همسرانه‌هایی از فرمانده مدافعان حرم: راهی که ابراهیم عاشقانه انتخاب کرد

همسر شهید ابراهیم عشریه می‌گوید: همسرم مربی تاکتیک نظامی بود. برای یک ماموریت ۶۰ روزه و به عنوان مستشار نظامی به سوریه رفته بود. مربی نیروهای مقاومت نجبای عراق بود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسینم، ابراهیم عشریه، فرزند شعبان اول شهریور 56 در نکا به دنیا آمد. سال 92 کارشناسی ارشد را در تهران خواند. یکی از مربیان و اساتید تاکتیک فنون نظامی و فارغ‌التحصیل دانشگاه افسری امام حسین(ع) بود که به‌عنوان یک مستشار از قم به سوریه رفت و در همین جبهه نیز به شهادت رسید. شهید عشریه 20 اسفند ماه سال 94 راهی سوریه شد. او 25 فروردین ماه 95 در منطقه العیس سوریه مفقودالاثر شد. با گذشت 54 روز خبر شهادت وی رسماً تأیید شد و به‌عنوان شهید جاویدالاثر نام گرفت. از این شهید 39 ساله سه دختر به‌یادگار مانده است. پیکر مطهر او بعد از گذشت سه سال از شهادتش در سوریه کشف و شناسایی شده است.

ساره عیسی پور همسر شهید ابراهیم عشریه 13 سال با او زندگی کرده است. او حالا راوی روزهای مقاومت و حماسه شهید است و در گفتگو با تسنیم می‌گوید: همه ما آدم‌ها با فطرت پاک خلق شدیم. ولی خیلی چیزها ممکن است به مرور تاثیر بگذارد که این زیبایی قلب و فطرت پاک را از دست بدهیم. ولی کسانی که واقعا می‌خواهند عاشق خدا و عاشق امام زمان شوند، به مرور زمان همه کارهایشان را با اخلاص و پاک می‌کنند. شهید ابراهیم عشریه هم یکی از آنان بود. به قول خودش راه درست را انتخاب کرده بود و می‌گفت: "عاشقانه راهم را انتخاب کرده‌ و پای آن هم ایستاده‌ام. و حتی اگر هم به شهادت هم رسیدم بعد از ظهور امام زمان(عج) می‌خواهم دوباره زنده شوم و در رکاب ایشان هم به شهادت برسم."

می‌گفت: حتی اگر هم به شهادت هم رسیدم بعد از ظهور امام زمان(عج) می‌خواهم دوباره زنده شوم و در رکاب ایشان هم به شهادت برسم.

 

او به ماجرای ازدواجش اشاره کرده و ادامه می‌دهد: در دوره نوجوانی تغییری را پشت سر گذاشته بود و به کلاس‌های قرآن علاقه‌مند شده بود. تا اینکه من هم بعد دیپلمم رفتم در کلاس‌های کانون قرآن شهرمان به عنوان مربی شرکت کردم. من در واحدخواهران بودم و او در واحد برادران. آنجا انتخابش را کرد و می‌گفت می‌خواستم دختری را به برکت قرآن انتخاب کنم تا در سایه اهل بیت(ع) با او زندگی تشکیل دهم. ازدواج کردیم. ما وقتی ازدواج کردیم به اصفهان رفتیم. درس همسرم که تمام شد قم را برای زندگی انتخاب کردیم. ماندیم تا وقتی ایشان به شهادت رسید. هنوز هم من ساکن قم هستم.

همسر شهید عشریه با اشاره به کلاس‌های اخلاقی که شهید شرکت می‌کرد می‌گوید: با یک استاد اخلاق در دوره سربازی آشنا شده بود و به این نتیجه رسیده بود که روزمرگی دنیا نمی‌تواند انسان را قانع یا بی‌نیاز کند و باعث می‌شود انسان از یاد مرگ و آخرت غافل شود. اما این کلاس‌های اخلاق یک یادآوری است. و باعث می‌شود دستت پر باشد. در اصفهان هم که بودیم معمولا جلسه حدیث کسا و ختم صلوات را در قم شرکت می‌کرد. دیگر به قم رفتیم و توانست همه جلسات را راحت شرکت کند و می‌گفت این کلاس‌های اخلاق برای من فرصتی بود که توانستم راهم را درست انتخاب کنم. خیلی از دوستان و اطرافیانش را به همین راه کلاس‌های اخلاق آورد.

بیشتر بخوانید

 

ساره عیسی پور از خصوصیات اخلاقی همسرش می‌گوید و ادامه می‌دهد: اخلاق خوب، نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و محبت به خانواده‌ از خصوصیات او بود. کلاس اخلاق هم می‌رفت و وقتی می‌آمد خانه اگر نماز شبش قضا می‌شد یا نمازش را خیلی با صفای دل نمی‌خواند، می‌گفت: خانم اگر من کاری کردم یا فلان جا عصبانی شدم من را ببخشید. یا به بچه‌ها می‌گفت که اگر من این اشتباه را کردم و سرتان داد زدم من را ببخشید. می‌گفت: "طلب بخشش و گذشت کردن باعث می‌شود خدا به ما نگاه ویژه‌ای بیندازد تا مطمئنا بهتر بتوانیم خدا را بشناسیم."

بیشتر بخوانید

 

کمتر کسی است که احتمال شهادت ابراهیم را در سوریه نمی‌داد. همسرش در این باره می‌گوید: انتظار شهادت همسرم را داشتم. سال 94 سفر اربعین رفت . 20 اسفند 94 به سوریه رفته بود. یک گزارش نوشته بود و گفته بود من برات شهادتم را در اربعین گرفتم. وقتی آمده بود، تغییر کرده بود. نماز شب‌های طولانی، توسل‌های با اشک و اخلاص و خواندن روضه حضرت زهرا(س) با اشعار حافظ و اشعار فیض.

او از نگاه خاص شهید برای اعزام به سوریه چنین می‌گوید: وقتی حرف از سوریه شده بود، دو بار قرار بود برود که هر بار به هم خورده و نتوانسته بود راهی بشود. به من می‌گفت: "شما راضی نیستی؟" یا به مادرش زنگ می‌زد و همین سوال را می‌پرسید و می‌گفت: "بالاخره یک چیزی هست که حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) من را نمی‌طلبند." وقتی قسمتش شده بود دیگر خیلی خوشحال بود. آمد به من گفت: "بالاخره تصمیمت را گرفتی یا نه چون بالاخره جنگ است و ممکن است هر اتفاقی بیفتد. تصمیمت را الان بگیر که آن موقع دیگر پشیمانی یا شکوه و شکایت نباشد."

همسر شهید عشریه ادامه می‌دهد: من هم پیش خودم گفتم این همه هر سال در روز عاشورا در مجالس روضه شرکت کرده‌ام. گریه کرده‌ام و به اهل بیت(ع) گفته‌ام که کاش بودم و به دادتان رسیده و دستتان را می‌گرفتم. اما در آن روزگار نبودم که کنار اهل بیت(ع) باشم. حالا که حرم مطهر این اهل بیت(ع) در خطر است و بالاتر از آن دینمان در خطر قرار گرفته و درخت اسلام که باید آبیاری شود تا به دست امام زمان(عج) برسد. حالا که پای عمل من به میان آمده چرا بگویم نه؟ من چه کسی هستم که بخواهم مانع ایجاد کنم؟

ساره عیسی پور از تنهایی‌های بعد از شهادت همسر می‌گوید: تنها زمانی که یک مقداری در دلم ترسیدم اما به همسرم نگفتم حرفی بود که در دلم گذشت. به حضرت زینب(س) گفتم خانم جان اگر اتفاقی برای همسرم افتاد شما دست ما را بگیر و تنهایمان نگذار. دخترها بابایی هستند و کمبود محبت پدر خیلی برایشان سخت است. بچه‌ها را تنها نگذارید. خود همسرم هم به بچه‌ها می‌گفت اگر من نبودم و دلتان تنگ شد یاد حضرت رقیه(س) بیفتید. بعد از شهادت همسرم وقتی می‌دیدم گاهی حال و هوای خانه غمگین است، ناراحتی خودم هم دو چندان می‌شد اما نمی‌توانستم پیش بچه‌ها گریه کنم و در این شرایط فقط می‌گفتم یا حضرت رقیه(س) خودت کمکمان باش. و دلتنگی بچه‌ها را به آرامش تبدیل کن.

بیشتر بخوانید

 

او از تخصص این مستشار نظامی در سوریه چنین می‌گوید: مربی تاکتیک نظامی بود. برای یک ماموریت 60 روزه و به عنوان مستشار نظامی به سوریه رفته بود. زنگ هم که می‌زد خیلی صحبتی از اتفاقات سوریه نمی‌کرد ولی می‌گفتند به عنوان مربی نیروهای مقاومت نجبای عراق حضور داشت. به نیروها آموزش می‌داد و عکس‌های آموزش‌اش هم هست.  همیشه سعی می‌کرد آموزش‌ها را به صورت عملیاتی هم به نیروها نشان بدهد. یکی از دوستانش تعریف می‌کرد و می‌گفت رفته بودیم شناسایی که ابراهیم گفت من می‌خواهم یک چیزی بخوانم تا دشمن بداند ما در این شرایط هم شاد هستیم و بعد در موقعیتی ایستاده و یک شعر مازندرانی را خوانده بود.

همسر شهید عشریه از آرزوی شهادت همسرش چنین روایت می‌کند: در دفترچه خاطراتش در منطقه نوشته است که هر شب روضه یکی از اهل بیت(ع) را می‌خواند و دعای شهادت می‌کند اما ناراحت بود که شهادت نصیبش نمی‌شود. مثلا نوشته بود امشب(شب دوم) هم گذشت و من هنوز شهید نشده‌ام. شب سوم و شب چهارم و ... به همین منوال هر شب را روایت کرده بود. تا اینکه در روز سی و پنجم به شهادت رسید. در روز عملیات آزادسازی تپه العیس در جنوب حلب بود که به شهادت رسید. عملیات به کمین خورده بود. چند گروه با نیروها رفته بودند. اما گروه آن‌ها بیشترشان مجروح شدند که شهید ابراهیم هم در این گروه به شهادت رسید. کمین باعث شده بود که تیر بخورد. فیلم پس از شهادتش را هم بچه‌های نجبا گرفته بودند ولی چون نیروهای تکفیری داشتند به محل می‌رسیدند، دیگر فرصت نداشتند که پیکر را به عقب بیاورند.

بیشتر بخوانید

 

او به ماجرای آخرین فیلم شهید اشاره کرده و می‌گوید: آخرین فیلم و عکسی که از او داریم مربوط است به یک روز قبل از اینکه به تهران برود برای اعزام. ماجرا از این قرار بود که گفت: "من می‌نشینم از من فیلم بگیر که اگر قسمتم شهادت شد، نگویند که فلانی برای پول یا از روی اجبار رفت. و به این ترتیب اهداف والا را زیر سوال ببرند." وقتی به شهادت رسید من آن فیلم را پخش کردم. صحبت کرده و گفته بود: "من عاشقانه و با اختیار خودم این راه را انتخاب کرده‌ام. اجبار کسی در میان نبوده و همه ما مطمئنا در ازای این سلامتی و تعهد و اعتقادی که داریم باید بتوانیم به عقایدمان جامه عمل بپوشانیم."

عیسی پور از دلتنگی فرزندان چنین می‌گوید: دختر کوچکم تازه کلاس اول است. گاهی که به گلزار شهدای قم می‌رفتیم، چون تازه سواد یاد گرفته بود، روی قبرها را می‌خواند و می‌گفت: "مامان عکس بابا اینجاست اما سنگ قبرش نیست. همه عکس ها زیرش سنگ و اسمشان هست. اما ابراهیم عشریه نیست." گفتم بابا پیش حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) است. چون آن‌ها خیلی بابا را دوست داشتند خواستند تا هر وقت که خودشان می‌خواهند پیششان بماند.

در پایان او به توصیه‌های شهید اشاره کرده و می‌گوید: بیشترین توصیه‌اش به دخترانش بود مبنی بر اینکه مناسبت‌های اهل بیت(ع) و شهادت‌ها و میلادها را جدی بگیرید. هر روز یاد امام زمان(عج) را داشته باشید چون هر چه ما بیشتر به یاد ایشان باشیم، ایشان هم یاد ما هستند. توسل به حضرت فاطمه زهرا(س) داشته باشید. نماز اول وقت را حتما اقامه کنید. به مادر احترام بگذارید و مطیع ولی فقیه باشید. در عمل هم این اطاعت را نشان دهید و فقط به زبان نباشد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط