میز نقد تسنیم| اشعاری که پیش زمینه سبک هندی است/ متاسفانه در فضای ادبی به شعر بابافغانی پرداخته نشده است
سید وحید سمنانی شاعر و پژوهشگر ادبی معتقد است امروزه اگر شاعران ما از تولد سبک هندی نام میبرند بدون شک یکی از شاخهها و کسانی که این جریان را راه انداخت و تقویت کرد بابا فغانی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، نقد و بررسی کتاب «از گریه در فراق»گزیده اشعار باباقغانی شیرازی با حضور سید وحید سمنانی، سجاد رشیدی پور، حسین دهلوی گردآورندگان اثر و جمعی از شاعران و علاقهمندان این حوزه درخبرگزاری تسنیم برگزار شد.
کتاب «از گریه در فراق» گزیده اشعار بابافغانی شیرازی است که به سلیقه سجاد رشیدی پور و حسین دهلوی توسط انتشارات نزدیکتر چاپ شده است.
سید وحید سمنانی به عنوان منتقد در این نشست نکاتی را مطرح نمود که در ادامه میخوانید:
پیش از اینکه بخواهیم وارد مقوله بابا فغانی بشویم جا دارد تبریک بگوییم به این دو شاعر که بابافغانی را انتخاب کردند. تبریک بگویم به امیرعلی سلیمانی به واسطه اینکه این جریان را پشتیبانی میکند. مسئله مهم اینکه ما یاد نگرفتهایم بزرگانمان را پاس بداریم و به همین خاطر در کنار بسیاری از دیوانهای خطی که هنوز منتشر نشدهاند و دیوانهایی بسیاری هم داریم که منتشر شدهاند و نیاز دارند دوباره کار شوند. این مسئله یک همت بلند و بالایی را از طرف هنرمندان می طلبد.
به واسطه اینکه خودم دستی بر آتش دارم میدانم که حاصل عمر گذاشتن روی این کار برای مصحح نه نانی است و نه نامی است. یعنی عملاً هیچ چیز حاصل مصحح نیست و از این بی مزدتر و بی منت تر گزیده کردن است. اینجا دیگر هیچ چیز برای آن کس که وقت میگذارد و این کار را شروع می کند و به انجام می رساند ندارد. یقیناً دلش است و آن تعصب و عرقی که برای ادبیات قائل است. آن حاصل میشود که بنشیند و دیوان 6 یا 7 هزار بیتی را بخواند و ابیاتی را آماده کند و احیاناً چند بیتی را هم شرح کند. و یا اینکه بعضی جاها از دستش در برود و اشتباه تایپی نوشته شود و پای او گذاشته شود و این هم امر ناگزیری است. ایراد تایپی ناموس کتاب است یعنی پیش میآید و اعتبار و آبروی کتاب به همان ایرادات تایپی است.
بابافغانی؛ شاعری که یک بار بیشتر دیوانش در کشور ما تصحیح نشده
از این بابت پیش از اینکه هر سخنی بگویم به این دو شاعر عزیز تبریک میگویم و اضافه میکنم که شاعر خوبی را انتخاب کردید. شاعری که یک بار بیشتر دیوانش در کشور ما تصحیح نشده و چیزی نزدیک به 82 سال از چاپ این کتاب می گذرد. حتی خود مولف هم روی اثرش بازنگری نکرده و چیزی که اکنون در اینترنت و در فضاهای مجازی می چرخد ما حصل تلاش مرحوم سهیلی خوانساری است. نسخههای خطی در دست داریم که اعتبار زمانیشان بیشتر از نسخههایی هستند که در سال 1316 در اختیار مرحوم سهیلی بوده است. بر گرده علاقه مندان به ادبیات فارسی این بار را می آورد که حتما برگردند و این دیوان را بار دیگر پالایش بکنند.
من شخصاً به واسطه علاقهای که به دوره خاموش تیموریان واوایل صفاریان دارم این دیوان را خواندهام و در همان دیوان هم متوجه شدم سهیلی خوانساری عزیز یا به دلیل عدم اعتبار یا غلط بودن و خاص و محدود بودن نسخههایی که در دست داشته دچار بدخوانی شده یا بد چاپ شده است. اگر دوستان من تلاش کردند تا یک گزیده ای ارائه بدهند بعید هم نیست برخی از آن اشکالات وارد این گزیده هم شده باشد و این از گرده این دوستان خارج است و بر عهده این دوستان نیست. من عرض می کنم تا منعکس شود و دوست عزیزی که خواست بر روی ان دیوان کار بکند حواسش به اینها هم باشد.
شاعران خوبمان را هم به اسمشان میشناسیم نه به شعرشان
ما عادت داریم تا شاعران خوبمان را فقط به اسم بشناسیم و حتی به شعر هم نشناسیم. اگر از مردم بپرسید اسم چند شاعر را بگویید، می گوید حافظ، سعدی و مولانا. بعد از آنها بپرسید یک بیت از ابیاتش را بخوانید. نمی توانند بخوانند. کسانی هستند که در ادبیات ما رنجی برده و اثری ماندگار آفریدهاند اما اصلاً مردم عادی حتی آنها را به اسم هم نمی شناسند. مگر اینکه مثلا اسمشان به نام کوچه و یا محلهای باشد که مجبور باشی آنجا بروی.
این دردی است که دچارش هستیم و فکر میکنم این کار و گزیده کردن کمک می کرد به کسانی که به قسمتهای ناب خوانی روی میآورند کمک میکند. دیگر لازم نیست 5 هزار بیت دیوان بابافغانی را بخوانی یا چند هزار بیت دیوان فلان شاعر را بخوانی. کافیست تنها چند بیت از این آثار را بخوانی و لذت ببری. از این جهت این کار خیلی ارزشمند است. خصوصاً کسانی که این اثر را تهیه کردهاند خودشان اهل دل هستند و از این باب آن چیزی که ارائه میشود شعری است که تا حدودی زیادی سبک شاعر را نشان میدهد تا مخاطب امروز ببیند این شاعری که اسمش را نشنیده چه ابیات درخشانی دارد.
در بازه زمانی افول تیموریان و برآمدن صفویه یک بازه 50 ساله داریم که تقریباً اگر قرار باشد از ادبا و شعرا بخواهیم چند شاعر ازش نام ببرند غالباً خیلی نمیتوانند. حالا اگر بخواهیم مثال بزنند که دیگر واویلاست. به خاطر اینکه این دوره علی رغم اینکه پر شاعر ترین دوران شعر فارسی است و ما در تذکره مجالس و تذکره شعرا که دو تذکره قدیمی شعر فارسی هم هستند با تعداد زیاد شاعران مواجه هستیم اما دیوانی از آنها در دست نیست. یعنی اگر ما مجموعه کاملی از شعرهای اینها در دست نداریم. اما ظرایف و زیباییهای خاصی در همان مختصر ابیات است. به دلیل آنکه شعر فارسی برای نخستین بار وارد کوچه و بازار می شود. این اشتباه سبک شناسی است که خیلی ها فکر میکنند با تولد سبک هندی شعر برای اولین بار وارد کوچه و بازار شد. شعر 70، 80 سال قبل یعنی دوره سلطان حسین که آخرین پادشان مقتدر تیموریان است وارد کوچه و بازار شد.
شاعران زیادی را می بینم که ورود کردند و در عین حال که ساده می نوشتند توانستند وارد دربار هم بشوند و در دربار هم شعرهایشان را بخوانند. سلطان حسین میگوید من فخر میکنم در زمان حیات من هزار نفر از شعرا در هرات زندگی می کنند و به نوعی هرات پایتخت ادبی آن سالها است.
سبک هراتی متفاوت با سبک عراقی است
یکی دیگر از اتفاقاتی که از دست ادبا بر میآید و باید فکری برایش بکنند این است که سبک عراقی را بی هیچ واسطهای به سبک هندی وصل میکنند و این یک جفا در حق شاعرانی است که در هرات زندگی میکردند و سبک ویژهای دارند. من تنها در یک کتاب دیدم که به شاعران سبک هرات اشاره شده و آن هم مباحث فرهنگی و سیاسی را بررسی کرده بود. ولی واقعا سبک هراتی متفاوت با سبک عراقی است و جالب اینجاست علی رغم اینکه مرکز پایتخت ادبی در آن سالها هرات بوده اما شاعران بزرگی بودهاند که علی رغم اینکه به هرات رفتند شاعران هرات تحویلشان نگرفتهاند: مثل اهلی شیرازی و بابا فغانی و شهیدی قمی. این شاعرها شاعران بزرگ دوره خودشان بودند که البته میتوانیم بگوییم اهلی شیرازی یک مقدار مستثنا است. جامی در حقش گفته اگر قرار بود بعد از پیغمبر یک فرد دیگر می آمد و ادعای پیامبری می کرد اهلی شیرازی بود. آنقدر اخلاص در کلامش است. اعجازی که مورد نظر مردم آن روزگار بوده یعنی ابراز شگفتی در لحن کلام و وضع کلام و اتفاقاتی از این دست. یکی از آنها شهیدی قمی بوده که به آنجا می رود و با او نامهربانی می کنند.
بابافغانی پیش زمینه سبک هندی است
شعر بابافغانی به قول امروزیها شعر لختی است و شعری است که تمایلی به استخدام صنایع ادبی ندارد. بابافغانی سعی میکند احوالات ادبی که پیش از خودش به صورت عادی رخ داده به خدمت بگیرد و یک مقدار صمیمیت را از راه معیار وارد زبانش میکند. در هر صورت شعر بابافغانی مورد توجه اهل هرات واقع نشد. اهل هرات که عرض میکنم جامی است و شعرایی از این دست که به هر حال برای خودشان کسی بودند. بابافغانی در هرات نمیماند و به تبریز برمیگردد و یعقوب خان تحویلش میگیرد. آنجا به نوعی بابای شاعران می شود و از این بابت معتقد هستند که ملک شعرای آن دربار هم بوده است. در تذکرهها که نگاه کردم خیلی از ایشان اطلاعات جامعی در دست نیست و جوری زندگی کرده که حتی شعرش هم خیلی اطلاعات درباره خودش نمیگوید. به هر حال بابافغانی حق بزرگی به گردن ما دارد به خاطر اینکه اگر شاعران ما از تولد سبک هندی نام میبرند بدون شک یکی از شاخهها و کسانی که این جریان را راه انداخت و تقویت کرد بی شک بابا فغانی است. واقعا جای این است که محققی بنشیند و ریشههای سبک هندی را در این دوره 50 ساله استخراج کند و به نظرم باید سری هم به دیوان بابا مغانی بزند.
اصلاً تردید نکنید بابافغانی پیش زمینه سبک هندی است. می شود گفت از دوره ظهیر فارابی می توانیم رگههای سبک هندی را در بیاوریم. به خاطر اینکه سبک هندی دلداده تمثیل است و هر شاعری که از تمثیل استفاده کند میتواند زمینه ساز باشد. اما مسئله این است که سبک هندی تمثیل نیست بلکه ورود اتفاقات عامیانه و روزمره در شعر است. در دوره تیموریان با پذیرش شعرایی که مورد پذیرش جامعه بودند به دربار این اتفاق افتاد.
به پندار من خیلی هم اشتباه است که گروهی تصور میکنند صفویه نسبت به شعر بی توجه بوده که اصلاً هم این طور نیست. به هر حال هر چه بود باعث شد شعرای ما آن چیزی که در جامعه میبینند نه در سطح متعالی اما وارد شعر بکنند. گاهی آفت بود و گاهی برای شعر فرصت ایجاد کردهاست. هر چه است این اتفاق نتیجه پافشاری چند شاعر است که یکی بابافغانی است و یکی اهلی شیرازی است و یکی تا حدودی کوتاه آمدن جامی از داشتههایی که در اول و وسط عمر داشته و بعد آرام آرام به طرف جامعه متمایل شد. بعد از جامی شعرای گمنام تری مثل آصفی هروی، هلالی جغتایی شاعرانی بودند که در این زمینه خدمت کردند. اما وقتی صحبت میکنیم اصلاً نامی از این شعرا نمی آید و نهایتاً میگویند امثال لسانی شیرازی کسانی بودند که کمک کردند و سبک وقوع را به شعر دعوت کردند. کم کم پای وحشی و استادش هم به این مجال باز میشود و عملاً نام بسیاری قیچی میشود که یکی از آن نامهای خوب بابافغانی است.
اجازه بدهید که بگذریم چون صحبت کردن از بابا فغانی مقداری برای خود من درد آور است. وقتی صحبت از شاعری میکنید که در حد جایگاه خودش در ادبیات ما معرفی نشود به شخصه دردم می آید. یعنی شاعر بزرگی با این تواناییها حیف است. من نمیخواهم تمام قد از دیوانش دفاع کنم. هر شاعری میتواند در دیوانش متوسط و ضعیف داشته باشد اما شاعری که بتواند با شعرهای متوسطش جریان تازهای در ادبیات ما با پیشینه چند صد ساله ایجاد کند بی شک نمی تواند شاعر کوچکی باشد. یعنی نمی تواند شاعر بی فکر و بی اندیشهای باشد.
پیش از اینکه بخواهم وارد کتاب بشوم از جلدش شروع میکنم. اگر قرار باشد این کتاب به صورت سلسله باشد، پیشنهاد میکنم در یک شکل متحد منتشر شود. اگر بنده که این کتاب را دیدم و مثلاً اهلی شیرازی را ندیدم که چاپ شده، اگر جایی دست یک نفر دیدم بگویم این کتاب را نشر نزدیکتر چاپ کردهاست. شکلش متحد باشد ولی رنگش فرق کند.
پیشنهاد میکنم دستی به طرح جلد ببرند. البته خود ناشر حرفهایتر از این حرفهاست. اولاً خط روی جلد از آنجایی که ممکن است برای دورههای مختلفی را در بر بگیرد پیشنهاد میکنم خط نستعلیق باشد که در همه دورههای شعر فارسی مورد پذیرش باشد. این خط خطی است که همسایگان شعر فارسی ما از آن استفاده میکنند. این خط اردوست که به زبان فارسی متعهد نیست. پایینش هم اینکه نشر نزدیکتر قید شده خیلی خوب است. اگر سنه خورده باید سال قمری میخورد نه شمسی. میتوانند زیر نام شاعر هم سال حیات و سال وفات یا دسته کم سدهاش قید شود که مخاطب در نگاه اول بداند با چه شاعری در چه دورهای روبه رو است.
تقریباً میتوان گفت کلید ورود مخاطب به شعر است تا بداند با شاعر چه دورهای رو به رو است و شعر چه دورهای را میخواند. ما با یک مقدمه خیلی خیلی کوتاه مواجه هستیم. البته در کتاب 80 صحفهای نمی شود انتظار داشت که درباره فراز و فرود شاعر مقدمه مفصلی داشته باشد. اما از نظر من دوستان میتوانستند اشارههای دقیقتر را لحاظ کنند. برای مخاطبی که هیچ آشنایی با بابا فغانی ندارد یک آشنایی نسبیتری با این شاعر پیدا کند. من دیوان را که ورق میزدم خیلی جاها بیتهایی بود که خیلی زیبایی دارد.
سید وحید سمنانی در ادامه این نشست با رویکرد اشکالهای تایپی، استفاده نابجا از علائم نوشتاری، توضیح و پانویسها و بدخوانی دیوان اصلی مطالبی را به صورت مبسوط ارائه کرد.
در ادامه برنامه حسین دهلوی شاعر جوان کشورمان گفت: یکی از جذابیت هایی که بابا فغانی داشت این است که در ادبیات دو تا دوره باز شده و یک دوره نماینده شعر ضعیف است. در صورتی که هر کس شعر سستی گفته میگویند فغانی گفته اما از طرفی حافظ کوچک و ثانی می شود. این برای ما خیلی جالب بود. دلخوری من هم این بود که یک دوستی گفته بود قدیمها دوستان کشف شعر میکردند الان کشف شاعر میکنند! اگر کشف شاعری هم بوده برای شعر دوستان انجام شده است.
در ادامه این نشست نوبت به سجاد رشیدی پور رسید که صحبتهایش را اینچنین آغاز کرد: فکر میکنم خستگی آدم در می رود وقتی می بیند کاری که انجام داده آنقدر دقیق دیده میشود به خصوص دوستانی که در این حوزه دستی بر آتش دارند. در بین تذکره خواندنها به شاعرانی رسیدیم که ابیات درخشانی دارند اما در ادبیات ما انگار گم شده اند. همان طور که آقای سمنانی گفتند از هرکه اسم شاعر بپرسید میگوید حافظ و سعدی و مولانا. یعنی به چند اسم خاص محدود است و از همانها هم شعری نمیتوانند بخوانند نه فقط عوام که حتی خواص. ما به قدری سر ذوق آمدهایم که اولین کاری که کردیم این بود که برای هم میخوانیدم و بعد دیدیم این ما را راضی نمیکند. هر جایی که می شد به اشتراک گذاشتیم. در نهایت دیدم باید کتاب بشود و حیف است که خوانده نشود. خصوصاً در دورهای که ما کتابهایی با کیفیتهای بسیار پایین داریم. وقتی که قرار است صرف خواندن کتابهای امثال بنده شود به نظرم بهتر است صرف بابافغانی شود که عایدهاش بیشتر می شود.
برای انتخاب اشعار با حسین دهلوی حدود ششصد غزل را جداگانه خواندیم بدون اینکه با هم به اشتراک بگذاریم و از یک تا 5 امتیاز دادیم. بعد با هم به اشتراک گذاشتیم. آنهایی که جفتمان موافق بودیم و عدد بالایی داشت انتخاب کردیم. یک سریها بود که نظرهایمان کاملاً متفاوت بود کما اینکه نوع غزلهای ما هم شباهت به هم ندارد. غزلهایی داشتیم که من یک داده و آقای دهلوی 5 داده بود. رسیدیم به آنجایی که 60 غزل انتخاب کردیم. به آقای سلیمانی عزیز از نشر نزدیکتر بیان کردیم. هدفمان هم این بود که یک بسته و دستهای باشد. هدفمان هم این بود و نمی خواستیم مثل خیلی از کتابهای دیگر تک بیت را بیاوریم چون به نظرم حیف می شد. یعنی اگر من تک بیت در بیاورم شما باید حال و هوای آن غزل را جلو بیایید تا به شاه بیت غزل برسید. فکر می کنم در هوای آن غزل اگر آدم نفس بکشد خیلی بهتر است.
انتهای پیام/