پرونده "ما و آنچه مسئله فردید بود"| فردید مرا واسطه دیدار با امام کرد/ ارمغان فردید برای وضع ما
اندیشه فردید همواره معطوف به آینده بوده و هست و دعوت به خودآگاهی درخصوص وضع ما در نسبت با غرب مدرن تذکری است که او برای طرح افقی دیگر که پیش روی بشر خواهد بود می داد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سیداحمد فردید از جمله متفکران بزرگ فلسفی در دوران معاصر است که مواضع گوناگونی درباره آراء و شخصیت او اتخاذ شده است که منجر به ابهامات مختلفی درباره نظرات و حیات این فیلسوف معاصر شده است. ابهامات پیرامون فردید و اندیشههای او بسیار است تا حدی که شاید بتوان او را یکی از پرابهام ترن متفکران معاصر قلمداد کرد. نبود متن مکتوب منقح خاصی هم از جانب وی بر این ابهامات افزوده است. در این برخی هم از گوشه ای از رخدادهای تاریخی که ابعاد دقیقش واضح نیست استفاده کرده و دست به تحریفهای گوناگونی زده تا این متفکر را هدم کنند و شناخت و فهم پیرامون او رقم نخورد. از این جهت، برای تبیین واقعیتهایی که در پس زندگی علمی و شخصی فردید وجود دارد گفتوگویی با دکتر محمد رجبی(رئیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی) انجام دادیم.
*رابطه فردید با حضرت امام(ره) چگونه بود؟ برخی مدعی هستند که فردید علاقهای به دیدار با امام(ره) نداشت؟
درباره ادعایی که مطرح میشود اصلا صحت ندارد یعنی اینگونه نیست که فردید علاقهای به دیدار با حضرت امام(ره) نداشت. اتفاقا چند بار خود مرا برای دیدن امام(ره) واسطه کرد اما به دلیل شرایطی که پیش می آمد، دیدار فراهم نشد.
حضرت امام(ره) هم یکبار خواستند ایشان را ببینند و جلال آل احمد در کتاب غربزدگی این را نقل میکند که:«رفتم دیدن آیت الله خمینی(قبل از انقلاب)، وقتی دیدن امام رفتم کتاب غربزدگی روی کرسی بود.» آل احمد تواضع می کند و به امام می گوید:«شما این مطالب ناچیز ما را میخوانید؟» امام هم فرمودند:«مطالب خوبی نوشته اید... در بخشی از متن اشاره کردید که غربزدگی را از فردید گرفتهاید، میتوانم او را ببینم؟»
قبل از تبعید حضرت امام(ره)، آل احمد به فردید گفته بود که امام میخواهد تو را ببیند که فردید به دلیل اوضاع آشفته آن دوران گفته بود سر فرصت مناسبی خودم پیش امام(ره) خواهم رفت اما متاسفانه تبعید حضرت امام(ره) پیش آمد و این دیدار رخ نداد البته این را بگویم که مرحوم فردید با بزرگان متعددی همچون آیت الله جوادی آملی، آیت الله یزدی، آیت الله جنتی و... دیدار و گفت وگوهای مطوّولی داشته است.
فردید حقیقتا به امام(ره) خیلی علاقه داشت و هر وقت امام صحبت میکرد محال بود به تلفن کسی جواب بدهد. خیلی با دقت به سخنان امام گوش میکرد، فردید در میان شعرا علاقه بسیاری به حافظ داشت اما غنا و ژرفای عرفانی اشعار امام را بیش از حافظ میدانست و معتقد بود که حافظ از لب سخن گفته اما امام(ره) از او بالاتر رفته و به خال یار توجه کرده است.
زبان تجسم تفکر است
*یکی از مسائل مطرح در خصوص اندیشه ورزی فردید، روش اتیمولوژیک او در تأملات فلسفی است. فردید جایگاه خاصی برای الفاظ قائل بود و شأن الفاظ را اعتباری نمیدانست. از سویی نگاهی در فضای سنتی ما هست دال بر اینکه معتقدند الفاظ شأن صرفا اعتباری داشته و سخن از ذاتی بودن الفاظ مدعای پوچی است. نظر شما درمورد نسبت این نگاه با رویکرد و نظرات مرحوم فردید چیست؟
زبان یک مبحث بسیار گسترده ای است که متاسفانه اندیشمندان مسلمان کمتر بدان پرداختهاند. هیدگر متوجه اهمیت زبان شده بود و زبان را تجسم تفکر میدانست. فردید هم معتقد بود اهمیت زبان در حدی است که میتوان گفت زبان همان فکر است و فکر همان زبان، استناد دینی هم به این آیه مبارکه قرآن میداد که:«الرحمان علّم القرآن خلق الانسان.»
فردید همانگونه که در کتاب فتوحات فرّهی آمده، معتقد بود که زبان را فقط خدا به بشر تعلیم کرده است یعنی اصل و ریشه زبان که در چند واژه و... محبوس است در اختیار انسان نبوده و ناشی از فیض الهی است. امروزه نوام چامسکی که تقریبا پیشرفتهترین زبان شناس زنده جهان است هم تا حدودی به این مطلب نزدیک شده و میگوید زبان همچون خلقت انسان، یک راز است. نکته اینجاست که اصل زبان قراردای نیست بلکه توسعه زبان در مراحل بعدی است که صورت قراردادی پیدا میکند.
در سنت روایی هم بعضی مویدات برای این مطلب می توان یافت مثل این روایت که از حضرت صادق (ع) سوال می کنند:«بیان چیست؟» حضرت در پاسخ میفرمایند:«البیان الاسم اعظم التی علّمت به کل شیء" بیان، اسم اعظمی است که همه چیز به واسطه آن دانسته می شود.» مهم ترین کتابی هم که الفاظش مقدس است و هیچ تصرفی در آن نرفته قرآن مجید است اما بیش از هزار سال است که قرآن را تفسیر می کنند و مدام هم به زبان فارسی توسط افراد مختلفی ترجمه شده است اما پیچیدگی زبان به حدی است که برای نمونه امام خمینی(ره) فرمودند که خیلی ها قرآن را تفسیر کردند و زحمت کشیدند و اجرشان نزد خدا محفوظ است ولی هیچ کدام لایق اسم تفسیر نیستند.
*از دیگر مباحث مطرح در اندیشه مرحوم فردید نگاه تاریخی ایشان به حقیقت است که از طرف طیفهای مختلفی فکری مورد انتقاد قرار گرفته است. اساسا آیا تاریخی دانستن حقیقت منجر به نوعی نسبیت در حقیقت نخواهد شد که نافی ثباتی است که قرآن کریم درباره سنن الهی بیان می کند؟
برای تبیین بهتر این مطلب شاید مناسب باشد که مثالی عرض کنم. شما حقیقت را بسان ماهی تصور کنید که یکی بیش نیست منتهی هلال ماه در بادیِ امر در یک حد نمایان است و در ادامه به تدریج نمودش کاملتر میشود. حقیقتِ ماه، یکی بیش نیست اما در ادوار مختلف جلوات گوناگونی پیدا کرده و میکند. در سنت دینی ما هم این مطلب بیان شده که تمام انبیاء جلوه ای از حقیقت هستند تا حضرت ختمی مرتبت(ص) که حقیقت کامل هستند و از همین جهت از اوصاف ایشان "بدرالدجا" بودن است.
بنابراین، تاریخی دیدن حقیقت با اینکه ما حقیقت را کامل بگیریم تضادی ندارد. از همین رو پیامبر مکرم اسلام(ص) فرمودند:«من پیامبر (ص) بودم قبل از اینکه آدم در گِل بود.» حقیقت در هر دوره ای به وزان خاصی ظهور پیدا میکند لذا شما میبینید که هم مسیحیت هم یهود و هم اسلام به عنوان ادیان الهی، ظهور حقیقت هستند اما هر یک به ظرف زمان و دوره ای که در آن ظهور کرده اند، نُمایان شده اند.
تمام اندیشه فردید ناظر به آینده است
*برخی در انتقاد از مسیر فکری مرحوم فردید معتقدند که نگاه ایشان منجر به نوعی یأس و انفعال در برابر تمدن غالب غرب مدرن می شود، پاسخ شما چیست؟
این انتقاد نشانگر آن است که مطالب فردید توسط این دوستان خوانده نشده است. تمام سخن فردید بحث از آینده است و اینکه فردا چگونه خواهد شد. فردید وقتی از رو به پایان بودن غرب سخن میگفت قطعا معتقد به مسیری غیر از مسیر تعین یافته مدرنیته بود. فردید مدعی بود افق جدیدی پیش روی بشر گشوده میشود و ظهور حضرت حجت(عج) این افق را نوید میدهد. کمااینکه در مغرب زمین، هیدگر در آخرین مصاحبه اش گفت:«دنیای جدید دنیای فروبسته ای است که فقط خدایان می توانند ما را نجات دهند.»
فردید قبل از انقلاب اسلامی سخنرانی داشت تحت عنوان "مسیر تاریخی تا مهدی موعود(عج)" و در این سخنرانی بر این نکته تاکید کرد که افقی مقابل بشر گشوده خواهد شد که افق حق تعالی است، شاید در دوران پیش از ظهور، افرادی بتوانند با حضرت قائم(عج) ملاقات کرده و مرتبط بشوند اما تجلی امام زمان(عج) برای جهان زمانی اتفاق می افتد که کل جامعه بشری این لیاقت را پیدا میکند. اگر به اینجا رسیدیم که از فرط ظلمت، عجز و ظلمهایی که در عالم جاری است، وجودمان در آتش می سوزد و نیازمند یک سایه عنایتی هستیم که ما را از این وضع برهاند آنگاه شاید تغییر رقم بخورد.
متاسفانه وضع کنونی ما بگونه ای است که نه آگاهی از وضع ظلمتمان داریم و نه احساس عجز نسبت به حضرت حجت(عج). نکته این است که اگر خودآگاهی از وضع کنونی خودمان رقم بخورد آنگاه متوجه خواهیم شد که باید در نفسِ غرب زدگی که گرفتارش هستیم به خوبی پیش برویم و نوعی مشارکت مناسب در این موضع داشته باشیم. اگر خودآگاهی نسبت به این وضع کنونی داشته باشیم آنگاه عده ای به نام عقلانیت، سخنان قرن هجدهمی را تکرار نخواهند کرد و از سطح تکنیک زدگی در مواجهه با غرب مدرن به مراتب رفیع تری رشد خواهیم کرد. متاسفانه به دلیل این وضع عدم خودآگاهی است که عده ای از سخنان امثال فردید و همچنین داوری اردکانی آشفته می شوند و با ادبیات نامناسبی که بعضا ناشی از جهل است به تمسخر گفته ها و تأملات این افراد می پردازند.
لذا ما هیچگاه از ناسزاهایی که به فردید و ما داده شده و می شود ناراحت نمیشویم، خود فردید میگفت هر چه زمان میگذرد، اهل فهم نسبت به سخنانی که ما بیان کرده ایم بیشتر خواهند شد. لذا به همین دلیل هیچگاه من و امثال جناب داوری اردکانی از ناسزاهایی که در این سالیان از جانب عده ای شنیده ایم برآشفته و ناراحت نشده ایم زیرا پر واضح است که ناسزاها عمدتا ناشی از جهل نسبت به مطالب است.
بدین جهت بود که فردید همیشه میگفت:«آینده متعلق به جریانی است که می فهمد و این فهم به تدریج رخ خواهد داد بشرطی که درجا نزده و همواره با تأمل و مطالعه به پیش بروند.» یک زمانی یکی از اقوام ما مقیم انگلستان شده بود و فرزندش که در آنجا بزرگ شده و تحصیل کرده بود میگفت که به جز تجربه و حس چیز دیگری را قبول ندارم. بنده به او گفتم که متوقف نشو و روند مطالعه ات را پیش ببر آنگاه خودت به این خواهی رسید که حس و تجربه همه منابع شناخت و آگاهی نیستند زیرا خود اروپا به همین بن بست در تجربه گرایی رسید و به تدریج به سراغ فهم وحی رفت. بنده به افرادی که بواسطه اقوال دیگران نسبت به فردید و امثال او نگاه های خاصی پیدا کرده اند این توصیه را میتوان کنم که خودشان به سراغ متون این متفکران رفته و متأملانه و منصفانه بخوانند و سپس قضاوت کنند.
به خاطر دارم زمانی قبل از انقلاب با پدر مرحوم علی شریعتی در یک زندان بودیم یعنی در زندان قصر، مرحوم محمدتقی شریعتی می گفت:«من از یکی از جملات دکتر(منظور پسرش) بسیار خوشم می آید و آن اینکه او می گوید هر چیزی را قبل از اینکه قبول یا رد کنیم بشناسیم چون بیشتر ما قبل از اینکه چیزی را بشناسیم نشناخته رد کرده یا می پذیریم.»
به نظرم یکی از بهترین و اصلی ترین وظایف ما این است که سعی کنیم شناخت و فهم را میان همگان گسترش بدهیم، الحمدلله ملت خوبی هستیم و علی رغم مشکلات بسیاری که در وضع اقتصادی، ساختارهای اجتماعی و... هست اما تحمل می کنند و بر سر دیانت، انقلاب و حقیقت ایستاده اند.
انتهای پیام/