سمینار مطالعات اجرا، فروپاشی یک دیوار بلند
برگزاری سمینار مطالعات اجرا به همت کانون تئاتر دانشگاهی میتواند دامنه انحصار دولت در حوزه پژوهش تئاتر را تاحدودی محدودتر کند.
خبرگزاری تسنیم - احسان زیورعالم
برخی از سر تعصبات خود به تئاتر عنوان مادر هنرها میدهند. هیچگاه مدعیان این موضع دلیل یا دلایلی مبنی بر این مادربودگی خودخوانده ارائه ندادهاند. تنها بدل به وضعیتی شده است برای فخرفروشی در برابر دیگر هنرها، هنرهایی که حداقل در موضع اقتصادی، نسبت به تئاتر قدرتی فراتر یافتهاند. پس به نظر میرسد این مادر هنرها برای مادرانگی خود این روزها، در تئاتر ایران، استدلالی ندارد. این فقدان استدلال ناشی از کشیده شدن دیوار بلندی به دور تئاتر است، دیواری که از یک سو هنرمندان تئاتر، چون دیوار بلفاست بدان افزودهاند و هم افرادی که بیرون گود تئاتر ایستادهاند، با نادیده گرفتنش، بر بلندای آن صحه گذاشتهاند.
کافی است برای یک روز سری به سایت انتشارات راتلج بزنید و در میان کتابهای یکی از مهمترین ناشران حوزه علوم انسانی گشتی بزنید تا از انبوه کتابهایی تئاتری از اندیشمندان حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی، علوم تربیتی، انسانشناسی، تاریخ و ... دچار حیرت شوید. نویسندگانی که عموم مطالعاتشان در حوزههای تخصصیشان است، تئاتر را در اشکالی چون Drama، Performance و Theater ارزیابی کردهاند و آن را با سنگ آگاهی خویش محک زدهاند. این وضعیت منجر به آفرینش نظریات و آرایی شده است که به رشد تئاتر غرب یاری رسانده است. در مقابل تئاتر ایران در حوزه پژوهش، پشت همان دیوار بلند خود، در انقیاد نویسندگان خود است. به عبارتی برای مشروعیت یافتن نوشتههای یک نویسنده در حوزه تئاتر، شما باید تئاتری باشید. این وضعیت اما محصول چیست.
با نگاهی به تاریخچه پژوهش تئاتر در ایران میتوان دو عامل را در این بنبست فکری مدنظر قرار دهیم. نخست دولت و دوم جشنواره تئاتر فجر. دولت به عنوان عامل مشروعیتساز تئاتر در کشور همواره خود را به عنوان عامل اصلی پژوهش تئاتر نیز دانسته است. در اوایل انقلاب، با رخوت حوزه نشر، دولت اقدام به رفع کاستیهای علمی میکند. انتشارات نمایش در فقدان ناشران تئاتری، اقدام به تألیف، ترجمه و انتشار متون تئاتری میکند. این رویه در دوره علی منتظری به یکی از محورهای مرکز هنرهای نمایشی بدل میشود. انتشار مجله نمایش و تبدیل شدن این بخش به مرکز پژوهش، گامهایی بود که دولت برای ارتقای علمی تئاتر برمیداشت؛ اما این وضعیت منجر به نوعی انحصار شد. کافی است به کتابها نگاه کنید تا دریابید دایره نویسندگان در چهل سال گذشته دستخوش تغییر چندانی نشده است و حضور هر فرد در بخش پژوهش به محدود شدن دایره رفقا منجر شده است تا شکسته شدن دایره.
دولت امر پژوهش را به بخش خاصی از اساتید دانشگاهی اختصاص داد و از همین رو، دانشکدههای تئاتری در حوزه پژوهش ضعیفتر شدند؛ چرا که دولت پول بهتری برای پژوهش میپرداخت تا دانشگاه. یک کتاب ساده برای یک نویسنده یا مترجم میتوانست درآمدی چند برابری نسبت به چاپ یک کتاب در بازار آزاد داشته باشد. این مسأله انحصار را بدتر میکند.
در سوی دیگر سمینارهای پژوهشی به جشنوارهها خلاصه شدند. اگرچه هر بار با ترفندهایی تلاش شده است سمینارها از سایه جشنوارهها خارج شوند؛ اما این مهم منجر به جمع شدن چند شخصیت همیشگی در سالن کنفرانس تئاتر شهر و سخنرانیهایی برای خود شده است. دایره مخاطبان این پژوهشها به سبب تکراری بودن موضوعات و شخصیتها و البته حضور همان انحصار همیشگی هم مزید بر علت میشود. کافی است به کتابهای جشنوارههای فجر نگاهی کنیم تا دریابیم در حوزه پژوهش چگونه دولت به کانالیزه کردن موضوعات و سخنرانان پرداخته است. این وضعیت موجب شده است نگاههای بینارشتهای در تئاتر از میان رود. مهمتر آنکه پای تئاتریها نیز از موضوعات بینارشتهای بریده شده است.
این روزها محمدرضایی راد نمایش «فرشته تاریخ» را روی صحنه برده است. بخش مهمی از این نمایش به نقش والتر بنیامین در تبیین «تئاتر اپیک» و گفتگوهایش با برتولد برشت اختصاص یافته است. در ابتدای نمایش نیز مخاطبان میتوانند کتابی را لابی چهارسو خریداری کنند با عنوان «فهم برشت». کتاب مجموعه مقالاتی است که بنیامین در باب اندیشه برشت، کارگردان مشهور تئاتر و از دوستانش نگاشته است. به عبارتی یک فیلسوف دستگاه فلسفیش را بر پایه انگارههای تئاتری قرار داده است. عجیب هم نیست که رساله دکتریش «خاستگاه نمایش سوگبار آلمانی» است. به عبارتی رشد برشت در گرو روابط بینارشتهای بوده است.
نقش آسیبرسان دولت زمانی داغ میشود که اخیراً دفتر پژوهش اقدام به برگزاری چند نشست تخصصی در حوزههای مختلف کرده است. برای مثال یکی از این نشستها در باب حقوق معنوی اثر هنری است و جالب اینکه سخنرانان این نشست مترجم نمایشنامه هستند، نه حقوقدان. به عبارتی دولت تمایلی به جذب دیگر ساحتهای علوم انسانی ندارد؛ حتی در حوزه تخصصی. نمونه دیگر در حوزه مدیریت است که خبری از متخصصان این امر نیست؛ بلکه به سراغ مدیران تجربی تئاتری رفته است. این وضعیت برای دیگر بخشهای این نشستها نیز صادق است.
در مقابل دولت با برونسپاری مسئولیت خود اتفاق مبارکی را رقم میزند. سمینار مطالعات اجرا میتواند نمونه موفقی از شکسته شدن انحصار و فرو ریختن آن دیوار بلند باشد. یک نشست بینارشتهای با حضور شخصیتهایی که اساساً تئاتری نیستند. حتی تئاتریهایش از بدنه اصلی آن نیستند. دایرهای است که خارج از دایره سابق تشکیل شده است و اجتماع آن به یک مجموعه تهی ختم میشود. این رویه شکستن تابویی است که تئاتر ایران را آزار میدهد. کافی است به یادداشتهای روزانه در حوزه تئاتر نگاهی بیاندازیم تا دریابیم چگونه یادداشتها از حضور اندیشمندان حوزه علوم انسانی تهی است. چگونه جامعهشناسان تئاتر را فراموش کردهاند یا انسانشناسان خیالی برای مطالعه تئاتر ایران و ریشههایش ندارند.
همین بریدگی علوم انسانی از تئاتر ایران توهم مادربودگی تئاتر را بیش از پیش مشخص میکند؛ چرا که مادر بودن تئاتر در غرب حداقل ناشی از آن مرکزیت فکری است که علوم انسانی را بر سر یک موضوع هنری تجمیع میکند. اما با کمی توجه میتوان دریافت شخصیتهای دعوتی به یک جریان وابسته هستند و علوم انسانی ایران فراتر از یک جریان است. برای رسیدن به آن مادر آرمانی در تئاتر نیاز است شخصیتهای دیگر را نیز درگیر کرد و شاید تداوم سمینار مطالعات اجرا بتواند کمک شایانی به این امر کند. دعوت از اساتید حوزه سیاست، اقتصاد، جامعهشناسی و ... بدون شک تئاتر را ارتقا میدهد و دریچههای نویی برای تئاتریها میگشاید. دریچههایی که با آجر مسدود شدهاند.
انتهای پیام/