آیت‌الله خامنه‌ای چگونه پیش‌فرضهای غربگرایان را تضعیف می‌کند/ بخش سوم: منطق فطری «مقاومت»

اهمیت مضاعف استراتژی مقاومت آنجاست که دقیقاً با فطرت انسان سر و کار دارد و بدین سبب می‌تواند تمام انسان‌ها را با هر دین و آئین و کیش و ملیتی و با هر مسلک و سلیقه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی در بر بگیرد.

گروه سیاسی و بین‌الملل خبرگزاری تسنیم-  عبدالله عبداللهی: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در بیاناتی در سال 1394 به وجود دو راهبرد در نگاه کلان به پیشرفت اقتصادی اشاره کردند. ایشان فرمودند: «یک نگاه می‌گوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیت‌های درون کشور و درون مردم تأمین کنیم. ظرفیت‌های بسیار زیادی در کشور وجود دارد که از این ظرفیت‌ها یا استفاده نشده یا درست استفاده نشده است، از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم، یعنی اقتصاد درون‌زا».

ایشان درمورد نگاه ﺩﻭﻡ ﺑﻪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﮐﺸﻮﺭ که ﻧﮕﺎه به بیرون از مرزها برای پیشرفت است فرمودند: (این نگاه) «می‌گوید ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺧﺎﺭﺟﯽﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺑﺪﻫﻴﻢ ﺗﺎ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺸﻮﺩ، ﺑﺎ ﻓﻼﻥ ﻣﺴﺘﮑﺒﺮ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﻴﺎﯾﻴﻢ ﺗﺎ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺭﻭﻧﻖ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﻨﺪ، ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻗﺪﺭﺗﻬﺎی ﻣﺴﺘﮑﺒﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺨﺸﻬﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻭ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻭﻧﻖ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﻨﺪ؛ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻧﮕﺎه ﺩﻭﻡ ﺍﺳﺖ».

در واقع در نگاه دوم که راه توسعه را در نگاه به بیرون و عمدتاً در ارتباط با غرب جست‌وجو می‌کند نظریه و ایده محوری این است که غیر از طریق ارتباط با غرب و قرار گرفتن بر مدار توسعه غربی، اساساً امکان پیشرفت و پیشروندگی در ابعاد مختلف زندگی وجود ندارد.

این ایده مرکزی اقتضائاتی دارد، از جمله آنکه باید به ظلم و زور آمریکا و قدرتهای دنیا تن دهیم و از آرمانها و ارزشهایی که شاکله هویتی انقلاب اسلامی سال 57 را تشکیل می‌دهد ــ از استقلال گرفته تا آزادی ملت ایران در تعیین سرنوشتشان تا عزت و مقاومت و پایبندی به ارزش‌های اسلامی ــ فاصله بگیریم.

بالتبع، از آنجا که بر مبنای این الگوی نظری، غرب یک کل به هم پیوسته است دامنه گرایش به آن فقط به حوزه تعاملات اقتصادی محدود نخواهد ماند و به سایر جنبه‌ها اعم از فرهنگی، ارزشی، اجتماعی و... نیز تسری پیدا خواهد کرد؛ نتیجه آنکه مطابق این نظر در نهایت باید از هر ارزشی که سد ارتباط با غرب می‌شود، چشم‌پوشی کرد و ــ به‌فرموده مقام معظم رهبری ــ «در هاضمه‌ی خطرناک فرهنگی و اقتصادی جهانی» هضم شد.

ایده توسعه برون‌زا، اما مهمتر از اقتضائاتش، پیش‌فرضهایی دارد که زیربنای آن را تشکیل می‌دهد و بدون در نظر گرفتن یا پذیرش ارتکاذی و نیمه‌آگاهانه‌ی این پیش‌فرضها اساساً امکان توجیه غربگرایی و توسعه برونزا وجود نخواهد داشت.

آیت‌الله خامنه‌ای که از سال‌ها پیش نظریه پیشرفت درون‌زا را مطرح می‌کند در وهله اول در تلاش است تا با مفروضه‌های زیربنایی نظریه توسعه برون‌زا مقابله کند. طرح نظریه «اقتصاد مقاومتی» به‌عنوان راهبرد جایگزین برای این نوع توسعه در همین راستا است.

ایشان می‌فرمایند: «جزو سیاستهای اقتصاد مقاومتی و خصوصیّات اقتصاد مقاومتی، درون‌زایی است؛ درون‌زایی یعنی تولید ثروت به‌وسیله‌ی فعّالیّت درونی کشور انجام بگیرد؛ چشم به بیرون نباشد، نگاهمان به بیرون نباشد. در طول سالهای گذشته، در دولتهای مختلف، چندبار می‌خواستند از بانک جهانی یا صندوق بین‌المللی پول، وام بگیرند، بنده نگذاشتم؛ جلویش را گرفتم؛ مقدّمات را فراهم کرده بودند که این کار را انجام بدهند. این‌که ما از بیگانه طلب بکنیم و متعهّدِ در مقابل بیگانه بشویم، این خطای بزرگی است؛ باید اقتصاد درون‌زا باشد. البتّه معنای درون‌زا بودنِ اقتصاد این نیست که درهای کشور را ببندیم؛ نه، ما گفته‌ایم "درون‌زا و برون‌گرا"».

اما به‌نظر می‌رسد غیر از طرح این نظریه، ایشان در تلاشند به‌ویژه با نگاهی به سیر تحولات بین‌المللی، برخی از پیش‌فرض‌های نادرست موجود در قائلان به راهبرد توسعه برون‌زا را به‌چالش کشیده و آنها را متوجه پیشرفت درون‌زا کنند. در گزارش‌هایی که به‌صورت متوالی در تسنیم منتشر می‌شود، به برخی از این پیش‌فرض‌های غربگرایانه و نحوه‌ی مواجهه آیت‌الله خامنه‌ای با آنها اشاره می‌شود.

در بخش نخست، این پیش‌‌فرض غربگرایان مورد بررسی قرار دادیم که «لیبرالیسم پایان دنیا است». در این بخش دیدیم که آیت‌الله خامنه‌ای چگونه از سال‌ها پیش با پیش‌بینی صحیح سیر تحولات بین‌المللی این مفروضه را که ارزش‌های لیبرال-دموکراسی بهترین و بی‌رقیب‌ترین نظام سیاسی در دنیا برای رساندن انسان به سعادت است زیر سوال بردند. 

 

پیش‌فرض دیگر که با غایت‌نگری لیبرالیسم عجین و همبود است «کدخداپنداری» آمریکا به عنوان نماد لیبرالیسم است. در این حوزه آیت‌الله خامنه‌ای پیش از نظریه‌پردازان دیگر روند رو به زوال این پدیده را به درستی پیش‌بینی کرده و مورد تأکید قرار داده‌اند. در دومین بخش این یادداشت این موضوع را بررسی کردیم. 

 

سومین پیش‌فرض غربگرایان که آیت‌الله خامنه‌ای در تلاش برای اصلاح‌ها آن هستند این ایده است که اولاً «مقاومت» عقلانی و منطقی نیست و ثانیاً اگر هم مقاومت عقلانی باشد، «شدنی» و «امکان‌پذیر» نیست. این ادبیات مخالفت با مقاومت را در گفته‌ها و نوشته‌های غربگرایانی همچون محمود سریع‌القلم عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی که گفته می‌شد مشاور دولت حجت‌الاسلام روحانی در امور بین‌الملل است می‌توان یافت.

اما آیت‌الله خامنه‌ای استدلال می‌کند که چه انسان را از جنبه فطری آن درنظر بگیریم و چه وجه طبیعت انسان را در نظر آوریم، آدمی فطرتاً و طبیعتاً متمایل به مقاومت است و عدم مقاومت در برابر دشمنان، امری غیرانسانی، چه به لحاظ فطری و چه به لحاظ طبیعی، است.

توضیح بیشتر اینکه‌ آیت‌‌الله جوادی آملی در مقدمه کتاب «ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت» انسان را دارای دو بعد و دو جنبه معرفی می‌کند. جنبه اول او جنبه‌ی فطری انسان است که رو به سمت عدالت و کمال دارد و در واقع جنبه‌ی الهی انسان همین جنبه‌ی فطری اوست: فطرت‌الله التی فطر الناس علیها. آیت‌الله جوادی آملی تاکید می‌کند که هرجا در قرآن، خداوند متعال انسان را تکریم و عزیز و محترم می‌شمارد، ناظر به همین جنبه وجودی انسان است: "وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی‌ آدَمَ‌ وَ حَمَلْنَاهُمْ‌ فِی‌ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ‌ مِنَ‌ الطَّیِّبَاتِ‌ وَ فَضَّلْنَاهُمْ‌ عَلَى‌ کَثِیرٍ مِمَّنْ‌ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً" (سوره‌ی اسراء آیه 70). امّا آنجا که قرآن انسان را شماتت می‌کند و عباراتی همچون «واکثرهم لایعقلون» و یا «الانسان انه کان ظلوماً جهولا» (سوره احزاب، آیه 42) را به کار می‌برد، مربوط به جنبه‌ی «طبیعت» سرکش انسان است که رو به طغیان دارد.

مرحوم دکتر شریعتی هم در سخنرانی «انسان و اسلام» تفسیر مشابهی از سرشت انسانی دارد. او درباره سوره بقره و آیات مربوط به خلقت انسان، این آیات را نمادین توصیف می‌کند و می‌گوید وقتی خداوند می‌گوید انسان را از گِل و خاک(و حتی گل متعفن) که کم‌ارزشترین چیزهاست آفریده و سپس تاکید می‌کند که از روح خود(که عالیترین چیزهاست)  به آن دمیده است، در واقع می‌خواهد این موضوع را تاکید کند که انسان سرشتی دوسویه و دو بعدی دارد؛ یک جنبه‌ی عالی و یک جنبه‌ی پست؛ یک جنبه‌ی الهی و متعالی و یک جنبه‌ی خاکی و بی‌ارزش.

اما آنچنان که از نظریه مقاومت فعال آیت‌الله خامنه‌ای برمی‌آید، چه سرشت فطری انسان را در نظر بگیریم و چه جنبه‌ی طبیعی او را مدنظر قرار دهیم، انسان به سبب جنبه‌ی انسانی خود، اهل مقاومت است. در واقع آنچه طبیعیِ انسان است، مقاومت است و نظریاتی که علیه مقاومت بازدارنده مطرح می‌شود، متضمن زیرسوال بردن جنبه‌ی انسانی انسان است.

رهبر معظم انقلاب، نظریه مقاومت را ذیل استراتژی کلان جمهوری اسلامی، یعنی سیاست «لا تَظلِمون و لا تُظلَمون» صورت‌بندی می‌کند. یعنی نه ظلم می‌کنیم و نه ظلم می‌پذیریم. ظلم نکردن و ظلم نپذیرفتن اساساً مفاهیمی ذیل کلان مفهوم عدالت به شمار می‌رود. اهمیت مضاعف این استراتژی جمهوری اسلامی از آن جهت است که دقیقاً با فطرت انسان سر و کار دارد و بدین سبب می‌تواند تمام انسان‌ها را با هر دین و آئین و کیش و ملیتی و با هر مسلک و سلیقه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی در بر بگیرد.

دکتر سید محمد بنی‌هاشمی از مدرسان فلسفه در کتابی با عنوان «پرتو خرد» به این مسئله‌ی بسیار مهم پرداخته است که «ذاتی‌ترین» و «فطری‌ترین» ارزش برای هر انسان چیست؟ به عبارت روشن‌تر، کدام یک از ارزشهای انسانی است که حسن و قبحش و ارزشمند و معتبر بودن آن صرفاً وابسته به خود آن ارزش است و در نسبت با هیچ یک از ارزشهای دیگری سنجیده نمی‌شود و یا وابسته به هیچ زمان و مکان و موقعیتی نیست؟  مثلاً «صداقت» به عنوان یک ارزش، دارای حسن و قبح ذاتی نیست، چرا که در برخی موارد صداقت و راست گفتن می‌تواند به جای آنکه ممدوح و مثبت باشد، مذموم و منفی باشد. مثلاً آنچنان که در برخی احادیث و روایات نیز هست، در مسئله‌ی اصلاح ذات بین و برای اصلاح رابطه‌ی بین دو مومن شما می‌توانید دروغ بگویید تا آنها نسبت به یکدیگر دلگرم شوند و سوءتفاهم‌ها و کدورتها از بینشان برداشته شود. یا در مثالی شاید روشنتر، راست گفتن به دشمن، هیچگاه یک ارزش عقلی محسوب نمی‌شود.

بنی‌هاشمی در کتاب خود بسیاری دیگر از ارزشها مانند امانتداری یا ... را بررسی می‌کند اما نهایتاً به این ایده‌ی مرکزی می‌رسد که تنها ارزشی که دارای حسن و قبح ذاتی و عقلی است، ارزش «عدالت» است؛ به این معنا که انسان در هر حالتی و به هر صورتی، مخالف ظلم و موافق عدالت است.

بر این اساس، منطق مقاومت که ذیل سیاست کلان لا تَظلِمون و لا تُظلَمون قرار می‌گیرد، دارای حسن و قبح عقلی و ذاتی است، و هر انسانی به ضرورت فطرت خود با این ایده موافق است و با آن همراهی می‌کند.

اما آیت‌الله خامنه‌ای از این هم فراتر می‌رود و معتقد است نه تنها مقاومت با فطرت انسان همخوان است، بلکه هر انسانی حتی به سبب «طبیعت» خود هم تمایل به مقاومت دارد. رهبر معظم انقلاب در همین سخنرانی 14 خرداد 98، تاکید می‌کند که "مقاومت، واکنش طبیعیِ هر ملّت آزاده و باشرف در مقابل تحمیل و زورگویی است؛ دلیل دیگری لازم ندارد. هر ملّتی که برای شرف خود، برای هویّت خود، برای انسانیّت خود ارزش قائل است، وقتی ببیند یک چیزی را میخواهند به او تحمیل بکنند، مقاومت میکند، امتناع میکند، ایستادگی میکند؛ خود این، یک دلیل مستقل و قانع‌کننده است".

بنابراین در منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای، چه بعد فطری انسان را در نظر بگیریم و چه سرشت طبیعی او را در نظر آوریم، مقاومت امری پسندیده و طبیعی برای او به شمار می‌رود.

ادامه دارد...

انتهای پیام/