نگاهی به کتاب «جنگ کثیف»-۱| شیطنتها و مداخلات کشورهای غربی در جنگ علیه سوریه
کشورهای غربی و به ویژه آمریکا از ابتدا با اقدامات مختلف نقش کلیدی در بحران سوریه داشته و در راستای اهداف خود در تسلط و تجزیه کشورهای منطقه به دنبال تغییر نظام این کشور ونیز تغییرمقاومت بودند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، کتاب «جنگ کثیف سوریه؛ تغییر نظام و مقاومت» توسط تیم اندرسون نویسنده و پژوهشگر استرالیایی تالیف شده که دارای 13 فصل است. هرفصل این کتاب به ابعاد مختلف شیطنتها و مداخلات کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا در جنگ ضد دولت سوریه اشاره می کند. این کتاب موفق شده بخش قابل توجهی از پشت پرده مداخله غرب و آمریکا در کشتار صورت گرفته در سوریه را فاش کند که تاکنون بالغ بر یک میلیون نفر در آن کشته شدهاند.
بررسی جنگ تبلیغاتی و رسانهای غرب، بررسی تحولات درعا در ابتدای ناآرامیها، انجام کشتارهای جمعی متعدد، نقش آمریکا در بازتولید گروههای تروریستی به ویژه داعش، ادعاهای غربی در انجام حملات شیمیایی، تأثیر تحریمهای آمریکا بر سختتر شدن زندگی مردم سوریه و نقش پروژه خاورمیانه بزرگ و هرج و مرج خلاق آمریکا در حوادث سوریه از جمله مسائل بررسی شده در این کتاب است.
فصل اول:
سوریه کشوری بود که انتظار میرفت پس از جنگ افغانستان و عراق و تخریب لیبی، از بین برود. واشنگتن و ائتلاف آن در منطقه گاهی برای این اتفاق برنامه ریزی می کردند. آنها اینگونه تصور کرده بودند که با تغییر نظام دمشق، حزب الله که هم پیمان سوریه است و مقاومت لبنان را رهبری می کند نیز کنار می رود و واشنگتن به طور کامل بر منطقه مسلط می شود.
این تنها بخشی از نقشه واشنگتن برای خاورمیانه جدید بود که موفق نشد. در این زمان ارتش سوریه با حمایت راسخ ایران و روسیه در برابر حملات گروه های افراطی که تحت حمایت ناتو و کشورهای حاشیه خلیج فارس بودند، ایستادگی کرد.
یادآوری می شود که واشنگتن در طول دهه های گذشته همواره به دنبال تقسیم ایران و عراق و نیز از بین بردن روابط قوی میان ایران،عراق، سوریه،لبنان و فلسطین بوده تا بازی بزرگ جدید خود را در منطقه به راه بیندازد. اما خاورمیانه دیگر چراگاه کشورهای بزرگ نیست.
درحال حاضر می دانیم که ایالات متحده و هم پیمانان آن در منطقه که شامل عربستان سعودی،رژیم صهیونیستی،ترکیه، قطر واردن هستند، از زمان شروع درگیری های اخیر سوریه، در کنار همه گروه های افراطی ضد سوریه ایستاده اند. آنها از بدترین نیروهای ارتجاعی و فرقه ای برای نابودی سوریه استفاده کردند. اما نباید فراموش کنیم که در این میان محور مقاومت یک پدیده فرقه ای محسوب نمی شود.
این محور که متشکل از جمهوری اسلامی ایران،سوریه،مقاومت لبنان(حزب الله) و فلسطینی ها است، در واقع یک گروه است که در برابر هسته های امپریالیسم ایستادگی می کند.
ترویج فرقه گرایی در خاورمیانه اغلب از سوی هم پیمانان اصلی واشنگتن یعنی عربستان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس و صهیونیست هایی که مشغول نسل کشی در سرزمین های اشغالی هستند، صورت گرفته است. این ائتلاف آمریکا در خاورمیانه همگی به منظور تحقق هدف واشنگتن یعنی تقسیم و ضعیف کردن منطقه با آن همکاری می کنند.
اما چگونه سوریه تبدیل به یک هدف شد؟
می توان مورد هدف قرار گرفتن سوریه را به نقش مرکزی آن در جنگ های عربی-صهیونیستی و به ویژه جنگ های 1967 و 1973 که یک درگیری منطقه ای مشترک ضد موجودیت رژیم صهیونیستی رخ داد، ارتباط دهیم. همچنین حمایت سوریه از انقلاب 1979در جمهوری اسلامی ایران،این کشور را خارج از گروه واشنگتن قرار داد.
اگر به سال 1980 یعنی دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر در آمریکا بازگردیم، متوجه می شویم که واشنگتن در آن زمان، از تغییر نظام دمشق صحبت می کرد. در این زمان شورای امنیت با ارسال تلگرافی به زبیگنیف برژینسکی مشاور امنیت ملی وقت آمریکا خواست تا با همکاری شرکای اروپایی و نیز پادشاهان عربی یک نظام جایگزین برای دولت حافظ اسد رئیس جمهور اسبق سوریه پیدا کنند.
اما تحولات استراتژیک ضد سوریه پس از حملاتی که در سپتامبر 2001 در مرکز تجارت جهانی در نیویورک اتفاق افتاد آغاز شد. در این زمان جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا، جنگ ضد تروریسم را اعلام کرد. ویسلی کلارک ژنرال سابق آمریکایی در خاطراتش می گوید که دو هفته پس از حملات سپتامبر 2001، وزارت دفاع آمریکا از حمله به عراق خبر داد که این اتفاق هجده ماه پس از حوادث سپتامبر رخ داد.این ژنرال در خاطرات خود،قبل از اشاره به این مطلب اظهار می کند که حقیقت بدتر از این بود و ما در فکر سرنگونی هفت دولت در طی پنج سال بودیم که از عراق و سوریه آغاز و به ایران ختم می شد.
صدام دیکتاتور معدوم عراق از خلال حمایت فرصت طلبانه اخوان المسلمین سوریه و همکاری با ایالات متحده در یک جنگ طولانی ضد ایران، دشمن اصلی سوریه بود.
سوریه با رهبری حافظ اسد، در اخراج عراق از کویت در سال 1991-1990 و جنگ اول خلیج فارس که صدام ضد کویت به راه انداخته بود، از آمریکا حمایت کرد. اما سوریه و ایران با وجود اینکه حمله آمریکا ضد عراق به معنای خلع سلاح دشمن مشترکشان یعنی صدام بود، با این جنگ مخالف بودند. البته روشن است که جنگ عراق کاملا غیرقانونی بود و یک جنگ متجاوزانه محسوب می شد.
تغییراستراتژی آمریکا در منطقه
جنگ عراق عواقب ناخواسته ای داشت که منجر به تغییر سیاست آمریکا شد. همچنین پس از فروپاشی رژیم بعثی صدام در عراق، این کشور شروع به برقراری روابط دوستانه با ایران کرد. بیشتر مردم عراق مسلمانان شیعه هستند، البته نه به اندازه ایران. عراقی ها یک فرهنگ متنوع را توسعه دادند.
در سال 2005 کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا شروع به صحبت از هرج و مرج در منطقه کرد تا به این وسیله برنامه جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا را در شرق خاورمیانه جدید اجرا کند. واشنگتن یک استراتژی جدید بر اساس اصل تجزیه و تسلط بر کشورهای منطقه راه اندازی کرد. عناصر این استراتژی در کاخ سفید از بوش خواستند تا به سیاست تجدید نظر روی بیاورد.این سیاست به معنی مقابله روشن با ایران و تلاش برای تفرقه میان مسلمانان شیعه و سنی بود. اما در این میان ایران با نوری المالکی نخست وزیر پیشین عراق روابط پایداری داشت که این مسئله سیاست آمریکا را تحت شعاع قرار می داد.
در این زمان رایس به کمیته روابط خارجی در سنای آمریکا اعلام کرد که از نظر وی درائتلاف استراتژیک جدید در منطقه، کشورهای سنی (کشورهای حاشیه خلیج فارس) در مرکز قرار دارند؛ درحالی که ایران و سوریه و حزب الله در حاشیه این ائتلاف قرار گرفته اند.
این ایده به منظور برانگیختن تعصبات قومی و ایجاد درگیری بود. در این زمان آموزش گروه سرخ تحت نظارت مرکزی آمریکا در سال 2006 آغاز شد و همه برنامه های نظامی آن متمرکز ایجاد همین درگیری ها و تفرقه اندازی های قومی بود: اعراب در برابر فارس ها(ایرانی ها) یا شیعه در برابر سنی.
عربستان و القاعده در عراق
در این میان عربستان با ایجاد گروه القاعده در عراق، به منظور تشدید تنش های جامعه این کشور،حملات فرقه ای و قومی در مساجد و مراکز دینی دیگر به راه انداخت. مسئولان غربی اعتراف کردند که عربستان سعودی به همراه برخی دیگر از کشورهای حاشیه خلیج فارس هزینه های میلیاردی گروه های تروریستی را درجهان تامین می کردند.
در همین راستا ارتش ایالات متحده در اکتبر 2007 در منطقه سنجار در مرزهای عراق و سوریه به مدارکی دست یافت. این مدارک به یک گروه پانصد نفری اشاره می کرد که نیمی از این افراد متعلق به عربستان و نیمی دیگر متعلق به شما آفریقا (تونس و لیبی و الجزایر و مغرب) و چند کشور دیگر بودند.
انفجار فوریه سال 2006 در مرقد امام حسن عسکری(ع)در سامرا که منجر به شهادت بیش از هزار نفر شد، نمونه سیاهی از استراتژی درگیری های طایفه ای و فرقه ای بود.
پس از دستگیری عناصر این جنایت، مشخص شد که یکی از هسته های گروه القاعده توسط یکی عراقی و یک تونسی و چهار عربستانی و دو تروریست دیگر مسئول آن بودند. این درحالی بود که صدام در عین حال که از اخوان المسلمین سوریه حمایت می کرد، اجازه فعالیت به هیچ یک از گروه های مربوط به القاعده را در عراق نمی داد.
لازم به ذکر است که منابع غربی هنوز هم گاهی اعتراف می کنند که بخش زیادی از منابع مالی و نیروهای القاعده توسط عربستان سعودی تامین می گردد.
رژیم صهیونیستی در منطقه
اسرائیل همیشه بخش جدانشدنی از طرح خاورمیانه جدید بوده است. رژیم صهیونیستی در آگوست 2006 پس از دریافت چراغ سبز از واشنگتن، آماده حمله به جنوب لبنان شد.هدف اصلی این حمله در واقع تضعیف و خلع سلاح حزب الله بود. اما این جنگ پس از جان باختن هزار و دویست لبنانی و 165 صهیونیستی، با توافق آتش بس به پایان رسید و اسرائیل به اهدافش در این جنگ نرسید.
آغاز دخالتهای آمریکا در سوریه
آمریکا تلاش کرد تا در جنگ 2003 ضد عراق، سوریه را متهم به مبارزه با مقاومت عراق کند؛ در حالی که سوریه در این زمان بیش از یک میلیون آواره عراقی را جذب کرده بود. اطلاعات به دست آمده از سفارت آمریکا نشان می داد که عناصر افراطی، از سوریه به عنوان پایگاه پرتاب استفاده می کنند.
در این میان موقعیت اولیه برای مداخله در سوریه به وجود آمد. وزارت خارجه آمریکا در سال 2006 حدود 5 میلیون دلار به منظور اجرای برنامه های حکومت داری و اصلاحات در سوریه اختصاص داد.در آن زمان دولت بوش، هزینه شبکه های رسانه ای و سازمان های غیر دولتی سوریه را در راستای برنامه های خود تامین می کرد. تلگراف های آمریکایی در این زمینه تاکید می کنند که وزارت خارجه ایالات متحده، تلویزیون بردی را که مقر آن در لندن بود و نیز یک شبکه برای سوری های مقیم خارج با نام حرکت برای عدالت و توسعه را راه اندازی کرد.
هزینه مالی این برنامه ها از طریق گروه های واسطه در ایالات متحده به ویژه شورای دموکراتیک صرف می شد.آنگونه که تلگراف های سفارت آمریکا در دمشق از سال 2009 اطلاع می دهند، شورای دموکراتیک حدود 6 میلیون و 300 هزار دلار به منظور مدیریت برنامه های ایالات متحده در سوریه با نام ابتکار تقویت جامعه شهری که شامل مفاهیم مختلف منتشر شده در تلویزیون بردی بود دریافت کرد.قابل توجه است که طبق اطلاعات سفارت آمریکا در دمشق، ایالات متحده در سال های 2005 و 2010، حدود 10 میلیون دلار نیز در سوریه هزینه کرده است. بدون شک هرپولی که آمریکا به روش غیرقانونی به گروه های سیاسی می دهد به منظور تغییر نظام این کشور است.آمریکایی ها همچنین نگران بودند که سرویس های اطلاعاتی سوریه بر این برنامه ها نظارت کنند.
دولت سابق آمریکا به ریاست جمهوری بوش میان سالهای 2003 و 2008 به بهانه دخالت سوریه در لبنان و عراق تحریم هایی ضد این کشور اعمال کرد؛ اما مناسبات دیپلماتیک عالی با این کشور داشت. به طور کلی سیاست آمریکا در برابر سوریه ناهماهنگ بود. ایالات متحده از یک سو خواستار آزادی سیاست های اقتصادی در سوریه بود و از سوی دیگر مانع تلاش های این کشور برای پیوستن به تجارت جهانی می شد.
نقش انگلیس در بحران سوریه
لازم به ذکر است که انگلیس نیز در آن زمان از آمریکا حمایت می کرد.رولان دوما وزیرخارجه سابق فرانسه دوسال قبل از شروع درگیری های سوریه اعلام کرد که دوبار با مسئولان ارشد انگلیس دیدار کرده بود که آنها اعتراف کرده بودند درحال تهیه برنامه ای برای سوریه هستند. باید اشاره کنیم که در آن زمان انگلیس درحال ساماندهی حمله شورشیان به سوریه بود.
ایالات متحده تجربه طولانی در جنگهای مخفیانه کثیف داشت. آمریکایی ها از طریق کارگزاران خود می جنگیدند. برای مثال در آمریکای مرکزی (در کشورهای السالوادور و نیکاراگوئه)، در آفریقا( کشور های زئیر و آنگولا) و در خاورمیانه، این استراتژی جنگ آمریکا در افغانستان اجرا می شد.
پس از اینکه بوش رئیس جمهور وقت آمریکا در سال 2001 جنگ ضد تروریسم را مطرح کرد، ارتش آمریکا به جنگ غیرسنتی و مدرن روی آورد.سون تزو نویسنده چینی در سال 2008 اظهار داشت شکست دشمن بدون جنگ، یک مهارت بزرگ است. این یعنی پیشرفت امکانات موثر و کارآمد باعث شد تا دیگر از روش مقابله مستقیم نظامی در جنگ ها استفاده نشود.همچنین هدف واضح و روشن جنگ مدرن، حمایت از تحرکات شورشیان و تحرکات مقاومت و عملیات نظامی سنتی است.
این جنگ مدرن دقیقا همان چیزی بود که پیش از اتفاقات مصر و تونس در سال 2010 و 2011 که به نام بهار عربی شناخته شده، برای سوریه برنامه ریزی می شد. نمونه این طرح، گروه ها القاعده در عراق بود که با تکیه بر شبکه های اخوان المسلمین در سوریه و فرقه های شرور عربستانی فعالیت می کرد.پس از انزوای سوریه مانند عراق و لیبی، احتمال وقوع این طرح در این کشور زیاد بود.
ادامه دارد...