نگاهی به مطالب ستون نویسهای ترکیه| منطقه امن و بیاعتمادی بین ترکیه و آمریکا
آیا در شرایط فعلی که فرماندهان نظامی ترکیه و آمریکا برای آغاز فعالیت نظامی مشترک به مرز ترکیه و سوریه رفتهاند٬ بین آنان اعتماد وجود دارد؟ خیر. دو طرف٬ هنوز هم به همدیگر اعتمادی ندارند و درک و تصور آنها از ایجاد منطقه امن و فعالیت مشترک٬ متفاوت است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، ستوننویسهای روزنامههای ترکیه که در زبان ترکی از آنها به "گوشهنویس" یاد میشود٬ بخشی از فعالان رسانهای توانمند و اثرگذار هستند که معمولاً یادداشتهایشان تاثیر قابل توجهی بر افکار عمومی و معادلات حزبی ترکیه میگذارد.
تسنیم تلاش میکند تا با انتخاب گزینههای قابل توجهی از نوشتههای ستوننویسهای ترکیه تصویری کوچک از تحولات سیاسی٬ فعالیتهای رسانهای و هدایت افکار عمومی این کشور را به دست دهد.
منطقه امن و بیاعتمادی بین ترکیه و آمریکا
فکرت بیلا/ پایگاه خبری تحلیلی تی 24
کشورهای مختلف جهان برای دستیابی به یک توافق و آغاز یک فعالیت مشترک٬ پیش از هر چیز به درک متقابل٬ تفاهم و اعتماد نیاز دارند. قاعدتاً اگر صحبت بر سر همکاری و فعالیت مشترک نظامی در میان باشد٬ موضوع اعتماد٬ بسیار مهمتر و حیاتیتر است.
آیا در شرایط فعلی که فرماندهان نظامی ترکیه و آمریکا برای آغاز فعالیت نظامی مشترک به استان شانلی اورفا در مرز ترکیه و سوریه رفتهاند٬ بین آنان اعتماد وجود دارد؟ خیر.
بسیار دشوار است که بتوانیم پاسخ مثبتی به این سوال بدهیم. تمام شواهد نشان میدهند که دو طرف٬ هنوز هم به همدیگر اعتمادی ندارند و درک و تصور آنها از ایجاد منطقه امن و فعالیت مشترک٬ متفاوت و حتی متناقض است.
اول این که ترکیه مداوماً خود را متفق آمریکا مینامد اما آمریکاییها چنین حرفی بر زبان نمیآورند.
دوم این که ترکیه و آمریکا در پرونده سوریه در یک جبهه واحد نیستند. به عنوان مثال٬ ترکیه علیه نیروهای ی.پ.گ و پ.ک.ک است و میخواهد آنان را به طور کامل از میان بردارد، اما آمریکا به شدت از آنها حمایت میکند.
در چنین شرایطی آیا میتوان گفت که ترکیه و آمریکا در مورد ایجاد منطقه امن در شمال سوریه به یک توافق مکتوب٬ روشن و همهجانبه دست یافتهاند؟ خیر. البته که توافقی در میان نیست و ترکیه از وضع موجود راضی نیست و به آمریکا اعتماد ندارد.
معضل کُرد و بازگشت به راهکار سیاسی
علی بایرام اوغلو/ روزنامه قرار
پس از انتخابات شهرداریهای ترکیه یکی از مسائلی که به شکل آتشین در مورد آن صحبت شد و خارج از چارچوب معادلات سیاسی مورد توجه قرار گرفت٬ معضل کردهای ترکیه بود و با طرح مسئله ایجاد منطقه امن در شمال سوریه و چانه زنیهایی که بین آمریکا و ترکیه در این مورد صورت گرفت٬ مسئله کُرد همچنان مسئله مهمی است. حالا حزب حاکم و حزب حرکت ملی در چارچوب ائتلاف جمهور به دنبال آن هستند که کل معضل کردها را صرفاً در قالب مسئله کردهای سوریه و مقابله با پ.ک.ک و ی.پ.گ معنی کنند.
حال باید پرسید در شرایطی که در چارچوب خاورمیانه٬ بسیاری از مسائل سیاسی مهم از جمله مساله کردها مورد توجه قرار گرفته است٬ آیا حکومت هنوز هم به دنبال آن است که معضل کردها را صرفاً با ابزار فشار٬ ممنوع کردن بسیاری از حوزههای سیاسی و اجتماعی و دوری از سازش و گفتوگو دنبال کند؟ آیا میتوان چنین تهدید گرایانه و با محوریت فشار٬ معضل کردها را برای همیشه حل کرد؟
بگذارید نگاهی بیاندازیم به تمام اقدامات حکومت برای حل معضل کردها در چند ماه گذشته:
تلاش برای بیرون آوردن شهرداریها از چنگ حزب دموکراتیک خلقها و اعزام افرادی به نام قیم به جای شهردارانی که از سوی مردم کُرد انتخاب شدهاند.
محدودسازی مالی و محدود کردن بودجه شهرداریهایی که در دست حزب دموکراتیک خلقها است.
فشار آوردن بر این حزب در مجلس و تهدید نمایندگان و تعریف آنها به عنوان بخشی از یک جریان تروریستی.
زندانی کردن افرادی همچون صلاح الدین دمیرتاش٬ ادریس بالوکن٬ سری ثریا اُندر و دیگران.
اعمال فشار بر فعالان سیاسی کُرد و محکوم کردن آنان به زندان به خاطر سخنانی که در جلسات و گردهماییهای چند سال پیش بر زبان آوردهاند.
اما واقعاً تمام این اقدامات توانسته است منجر به حل معضل کردها شود؟ خیر.
پیش از آن که قدرت در ترکیه به دست حزب عدالت و توسعه بیفتد چندین دولت دیگر بر سر کار آمدهاند که همه آنها خواستهاند مسئله کُرد را به جای آن که در چارچوب مسائل اجتماعی٬ قومی و سیاسی ببینند٬ به راهکارهای نظامی و اعمال فشار پناه آورده و اساساً موجودیت چنین معضلی را انکار کردند، اما هیچ کدام از آنها نتوانستند ترکیه را از دام مشکلات امنیتی برهانند. سران حکومت تصور میکنند که با استفاده از فناوری و سلاحهای تکنولوژیک پیچیده نظامی میتوانند این مسئله را حل کنند.
اما آیا تمام آن جنگها و بمبارانها توانست مشکل را حل کند؟ خیر. اگر تا 30 سال پیش معضل کردها فقط 10 تا 15 استان ترکیه را در بر میگرفت٬ حالا خطی به درازای شمال سوریه تا استانبول را در بر گرفته است و شاهد این هستیم که به هر اندازه که میزان فشار نظامی و اعمال زور بیشتر شود٬ معضل کردها نیز دامنهدارتر میشود. در نتیجه ترکیه راهی ندارد به جز بازگشت برای حل مسئله از طریق به کار بستن راهکارهای سیاسی.
چرا پادشاهان عثمانی به حج نرفتند؟
یاووز بهادر اوغلو/ رزونامه ینی آکیت
طی روزهای اخیر٬ در برخی از روزنامهها چنین سوالی مطرح شده است: چرا پادشاهان عثمانی به حج نرفتند؟
همچنین در ادامه چنین پرسشی نیز طرح شده است: آیا این موضوع صحت دارد که پادشاهان عثمانی٬ غالباً وقت خود را صرف میگساری و نوشتن شعر میکردند؟
پاسخ: در مورد وقایع تاریخی و موضوعات حساسی که با اسناد تاریخی ارتباط پیدا میکنند٬ باید بر اساس سند قضاوت کرد و نه بر مبنای سخنان یومیه که در روزنامهها و محافل روزمره منتشر میشوند.
بگذارید از بحث شعر شروع کنم: بسیاری از پادشاهان عثمانی اهل شعر و ادب بودند و به عنوان مثال سلطان فاتح٬ دارای یک دیوان شعر کامل و قابل توجه است.
اما در مورد میگساری و بادهنوشی پادشاهان عثمانی باید گفت: طرح چنین اتهام عمومی و سنگینی٬ دور از منطق و انصاف است. مثلاً در مورد سلطان یلدرم بایزید این اتهام مطرح شده است. اما او فردی بوده که دختر خود را به خاطر علایق دینی به عقد دانشمند و فاضل نامدار شمس الدین محمد بخارایی درآورده است.
شمس الدین محمد مشهور به امیر سلطان٬ چنان دانشمند فاضل و معتقدی بوده که قطعاً حاضر نمیشد دختر یک باده گسار را به عقد خود درآورد ولو آن که دختر پادشاه باشد.
در مورد سلطان مراد چهارم نیز٬ اتهام میگساری فقط از سوی صفویان مطرح شده است. اما درباره سلطان مراد٬ بحث متفاوتی وجود دارد. واقعیت این است که سلطان مراد مبتلا به بیماری نقرس بوده است. یعنی همان بیماری مشهوری که از آن به عنوان بیماری پادشاهان و ثروتمندن یاد میشود. گاهی پادشاه چنان دچار درد میشد که به توصیه پزشکان٬ ناچار میشد مقداری افیون مصرف کند. مصرف افیون٬ خیلی وقتها تعادل را از پادشاه میگرفت و مانند مستان قدم برمیداشت.
اما بپردازیم به پرسش اصلی: چرا پادشاهان عثمانی به حج نرفتند؟
پاسخ: موضوع حج نرفتن پادشاهان عثمانی صحت دارد و دلایل اصلی آن از این قرار است:
پادشاهان عثمانی ناچار بودند تمام احکام و فرامین خود را بر اساس فتوای شیخالاسلام تنظیم کنند. شیخالاسلام در دربار عثمانی جایگاه مهمی داشت و پادشاه بدون اذن و رایزنی او هیچ اقدامی انجام نمیداد.
به عنوان مثال٬ روزی سلطان یاووز دستور داد تعدادی از مسیحیان را به زور به آئین اسلام درآورند. وقتی خبر به شیخالاسلام زنبیلی علی جمال افندی رسید٬ پیام داد: یا باید پادشاه از حکم خطای خود صرف نظر کند یا او را با یک فتوا٬ از تخت پایین میکشم. سلطان نیز با شنیدن این پیام٬ فوراً عقبنشینی کرد. هیچکدام از شیخالاسلامهای دربارهای عثمانی اجازه ندادند پادشاه به حج برود. چرا؟ به این دلایل:
1.آنها غالباً در حال جنگ و کشورگشایی بودند و نمیتوانستند پایتخت را ترک کنند. چرا که هم بیم فتنه در میان بود٬ هم این که سفر طولانی و غیبت شخص پادشاه موجب خلل در روند امور حکومتی میشد.
2.قطعاً پادشاه نمیتوانست به تنهایی به حج برود و ناچار بود هزاران سرباز و محافظ و آشپز و خدمه و حشم را با خود همراه ببرد و در ارکان نظامی و دفاعی دربار خلا ایجاد میشد.
3.هیچکدام از پادشاهان عثمانی چنان ثروتی نداشتند که کل هزینه سفر خود و همراهانشان به حج را شخصاً تقبل کنند و باید از جیب بیتالمال خرج میکردند که قطعاً حرام بود.
انتهای پیام/