حاشیههای خبرنگاران؛ از کنایههای مهران مدیری تا تعطیلشدن حاشیههای پزشکی به دستور وزیر
حسینیبای، مجید اخوان و یوسف سلامی مهمان برنامه تلویزیونی شبکه یک بودند و از اتفاقات و حاشیههای خبرنگاری گفتند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدعلی ضیا در «فرمول یک» میزبان به مناسبت محمدرضا حسینیبای خبرنگار صداوسیما بود و با مجید اخوان و یوسف سلامی دیگر خبرنگاران خبرگزاری صداوسیما نیز به گفتگو پرداخت.
شایعههای مربوط به دخالت یک خبرنگار در حذف کنکور
حسینی بای در پاسخ به ضیا که او را سلطان کنکور مینامید، اظهار کرد: نفر برتر کنکور انسانی از چند روز قبل منتظر بوده که حسینی بای به او زنگ بزند. وقتی هم از خبرگزاری به او زنگ زدند و گفتند نفر اول شده باورش نمیشده و منتظر بوده من به او زنگ بزنم!
وی در پاسخ به اینکه شایعهها میگوید شما مخالف حذف کنکور هستید، گفت: من رابطهای با موسسان کنکور دارم و فقط آشناییام با سازمان سنجش است. من حتی فوق لیسانس ارتباطات قبول شدم اما به دانشگاه نرفتم. چون مشغله کاری داشتم، در حالی که فکر میکنند من از جایگاهم استفاده میکنم. به هر حال باید به تحصیلات عالیه خودم ادامه بدهم.
از مهران مدیری اصلاً دلخور نیستم
این گزارشگر درباره انتقادات و شوخیهایی که با او به خاطر نحوه گزارشگری در سیل آققلا شده، تصریح کرد: من به هیچ عنوان از هیچ از عزیزی که با من شوخی کرده ناراحت نیستم، شوخی تا به مرز توهین و تخریب نرسد، ناراحتکننده نمیشود. من «دورهمی» را ندیده بودم اما وقتی این برنامه را به من نشان دادند اول با خودم گفتم که چرا اینطور حرف زد.
وی تأکید کرد: میدانم مهران مدیری خودش هنرمند است و کار طنز میکند. او هنرمند محبوبی است و من هم به او ارادت دارم. اولین باری هم هست که واکنش من به آن شوخی منعکس میشود. تا امروز درباره سیل هیچ اظهارنظری نکردم از مهران مدیری اصلاً دلخور نیستم، ایشان طناز و بازیگر محبوبی است و ما هم باید ظرفیت شوخی داشته باشم.
احساس کردم داخل آب بروم بهتر است
حسینیبای درباره اینکه بالاخره چرا تصمیم گرفت داخل آب، سیل را گزارش کند، توضیح داد: من میتوانستم در نقطهای از آققلا بایستم و بگویم در این شهر سیل آمده، میتوانستم در بخش کمعمق آب بایستم و این را بگویم، میشد سوار قایق یا نفربر شوم یا بالای ساختمانی بروم و بگویم سیل آمده. اما من به عنوان خبرنگار احساس کردم اگر بخواهم عمق آب را به مردم نشان بدهم و آنها را کامل در جریان مشکلات مردم قرار دهم، باید همین کار را بکنم. آنجا شرایط بدی حاکم بود و مردم سبد غذا را میانداختند تا برایشان غذا بگذارند.
وی اذعان کرد: آیا آن روز به من پست و مقام دادند یا گفتند قرار است مدیر شوم؟ آیا تشویقم کردند یا پول اضافه دادند؟ نه به قرآن مجید. چیز اضافهای به من ندادند. حتی آن روز همسر من در خانه پدرش در شهرستان تکاب بود. کدام خانمی راضی است همسرش عید کنارش نباشد و به مناطق سیلزده برود؟ من فقط به عشق کارم رفته بودم. برخی گفتند من ریا و خودنماییام کردهام.
این گزارشگر در بخش دیگری از سخنانش به خبرنگاران شهید و همچنین پیمان ابدی بدلکار فقید اشاره کرد و گفت: در سال چقدر خبرنگار کشته میشوند؟ شغل ما این است. وقتی حادثهای رخ میدهد آیا درست است یک خبرنگار در فاصله چند صدمتری برود و گزارش بدهد؟ بزرگترین برگ برنده خبرنگار این است که در نزدیکترین نقطه حادثه گزارش بگیرد.
مشکلات این مردم نجیب باید حل شود
حسینی بای با بیان اینکه نه اینستاگرام دارم نه توییتر، در شبکههای مجازی نیستم و در گوشیام تلگرام ندارم، درباره مردم ایران گفت: مردم ما نجیب هستند و هرچه از آنها بگوییم کم است. آن موقع که انتخابات و راهپیمایی داریم و دشمن ما را تهدید کرده میآیند. مشکلات این مردم نجیب باید حل شود. مردم، مَنِ حسینیبای را در کوچه و خیابان میشناسد. ولی من یک خبرنگارم مسئول و وزیر که نیستم اما به حرفهایشان گوش میدهم.
من از مردم عذرخواهی میکنم
وی تصریح کرد: اگر یک گزارش انتقادی پخش شود فردایش 10 تا نامه میآید. من چند سال قبل در دولت قبل در کوی دانشگاه گزارشی از وضعیت خوابگاه و دانشجویان گرفتم اما فردا که میخواستم به سازمان سنجش بروم گفتند روابطعمومی گفته تو را راه ندهیم چون انتقاد کردهای!
این خبرنگار با بیان اینکه مردم حق دارند انتقاد کنند، گفت: من به سهم خودم به خاطر همه مشکلات از مردم عذرخواهی میکنم و سر تعظیم فرود میآورم. من علیرغم بیماریهای جسمی و روحی همیشه سر کار رفتم و کار خبرنگاری به ویژه در مناطق جنگی عوارض بسیاری دارد. در زمینه گزارشگری سوریه و مناطق جنگی هم خبرنگارانی جانشان را تقدیم کردند اما با گزارشهایشان توانستند به مردم نشان بدهند تروریستها چه کسانی هستند. خبرنگار یک روز در سایه است یک روز در آفتاب، یک روز ورزشگاه آزادی و روز دیگر بین کنکوریهاست و روزی هم بین سیلزدهها و روز دیگر هم در جنگ.
وی در پایان درباره پسوند فامیلیاش توضیح داد: بای به معنی کشاورز و زمیندار است، پدر من کشاورز و مادرم خانهدار است. من اصالتاً بچه آزادشهر گنبدکاووس گلستان هستم و این فامیلی هم به آنجا برمیگردد. در پایان از همسر خوبم تشکر میکنم و مردم تکاب هم که خیلی نازنین هستند.
ضیا در ادامه میزبان مجید اخوان و یوسف سلامی دیگر خبرنگاران صداوسیما بود.
سلامی هم اشاره کرد که همزمان مراسم تقدیر رئیس سازمان صداوسیما از خبرنگاران در حال برگزاری است که شنیده در آن بین 500 هزار تا یک میلیون تومان برای تقدیر به خبرنگاران میدهند اما او «فرمول یک» را ترجیح داده است.
تنها خبرنگاری بودم که کودتای ترکیه را پوشش دادم
مجید اخوان نیز درباره حضور در کودتای ترکیه توضیح داد: وقتی هفتمین کودتای تاریخ معاصر ترکیه رخ داد، هیچ کس فکرش را هم نمیکرد قرار است کودتایی راه بیفتد. ساعت10 شب به وقت آنکارا و 11 و نیم شب به وقت تهران بود و من تازه از سرکار برگشته و مشغول دیدن خبرهای ترکیه بودم. درآن لحظه چندین نفر با من تماس گرفتند و فهمیدم در پایتخت کشوری که عضو ناتو است، کودتای دیگری نیز تکرار شده و بلافاصله خودم را به محل توطئه که در بلوار آتاتورک بود رساندم.
وی افزود: این بلوار مرکزیتی از نظر سیاسی دارد و تمامی نیروهای مسلح در آن منطقه مستقر هستند. محل اصلی کودتا آنجا بود. کار من شروع شد و بلافاصله یک پلاتو را آن هم با موبایلم گفتم که در کمتر از 10 دقیقه وارد فضای مجازی شد. اینگونه متوجه شدم در ترکیه دارد چنین اتفاقی میافتد و بعد از آن ارتباط تصویری با شبکه خبر برقرار کردم و در عرض حدود 48 ساعت بعدی دیگر نخوابیدم و حدود 200 ارتباط تصویری و تلفنی را برقرار کردم.
این گزارشگر یادآور شد: کودتا فقط در دو شهر استانبول و آنکارا بود. من فقط امکان استفاده از موبایلم را داشتم و امکان دیگری فراهم نبود. شبکه های خود ترکیه در وهله اول از انعکاس خبر کودتا جا ماندند، بعد از آن با استفاده از تصاویر شهری مثل دوربینهای کنترل ترافیک گزارشهایی پخش کردند و بعد که مطمئن شدند کودتا شکست خورده خبرنگاران خود را هم فرستادند. کودتای وحشتناکی بود و تا قبل از اینکه شکست بخورد فقط من داشتم گزارش تهیه میکردم.
من اینترنت رایگان یک ساله را نمیخواهم
اخوان درباره برنامههای فعلی خود گفت: حاشیهها را در قالب برنامه «شنیدهها» روی آنتن میآوریم و به ابهامات و سردرگمیهای مردم پاسخ میدهیم. روزهای زوج هم برنامهای در حوزه بینالملل را در شبکه خبر اجرا میکنم.
وی همچنین با بیان اینکه از اول دیماه 1380 مشغول کار در صداوسیما هستم، درباره بزرگترین ترس خود و همچنین خواستهاش در روز خبرنگار اظهار کرد: از اینکه عاقبت بخیر نشوم میترسم. از آنتن همین برنامه هم از مسئولان میخواهم مشکل فیلتر برخی سایتها مثل یوتیوب را برای خبرنگاران حل کنند. من اینترنت رایگان یک ساله را نمیخواهم و برداشتن فیلتر سایتهایی مثل یوتیوب که همه ویدئوهای مورد نیاز من در آن قرار دارد برایم از اهمیت بیشتری برخوردار است.
حاشیههای پزشکی را وزیر بهداشت تعطیل کرد
یوسف سلامی نیز با بیان اینکه از دوم هنرستان وارد عرصه خبر شدم، گفت: خبرنگاری را دوست نداشتم و دوست داشتم فوتبالیست شوم، بعد هم دلم می خواست بازیگر شوم اما پدرم مخالف بود، من هم دیگر وارد کار خبر شدم. اول در حوزه سلامت بودم که برنامهام تعطیل شد. وزیر وقت بهداشت گفت خداراشکر که حاشیههای پزشکی تعطیل شد و برنامه ما تعطیل شد. من هم کلاً تعطیل شدم و از سلامت بیرون رفتم.
ضیا در ادامه ابراز امیدواری کرد به خاطر حرف هیچ وزیری هیچ برنامهای تعطیل نشود.
آرزو میکنم حاشیههای پزشکی به 20:30 برگردد
سلامی درباره شب تعطیلی برنامهاش اظهار کرد: آن شب خیلی گریه کردم چون 17، 18 سال این برنامه را میچرخاندم و خیلی برای آن زحمت کشیدم و به همه بیمارستانها میرفتم. دکتر هاشمی میگفت امیدوارم تو را از در بیرون کنیم از پنجره وارد نشوی! فعلاً راضی هستم و در حوزه اجتماعی کار میکنم ولی امیدوارم پنجرهای باز شود که به آن حوزه برگردم.
جای "صرفاً جهت اطلاع" خالی است
وی تصریح کرد: درست است که در حوزه پزشکی زحمات زیادی میکشند اما مردم هنوز به پیج خود من هم پیام میدهند و مشکلاتشان در حوزه سلامت را میگویند. در روز خبرنگار آرزو میکنم حاشیههای پزشکی به 20:30 برگردد، سرزده برگردد، جای صرفا جهت اطلاع که کامران نجفزاده اجرا میکرد هم خالی است.
من برای خودم عمو پورنگی هستم!
سلامی در پاسخ به اینکه از چه چیزی می ترسد، گفت: از اینکه پولدار نشوم میترسم! من فقط ماهی سه میلیون تومان حقوق میگیرم اما مردم که به ما نگاه میکنند فکر میکنند چه خبر است، انگار ما از فضا آمدهایم ولی ما هم در صف نانوایی میایستیم و با همین سه میلیون تومان گوشت میخریم. حتی مکانی که با زحمت چندین سالهام خریدهام خراب شده و همینطور افتاده است.
وی درباره واکنش به شادی هم گفت: من اگر خیلی خوشحال شوم، جیغ میزنم و بالا و پایین میپرم. کودک درونم فعال است و عمو پورنگی هستم.
انتهای پیام/