او موج می‌زند اما وقتی که به اواخر عمر او می‌رسید، شاهد پختگی‌های بسیار قوی در اندیشه او می‌باشید. این موضوع نشان می‌دهد که شریعتی رشد کرده، به تکامل رسیده و به نقطه خلوص اسلامی بسیار نزدیک شده است. یکی از وصیت‌های او به دکتر بهشتی و محمدرضا حکیمی این است که اجازه می دهد کتاب‌هایش را بخوانند و در صورت لزوم، بازنگری‌هایی براساس اسلام فقاهتی در آن داشته باشند. البته دکتر بهشتی صلاح ندیدند که چنین کاری انجام بدهند چرا که می‌فرمودند «آن چه که شریعتی است، باید آن را حفظ کرد و اگر بخواهیم او را تغییر بدهیم، تبدیل به افکار ما می‌شود». باید بگویم که این وصیت دکتر شریعتی نشان می‌دهد که او در بعضی از تفکرات خود تردید کرده و چنین وصیتی را برای اصلاح آن انجام داده است.

حجت‌الاسلام و المسلمین حسینیان به تاثیرگذاری شریعتی در بین دانشجویان در سال‌های 55 و 56 اشاره کرد و گفت: اگر بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم باید مقدمه‌ای را بر مبنای افکار شریعتی مطرح کنیم. تا زمانی که این مطلب روشن نشود، علت جذابیت شریعتی برای نسل جوان آن دوره مشخص نخواهد شد. باید اشاره کنم که آرمان واقعی شریعتی این بود که یک نظام اسلامی به وجود بیاید و اسلام، از شر اضافات و قرائت‌های غلطی که از آن صورت گرفته و تبدیل به یک فرهنگ شده است، رها شود. به اعتقاد او، راه رسیدن به چنین اسلامی، ایدئولوژیک کردن آن است. به زعم او، اگر اسلام را به یک فلسفه، فرهنگ و ادبیات تبدیل کنیم، آن هیچ نقطه آغازینی برای حرکت نخواهد داشت. به همین دلیل باید اسلام ایدئولوژیک که پیامبران با خود آوردند را احیا کنیم.

او تلاش می‌کرد که چهره‌‌ای از اسلام را ارائه بدهد که ایدئولوژیک است. او می‌گفت که نظام اسلامی ما نظام امت و امامت است. این موضع دقیقا همان اندیشه‌ای است که امام خمینی (ره) از اسلام ناب که حاوی ولایت فقیه است، داشت. دلیل جاذبه شریعتی برای جوانان نیز همین است.

حسینیان به اختلاف‌نظرهای شریعتی و روحانیت اشاره کرد و گفت: شریعتی اعتقاد دارد که دعوایش با علما و روحانیون، دعوای پدر و پسری است. باید توجه داشت که نحوه بیان انتقادات از زبان شریعتی باعث می‌شد که بسیاری از علما دچار حیرت و وحشت شوند و این سوال در ذهن‌شان ایجاد شود که شریعتی واقعا چه تفکراتی دارد؟ این که گفته می‌شود بیان شریعتی از دین به دلیل تحصیل کردن او در خارج به مذاق روحانیت خوش نیامده است، درست نیست چرا که اکثریت روحانیون تاثیرگذار از جمله امام خمینی، چنین دیدی نداشتند.حتی مرحوم فلسفی که شریعتی بارها با ذکر نام به او تاخته بود، چنین اعتقادی نداشت. توصیه مرحوم فسلفی به روحانیت این بود که با شریعتی درگیر نشوید و سعی کنید که با او مذاکره کرده و اشتباهاتش را به او تذکر بدهید. حتی کسی مانند شیخ عباس علی اسلامی مذاکراتی را با شریعتی داشت و شریعتی تعدادی از حرف‌های آنان را پذیرفت.

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مورد ضد روحانیت بودن دکتر شریعتی گفت: دقت کنید که علی شریعتی از ملای روستا گرفته تا آیت‌الله میلانی،‌ مرحوم فلسفی و ... را نقد می‌کرد. در مجموع می‌توان گفت که ایشان روحانیت را همیشه مورد نقد قرار می‌داد. البته باید اشاره کرد که شریعتی دو دوره دارد؛ در دوره اول، نقدهای گزنده‌ای به روحانیت دارد و بدون محابا و با ادبیاتی تند، روحانیت را نقد می‌کند. در دوره بعد، نقد ایشان بسیار آرام‌تر و مستدل‌تر شد و دفاع جانانه‌ای از روحانیت داشتند. حتی در آن جلسه که ایشان تحت عنوان «پرسش و پاسخ» در حسینیه ارشاد گذاشت، یکی از سوالاتی که از او پرسیده شد، نقد صریح به روحانیت بود.

او در پاسخ به این سوال آن نقدها را اصلاح کرد و دفاع جانانه و عالمانه‌ای داشت. شریعتی خاطره جالبی دارد. او تعریف می‌کند که در یک کنفرانس در فرانسه، شخصی بلند شد و گفت که روحانیت پایگاه همیشگی استعمار بوده است. من در پاسخ به او بلند شدم و به سر و صدا به او گفتم که اگر می‌توانید یک عالم دینی را معرفی کنید که نقشی در استعمار داشته است اما در مقابل،در هر جایی که پرچمی علیه استعمار بلند شده است، پرچمدار آن یک عالم دینی بوده است. ایشان طلبه‌ها و دانشجویان را نیز با یکدیگر مقایسه می‌کند و خطاب به دانشجویان می‌گوید من امیدی به شما ندارم اما آن طلبه‌هایی که حقوق‌شان از یک مرغ امریکایی نیز کمتر است تا سال‌های سال، به ارزش‌ها پایبند هستند و آن را حفظ می‌کنند.

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مورد نام بردن شریعتی از امام خمینی گفت: شریعتی در 2 جا از امام خمینی نام می‌برد؛‌ در یک جا، زمانی که از روحانیت صحبت می‌کند، امام خمینی را به عنوان مرجعی شجاع که در برابر استعمار و استبداد ایستاد نام برده و او را هم‌چون ابوذر که بر سر خفتگان فریاد زد، تشبیه می‌کند. در جایی دیگر، افراد را به اصحاب کهف تشبیه می‌کند و می‌گوید در میان آنان کسی مانند آیت‌الله خمینی به پا خاست و مردگان را به بیداری دعوت کرد و پاسداران قبرستان را به چالش کشید و به ستیز دعوت کرد.

این تاریخ‌نگار معاصر در مورد دیالوگ‌های امام خمینی پیرامون شریعتی گفت: به نظرم، امام خمینی از یک جهت نمی‌توانست نسبت به شریعتی نقد نداشته باشد و از جهت دیگر اعتقاد نداشته باشد. بالاخره شریعتی حرف‌هایی را مطرح می‌کرد که امام آن را قبول نداشت. البته آن حرف‌ها به دلیل کمبود شناخت او از اسلام و روحانیت بود. علاوه بر این، امام خمینی رهبر یک نهضت بود و به همین دلیل نمی‌توانست نسبت به یک موضوع جنجالی که محل اختلاف بسیاری بوده است، اظهار نظر قطعی کند.

در بخش بعدی این برنامه، سخنان رهبر انقلاب پیرامون دکتر شریعتی به نمایش درآمد و پس از آن روح‌الله حسینیان به بیان بخش دیگری از اندیشه فکری و سیاسی این چهره تاثیرگذار تاریخ انقلاب پرداخت؛ او توضیحاتی در مورد دیگر گروهک‌ها که خود را منتسب به شریعتی می‌دانند، داد و گفت: آن چه که مبانی اندیشه‌ای شریعتی را تشکیل می‌دهد با آن چه که گروهک‌های مختلف نظیر فرقان، جبهه آزادی و مخالفان شریعتی در ذهن دارند، متفاوت و کاملا متضاد است. شریعتی درد دین داشت و حتی در نامه‌ای که به ساواک نوشته است، این موضوع کاملا مشخص است.

او به دنبال دین اصیل اسلامی و خارج از خرافات تاریخی بود. این موضوع در حالی است که بسیاری از این افراد اصلا اعتقادی به اسلام ندارند. برای مثال، گروهک فرقان، هیچ اعتقادی نداشت که شریعتی نتیجه اسلام را امت و امامت معرفی کرده است.  این گروه، کسی مانند آیت‌الله مطهری را به شهادت رساند و با امام نیز کاملا مخالف بود. هم‌چنین مبانی نهضت آزادی نیز کاملا لیبرالی بود در حالی که شریعتی اسلام میانه‌ای بین سوسیالیسم و لیبرالیسم را معرفی می‌کرد. بنابراین می‌توان گفت به این دلیل که شریعتی یک پایگاه جوان‌گرایانه داشت و مورد استقبال قشر دانشگاهی بود، آنان تلاش می‌کردند که خود را به شریعتی متصل کرده و او را به نفع خود مصادره کنند. البته این که بعضی از گروه‌ها خود را به شریعتی و اندیشه‌های او وصل می‌کنند، نتیجه برخورد سلبی ما با دکتر شریعتی بوده است. شریعتی از ما است. او یک دیندار روشنفکر بود. به نظرم، شریعتی و امام خمینی آرمان‌های مشترکی داشتند. شریعتی گاهی اوقات به روحانیت حمله می‌کرد که درست هم بود و امام نیز چنین عقیده‌ای داشت. این موضوع نقطه ضعف ما است که شریعتی را از خود می‌رانیم و کسانی که هیچ سنخیتی با او ندارند، شریعتی را مصادره به مطلوب می‌کنند. اکنون ماجرای شریعتی مانند جریان جلال آل احمد شده است چرا که به دلیل اعتقادات ضد غربی آل احمد، بسیاری از روشنفکران نیز به او فحش می‌دهند. باید بگویم روشنفکران در تلاش هستند تا با جوسازی و تبلیغات سوء، جلوی اسلام ایدئولوژیک را بگیرند.

روح‌الله حسینیان در مورد ارتباط شهید مطهری و علی شریعتی گفت: در سال 1347 که حسینیه ارشاد به ابتکار شهید مطهری بنا نهاده شد، خود آقای مطهری از دکتر شریعتی خواستند که برای سخنرانی به این مکان بیایند. رفت و آمد آقای شریعتی و مطهری تا زمانی پس از این نیز ادامه داشت اما اختلاف شدیدی بین شهید مطهری و دیگر موسسین حسینیه ارشاد به وجود آمد که همین موضوع، زمینه‌ساز اختلاف با دکتر شریعتی شد. البته دکتر شریعتی در آن زمان، دوران ناپختگی خود را سپری می‌کرد و به صورت گزنده از روحانیت انتقاد می‌کرد و شاید بتوان گفت که همین موضوع باعث شد تا بین شهید مطهری و آقای شریعتی اختلاف ایجاد شود. آقای مطهری اعتقاد داشت که شناخت عمیق اسلام برای ما مهم است در حالی که شریعتی اسلام توصیف‌گرایی را ارائه می‌دهد. با حضور افرادی نظیر میناچی، به این اختلاف دامن زده شد تا جایی که به جدایی انجامید.

رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در بخش پایانی صحبت‌های خود به ارتباط شریعتی و ساواک اشاره کرد و گفت: ما اسناد ساواک پیرامون دکتر شریعتی را در دو جلد منتشر کردیم. دو نامه از ارتباط آقای شریعتی با ساواک وجود دارد. اولی نامه‌ای چهل صفحه‌ای است که شریعتی خطاب به سرتیپ بهرامی، رئیس ساواک استان خراسان نوشته است. دومی نیز یک نامه 10 صفحه‌ای است که برای کقدم، رئیس اداره سوم ساواک تهران نوشته است. تمام تلاش شریعتی این است که بعد از ممنوع‌المصاحبه شدن، اجازه سخنرانی بگیرد. اتفاقا هر دو نامه نیز موثر بوده است و پس از آن که او از زندان آزاد می‌شود، به دنبال کار خود می‌رود. تعبیر ساواکی‌ها این است که شریعتی ما را سرکار گذاشته است و بر سر قرارهایی که داشتیم نمی‌آید و اطلاعاتی نمی‌دهد. شریعتی یک پایگاه اجتماعی در بین جوانان داشته است و به همین دلیل ساواک دوست ندارد که جایگاه خود را خراب کرده و با شریعتی برخورد کند. بر همین اساس باید گفت که شریعتی هیچ همکاری با ساواک نداشته است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران