میز نقد تسنیم| در شعر سعدآبادی تعبیرهای کودکانه برجسته است/ من فیلسوف و عارف نیستم فقط شاعرم
ویژگی تمایزبخش شعر سعدآبادی نسبت به هم نسلیهایش ، استفاده از تعبیرهای کودکانه در زبان شعرهایش است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نقد و بررسی کتاب «کاخ سعدآبادی» مجموعه اشعار مجید سعدآبادی با حضور سید احمد نادمی، سید عبدالحمید ضیائی، فاطمه طارمی و مجید سعدآبادی صاحب اثر در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
سید احمد نادمی در این نشست با اشاره به نحوه آشنایی خود با سعدآبادی گفت: آشنایی اولیه خیلی جذابی با ایشان داشتم و تا الان تمام کتاب های ایشان را خوانده ام و پیگیر بودم البته یک سری دردسر هم ایجاد کرد که اگر روزی مجال بود در مورد آن هم صحبت میکنیم. جلسهای بود در این کانون ادبیات که آقای سعیدیکیا برگزار میکرد و جمع های دوستانه و گعدهای داشت! و جذابیت آن جلسه اینجا بود که آقای مجید سعدآبادی نشسته بود و هیچ میزی نبود بلکه یک سری صندلی گرد بود، چای می خورد و صفحه به صفحه شعر میخواند. این شخصیت برایم خیلی جذاب شد البته با هم مثلهایش وارد یک زبانی در شعر آزاد امروزمان شدهاند که انصافاً جریان تازهای و بدیعی بوده است.
وی ادامه داد: در جریانات مختلف که شاعران حرفهای و تثبیت شده سن و سال دار به شدت تاثیر پذیرتر هستند. از قشر جوان خیلی غریب است که اینگونه شعر بسرایند. این که مثلاً در حوالی انقلاب ، در دهه 50 که ما در فضای شعر تقلیدی نفس میکشیدیم و امثال شبیه شاملو مینوشتند شبیه فروغ یا اخوان و کسانی که شبیه به بزرگترهای خودشان نمینوشتند به طریقی از این فضاها دور می شدند. به همین دلیل است که ما میگوییم خیلی عجیب است که در این سه سال اخیر کسانی در مورد بیژن الهی حرف می زنند! انقلاب همین طور که همه ارزشها زیر و رو میکند، اتفاقات عجیب و غریبی راه انداخت.مثلا شما جریانات دهه 70 را نگاه کنید، این را یک سری شاعران جوان راه انداختند.
در شعر سعدآبادی تعبیرهای کودکانه برجسته است
نادمی افزود: نسل مجید سعدآبادی نسلی است که یک نوع زبان و یک نوع موضع گیری را انتخاب کردند که طبق معمول یک نوع شعر نوشتن را پیشنهاد میداد و در سطح جامعه ادبی ما ذره ذره تبدیل به جریان شد، به مرور زمان پپررنگ تر و پررنگ تر شد تا جایی که بعضی از اصطلاحات نحوی این دوستان امثال مجید در زبان شاعران بزرگ تر از سنشان هم رخنه کرد و به زبان شعر دهه هشتاد و پشت سر آن یعنی دهه 90 تبدیل شد و باعث شد یک نوع ساده انگاری به جای ساده نویسی راه بیفتد.
این منتقد ادبی گفت: سعدآبادی به صورت غریزی از ابزارهای شعری استفاده کرده است. همچنین ویژگی که برای سعدآبادی هویت میسازد استفاده مفرط از تصاویری است که پشت سر هم میآیند و به جای اینکه جمله، شعر را جلو ببرد تصاویر اند که شعر را جلو می برند و در استفاده از تصاویر ولخرجی می کند. ویژگی تمایز بخش سعدآبادی نسبت به هم نسلی هایش ، تعبیرهای کودکانه او در زبان شعرهایش است که بسیار برجسته بود. شاعر این تصاویر را با یک نوع عواطفی که قاعدتاً اینها را از بچهها میشنویم؛ پیوند داده است. مهم این است که کاراکترهای شاعر کاراکترهایی هستند که با فرهنگ بومی آشنایی دارند.
نادمی: شعر مجید سعدآبادی یک خاصیتی دارد که اتفاقا معرفی اش را خیلی راحت تر میکند شعر او به مکاتب ادبی نزدیک است، شعر مجید سعدآبادی کاملاً برای مخاطب حرفهای شعر است و دقیقا شعر سورئالیسم همین است که مجید سعدآبادی انجام داده است ؛ یعنی منطق واقعیت روزانه را در هم می شکند و منطق خودش را دارد، آن منطقی که قابل فهم نیست اما مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند به ندرت کسی را میشناسم که در ایران سنگ آفتاب را نخوانده و لذت نبرده باشد، این شعر هم سورئالیسم است. متاسفانه بخواهیم یا نخواهیم رئالیسم ما جذاب نیست. در فرهنگ ما منطق الطیر جهانی شده است یا خیام در دنیا امروز بسیار معروفتر از حافظ است. آنهایی که ترجمه کردهاند نگاه سورئال تصاویر مورد توجهشان بوده است و شعر مجید به خاطر این تصاویر کاملا شعری قابل ترجمه است.
سیداحمد نادمی در ادامه با بیان اینکه اشعار سعدآبادی رویا و خیال است گفت: واقعاً همین طور است در تمام شعرهایش رویا و خیال هست. فقط مجید سعد آبادی ماهرتر میشود و در حقیقت به گونهای جنبش جملات و ادبیات ، شعر را جلو میبرد که انگار نقاشی ، عکس و تصویر، شعر را جلو می برند. کتاب کاخ سعدآبادی قرار بود اسمش چیز دیگری باشد یعنی اسم کاراکتری که ذهن مجید را مشغول کرده بود اما یک بنده خدای دیگری کتابی را با همان اسم مورد نظر منتشر در نتیجه این باعث شد یک اسم خیلی خیلی خوبی که جدای کتاب ارزش هنری دارد ؛ یعنی اسم خودش را استفاده بکند و ما یک نوع تلمیح به جغرافیای معاصر هم داشته باشیم.
وی ادامه داد: در مورد امتیازات این کتاب هم صحبت کنم از لحاظ شکلی این کتاب چند ویژگی دارد که برای من نشان دهنده این است که مجید به سمت جلو حرکت می کند. یعنی حواسش هست که اگر کتابی منتشر کردم کتاب بعدی باید یک قدم از آن فاصله داشته باشد. به گونهای نباشد که مخاطب با خود بگوید این میتوانست همان کتاب باشد. مثل بسیاری از کتابهای شعری دوستانمان که بعضی هایشان حتی هفتهای یک کتاب هم چاپ میکنند.
فضای "کاخ سعدآبادی" تاریک نیست
نادمی افزود: کتاب سعدآبادی از دالان تا قزل آلا تفاوتهای بسیاری دارد. کتاب سرباز که خیلی رو به جلو است چون قدم به قدم تفاوت دارد. مثلاً درست است که موضوع جنگ است اما در سوژه جنگ هم نگاهی که دارد نگاه خود مجید سعدآبادی است که بیشتر به سمت شعر ساختمند جلو میرود. یکی از شعرهایی که بسیار شنیدهایم شعری است که در مورد سربازی است که میخواهد شلیک کند و به درستی یک شعر فرمدار است. شعرهای سعدآبادی به قول معروف خودشان شناسنامه دارند. یعنی این که در مورد یک موضوع خاصی گرد هم جمع شدهاند. البته شما میتوانید بگویید فلان شعر سربازی با گلوله برفی نباید در آن کتاب گذاشته می شد اما زمینههای شعر با هم هماهنگی دارند. کتاب کاخ سعدآبادی هم خوشبختانه باز با زمینه روبرو هستیم.
این شاعر در ادامه گفت: یعنی همان طور که میگوییم این کتاب موضوعش جنگ است یا این کتاب وضعیت مسلمانان هاست. این کتاب هم مرگ سعدآبادی است یعنی زمینه تمام شعرهای سعدآبادی در این کتاب مرگ است. البته جذابیت و تفاوتی که با قالب های شعری دیگری که در مورد مرگ هستند، دارد ؛ این است که این کتاب اصلا ترسناک نیست و به هیچ وجه فضا فضای تاریکی نیست و تمهیدات شاعرانه است که این کار را میکند.
نادمی افزود: یکی از تکنیکهای اصلی تصویرسازی مجید سعد آبادی در شعرهایش این است که همه چیز در لباس انسانی نمایان می شود.از همه اینها به نظر من مهمتر این است که تقدیم نامچههای مجید فوق العاده اند و همه این ها در معنای واقعی آن شعر دخیل هستند . تقدیم نامچه ، رنگ و فضای اسم، همگی داخل شعر می شوند حتی اگر شما نگاهتان نگاه به قول معروف لوس و هوشیارانه باشد اسمی که برای شعر می گذارید خواهناخواه در خود شعر تاثیر میگذارد. در تقدیم نامچه های مجید سعدآبادی هم این اتفاقات افتاده است بعضی هایشان انصافا به تنهایی شعر هستند مثلاً به اشک که فقط در افسانه ها بر میآید این جمله بسیار خوب است و این اتفاق ،اتفاق خیلی مبارکی است.
در ادامه این نشست عبدالحمید ضیائی شاعر و منتقد ادبی با بیان روایت کاخ سعدآبادی گفت: آنچه که من در ذهن دارم نکتهای مفهومی است. در واقع کتاب کاخ سعدآبادی روایت رویایی در جهان راز زدایی شده و هرچه فکر کردم تعبیری نزدیکتر از این پیدا نکردم. در واقع جهانیست که در آن جهان تلاش میشود تا حد ممکن عناصر را قداست زدایی کنند و به جایش عناصر عینی و قابل مشاهده یا قابل فهم جاگیر شود.
وی ادامه داد: یکی از مشکلات جهان حاضر این است که چرا به کتاب مقدس آنطور که باید اعتنا نمیشود. در جهان مدرن شاید یکی از رازهایش این باشد که حس زیبایی شناختی یا حس شاعرانه در این جهان کمرنگ شده است. البته در جهان پسا مدرن هم جایی برای خود دارد ولی به عنوان یک عنصر در کنار دیگر عناصر به آن نگاه می شود که لزوماً ترجیح و برتری خاصی ندارد. داریوش شایگان در کتاب آخرش تاکیدش بر این بود که اگر می خواهیم از این جهان راز زدایی بشود باید نقدی را به بیرون بزنیم تا به اصطلاح به انسان معنوی برسیم و هم رابطه انسان را با کتابهای مقدس بهتر کنیم و هم تقویت روحیه شاعرانه را داشته باشیم. در نتیجه اگر بتوانیم انس با شعر را برای انسان مدرن معنادار کنیم به نوعی گرایشش به سمت کتابهای مقدس ، معنا و معنویت بیشتر خواهد شد و ویژگی که از بین ابعاد شاعرانه و زیبایی شناختی از همه مهم تر به نظر میرسد خود خیال است و خیال یک مفهوم گستردهای که من در کتاب سعدآبادی دیدهام.
این منتقد ادبی گفت: خیال گاهی به معنای یک شیوه و راه برای معرفت به کار میرود و گاهی به عنوان یک حس و به عنوان عالم به آن نگاه شده است. سعدآبادی وارد یکی از محلههای اقلیم هشتم که سهروردی در موردش صحبت شده است و این را میخواستم از خودشان بپرسم که آیا این اتفاقها برایشان پیش آمده و اینها تعبیری از رویایی مشهوده ایشان است؟ یا تلاش کردهاند یک عالم دیگری را برای ما بسازند؟؟
کتاب کاخ سعدآبادی نگاه زیبایی به مرگ دارد
ضیاعی افزود: معتقدم کتاب سعدآبادی در ادبیات ما یک اتفاق مهمی است مخصوصاً در شرایطی که شاعران تلاش میکنند تصویری بتراشند که آن تصویر بسیاری از اوقات تصنعی و تکلفی است اما در این کتاب یک دفعه با حجم انبوهی از تصاویر خیالی مواجه میشویم به همین دلیل در همین گام اول این کتاب میتواند در تقویت عنصر خیال در ادبیات و به تبع در جهان مدرن را زدایی شده یک اتفاق مبارکی باشد.
ضیائی در ادامه گفت : هنر سعدآبادی در این کتاب این است که ما نگاه هایی که به مرگ داریم حتی در فرهنگ اسلامی که بعضیهایشان نگاه هولناکی است. مثل کتاب سیاحت غرب که اگر بخوانید خوابتان نمی برد و از دین و مرگ بیزار میشوید؛ این کتاب یک نگاه زیبا به مرگ دارد و دقیقا همه عناصر ترسناکی که در نگاه اول برای شما بوده است یک دفعه تبدیل می شود به عالم فراخ زیبایی که برای شما نه تنها دلهرهآور نیست بلکه شوق هم می آورد. حتی در این کتاب زمانی که مجید سعدآبادی فقر را توصیف می کند مخاطب ممکن است گریه اش بگیرد و این هم زیباست. هیچ واقعیتی جز تخیل بشری نیست ، بعضی اوقات ادبیات به حوزه منطق کشیده میشود یعنی مرزهایش برداشته میشود ، مجید سعدآبادی این حرفها را بر اساس یک گزاره منطقی زده است که نتیجه آن به باور میرسد ؛ اینجاست که دردسر ساز میشود. چه کنیم که همچنان که از عنصر خیال استفاده می کنیم به دام خرافه نیفتیم ؟!ممکن است مخاطب از یک سطر شاعرانه توقع گزاره منطقی داشته باشد تا ایجاد باور کند ، اگر کسی با کتاب کاخ سعد آبادی به همین دنیای جن ها اعتقاد پیدا کند داستان چه خواهد شد؟؟؟ برای خود شما این عالم هیچ وقت هولناک و ترس آور نبوده است؟!
این استاد فلسفه ادامه داد: من نمیتوانم بگویم این گونه شعر نگویید، شما هم نمیتوانید بگویید نترس ! در واقع اموری جبری هستند که دست ما نیست. من به لحاظ روانکاوانه گفتم که راستش را بخواهید مخاطب شما چنین برداشتی از این کتاب خواهد داشت و این اصلاً معنای منفی ندارد.
عبدالحمید ضیائی گفت: نکته بسیار جالب این کتاب این است که بعضی شعرها را را میتوان معنی کرد ولی این کتاب را نمی شود؛ باز برگردیم به رویا یعنی اگر بخواهیم رویا را تعریف کنیم رویای یک پدیده بصری، سمعی، ذوقی و لمسی است. این یعنی وقتی اتفاقی در رویا برای ما میافتد همه چیز را می بینیم و می شنویم ولی هیچ چیز وجود ندارد.
وی افزود: معتقدم به جای تفسیر متن باید یک جور خوابگزار بیاورید تا خوابهای سعدآبادی را تعبیر کند. ممکن است بعضی اوقات فهم مخاطبان از خود او دقیق تر باشد چون مجید فقط خواب را دیده و معبران به فهم دقیق تری می رسند. مجید یک جهان آفریده که در این جهان اتفاقاتی میافتد که منطق آن کاملاً متفاوت است این تفاوت در منطق شعر با منطق نثر یا واقعیت نیست بلکه تفاوت منطق یک جهان با جهان دیگری است و در همین حالت اعتبار و ارزش دارد؛ به همین خاطر است که شعر کاخ سعد آبادی را شکل دیگری نمیتوان نوشت به نثر دیگری نمی توان ترجمه کرد.
فاطمه طارمی شاعر و پژوهشگر ادبی در این نشست با اشاره به وجود تخیل کودکانه در اشعار سعدآبادی گفت: در بحث تخیل یک جاهایی به سمت تخیل کودکانه کشیده میشد ، البته مدیریت خیال در کار خوب اتفاق افتاده است اما یک جاهایی رشتهاش از دست آقای سعدآبادی خارج شده است. من با حرف استاد کاملاً موافقم شاید این در ظاهر ضعف کار باشد اما می توان با امضای سعدآبادی ایشان را در این قالب پذیرفت.
من فیلسوف و عارف نیستم فقط شاعرم
مجید سعد آبادی در ادامه با اشاره وقتی در لباس شعر آفریده شده شکل رفتاریاش هم متفاوت است. هر کس بخواهد میتواند لذت شعر را ببرد، کسی که ذهنش دنبال فراتر از این هست میتواند فراتر برود ؛ بالاخره اختیاری است که انسان دارد. حتی در قرآن این همه از فضای ارج و مارج و از این قبیل صحبت شده است.
این شاعر افزود: کار من این است که جهانی بیافرینم و دست شما بدهم. بیشتر از این کاری ندارم. من فیلسوف و عارف نیستم فقط شاعرم اگر تا زمانی که کتاب نوشته نشده فیلسوف و عارف هم باشم وقتی کتاب مینویسم و دست مخاطب میدهم *من دیگر نیستم ؛ یعنی چه بخواهم زنده باشم چه نباشم *من مهم نیستم *من که ازش صحبت می کنم کتاب و قطعاً آیینه است یعنی جواب را از کتاب باید بگیریم.
شاعر کتاب کاخ سعدآبادی ادامه داد: من حس میکنم دو نفر هستم و این برایم دردآور است نفر دوم که مینویسد واقعاً من نیستم یعنی خیلی وقتها این را به وضوح درک میکنم در زمانی که در هوشیاری تمام شعر مینویسم و آن شخصی که شعر میگوید با این شخصی که مقابل شما نشسته است فرق میکند و دو نفر هستند. حس میکنم آن شخص 15 سال از من کوچکتر است دقیقا آن کودک که هنوز به سن بلوغ نرسیده است دوست دارد در شعرهایش گریه کند، شکل گریه را نمیدانم چطور باید پیاده کنم. الان دقیقاً از بزرگ شدن میترسم یعنی نفر دوم که درونم با او درگیر هستم.
انتهای پیام/