اردبیل| انتظار ۴ ساله زیارت پیکر شهید به سر آمد؛ از گور دستهجمعی تا روی سیاه تکفیریها
پیکر مطهر «علی آقایی» شهید مدافع حرم که در اسفند ۹۴ در خاک سوریه به شهادت رسید بعد از ۴ سال بیقراری و انتظار مُهری بر جنایت تکفیری زد و خاک وطن را مطهر ساخت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل، ساعت 6 و 30 دقیقه صبح روز هفتم اسفند ماه سال 1394 است. شمال حلب در سوریه محل درگیری خیر و شر شده است. صدها تکفیری تعداد انگشت شماری را محصاره کردهاند. روستای شیخ عقیل به اوج محل درگیریها تبدیل شده و آتش سنگینی بر چهره جوانان مدافع میبارد.
ساعتها درگیری بیوقفه. عهد کردهاند که هر چقدر رگبار گلوله هم بیشتر شود، کسی فرار نکند و اگر کسی زخمی شد دیگران دست به پیکرش نزنند چون در جا کشته میشود و مبارزه دچار تاخیر خواهد شد.
تیربار است و تیربار. گردان علی وارد عمل شده و به خاطر مهارتی که دارد تیربارچی است. یک آن فرمانده فریاد میزند علی شهید شد. درگیری بالا میگیرد.نیروها مجبور به عقب نشینی میشوند همه تلاش خود را به کاربستهاند تا مانع از پیش روی دشمن شوند اما صداهای مهیب، دود و خاکستر و خاک بر هوا برخاسته مانع از آن شده تا چشمها وجبی جلوتر را ببیند. علی شهید میشود در لابه لای خون و خاک. با چهرهای رنگ پریده از خون ریزی مدام. با عقب نشینی رزمندگان در هاله گرد و غبار آخرین شعاع نور چهرهاش محو میشود.
پلاک برگردن، آخرین امید دیدار مجدد او است. دیداری که 4 سال به طول انجامید و فریاد «علی جانم» مادر آنقدر بر گوش کر آفاق نشست تا روی تکفیر را سیاه کرد.
پیکر مطهر به گور دستهجمعی کفر کشانده شد
آخرین تصویر از علی یک تردید است. تردید از ترک او یا ماندن کنارش و به تماشایش نشستن. برداشتن پلاکش و یا باقی گذاشتن برای شناسایی. همرزمش تیمور میگوید: « آرام خوابیده بود. چهرهاش مثل گچ سفید شده بود. خونش مثل لالهای یک طرف صورتش را پوشانده بود. آنقدر جذابیت پیدا کرده بود که اگر وقتم ایجاب میکرد، دوست داشتم ساعتها به تماشای چهره زیبایش بنشینم. چهار پنج دقیقهای کنارش ماندم. هنوز خون تازه داشت روی چهرهاش جاری میشد. احساس میکردم زنده است. بیسیماش را در آوردم و نصب کردم روی لباسم، کنار بیسیم خودم. اسلحه و جلیقه خشابش را هم درآوردم و دادم به بچهها. خواستم پلاکش را بردارم که مبادا تکفیریها با شناخت هویتش او را قطعه قطعه کنند. اما لحظهای با خودم فکر کردم که شاید او را مثله نکنند و وقتی او را دفن کردند بدون پلاک هیچ وقت شناسایی نشود.»
آه زمین زمانی که پیکر علی به گور دستهجمعی سپرده شد بر آمد. لاله گلگون در کنار یاران خود آرام گرفت و زمانی که جنگ با عقبنشینی تکفیریها همراه شد و منطقه در دست رزمندههای سوری افتاد، پیکر علی را به واسطه آزمایش دی ان ای شناسایی کردند.
رزمندهای که دوستانش میگویند به خاطر مهارت جسمی و روحیه قوی و مطمئن همیشه مسئولیت کارهای سخت را میپذیرفت و شهادتش نیز در یکی از سختترین عملیات جنگی در تاریخ به ثبت رسید.
5 ماه زندگی مشترک و اعزام به منطقه
علی آقایی در بیست و چهارمین روز از بهمن ماه سال 1394 در حالی که پنج ماه از زندگی مشترکش میگذشت به سوریه اعزام شد تا مدافع حرم بیبیاش زینب کبری(س) باشد.
علی در مدت کوتاهی که با همرزمانش در سوریه بود، خاطرات خوبی را برای آنها رقم زد. تواضعاش، صبوریاش و شوخیهای بجایش همه و همه تصویری از انسانیت را در ذهن دوستاناش هک کرد.
اما همه خاطرات درست در زمانی به وقوع پیوست که جوان 32 ساله تنها 5 ماه در کنارهمسر خود زیسته بود.
شهناز عبدی همسرش میگوید: عاشق تواضع و سادگی علی شدم. میگوید وقتی در جلسه خواستگاری دیدمش جز ادب، نجابت و اخلاق ندیدم و به خاطر همین روحیه بود که با کسب اجازه از پدرم پذیرفتم که همسرش باشم.
شهناز بعد از 5 ماه زندگی مشترک شیرین، ماههای متمادی را به انتظار نشست و پیکر علی نیامد. مهندس عمرانی که شناگر، کشتی گیر و جودوکار بود، شوخ طبع بود و احساس مسئولیتش زبانزد دوست و آشنا است.
شهناز معتقد است کار همسرش تنها دفاع از خاک نیست. دفاع از باورها است. دفاع از ارزشها است. دفاع از عزت است و شرف، دفاع از حرمت است و حجاب.
خطبه جهاد نهج البلاغه بدرقه راهت
علی پسری با پوست سبزه و چهارشانه دی ماه سال1393 شیفته حجاب و متانت دختری شد که امروز بعد از 4 سال بی قراری عطر و بوی پیکر مطهر همسرش را در آسمان شهر میشنود.
عروسی این دو جوان در نهایت سادگی و در فروردین 1394 رقم خورد. پنج ماه سپری شده بود که علی عزم رفتن به سوریه را با همسر خود مطرح کرد. جوان رعنایی که آسایش خود را به کنار زد تا با بدرقه خطبه جهاد نهج البلاغه مدافع حرم حضرت زینب (س) باشد.
علی با همان روحیه دوران کودکی که سینی چای مسجد امام حسین(ع) را در 8 سالگی با چهل، پنجاه استکان حمل میکرد، بعدها دوره تکاوری سپاه را سپری کرد و با پرچم اسلام به دل دشمن زد.
میگویند متواضع بود وتشنه یادگیری. نترس بود و خوش اخلاق. اما اوج شهامت علی لبیک به مولایش علی (ع) و مبارزه با کفر بود.
یکی از شهروندان معتقد است مدافع حرم، مدافع ارزشها است و شهدای ما در مکتب حسینیت آموختهاند. هر شهیدی مسیر روشن مبارزه با کفر زمان را ترسیم میکند.
سید خلیل حسینی معتقد است چه شهدای دوران دفاع مقدس و چه شهدای مدافع حرم همگی در دفاع از ارزشهای راستین گام برداشتهاند و مکتب شهادت مکتبی است که انسانهای والا و معتقد به ارزشها را به خود فرامیخواند.
مکتب شهادت مستدام است
مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اردبیل نیز چهرههایی همچون آقایی را الگوی وارسته انقلابی دانست و تبعیت از آرمان آنها را مسئولیتی خطیر توصیف کرد.
علی واحد با اشاره به اقدامات این مجموعه در معرفی مدافعان حرم از جمله علی آقایی اظهار کرد: مدافع حرم اندیشهای متوقف در یک بازه زمانی نیست و منش شهدا ادامهدار در طول تاریخ است.
وی معتقد است ترویج فرهنگ ایثار و شهادت باید سرلوحه رفتار نسل جوان قرار گیرد تا روی کفر و ظالم سیاه شده و دشمن از حربه و حیلههای خود برای صدمه بر ارزشهای راستین عقبنشینی کند.
خون رنگین علی نگین سرخ تاریخ ایثار و شهادت است تا روزی آیندگان بدانند که در این خاک جوانان غیوری زیستند و زمزمه تجاوز شیطان را با پنجه آهنین خود فرونشاندند.
روحت شاد.
گزارش از ونوس بهنود
انتهای پیام/ ع