پنج زمینه و پنج پیامد اختلافات عربستان و امارات در یمن
واشنگتن می کوشد ریاض را به شرکت در مذاکرات محرمانه در عمان با رهبران انصارالله در تلاش برای میانجیگری آتش بس در یمن ترغیب کند. چنین اقدامی اعتراف ضمنی به شکست در جنگ یمن و به رسمیت شناختن مقاومت یمن به رهبری انصارالله، به عنوان پیروز میدان خواهد بود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، زمانی که ائتلاف ضد یمن به رهبری عربستان سعودی در فروردین ماه 1394 شکل گرفت، امارات متحده عربی یکی از پایه های مهم و اساسی این ائتلاف بود و در تجاوز و جنگ نظامی علیه یمنی ها (موسوم به عملیات طوفان قاطعیت) نقش ویژه ای داشت.
اما به مرور، اختلافاتی میان سعودی ها و اماراتی ها پدید آمد که نهایتا منجر به اعلام عقب نشینی امارات از صحنه یمن شد. هر چند امارات اعلام کرده است عقب نشینی نظامی از یمن، با هماهنگی ریاض انجام گرفته است، اما عدم موضع گیری شفاف عربستان در این باره، بر ابهامات این موضوع افزوده است.
از طرف دیگر، گفته شده برخی از مقامات بلندپایه سعودی شخصا وارد این موضوع شده و تلاش کردند اماراتی ها را از خروج از یمن منصرف کنند. این نشان می دهد اقدام امارات با رضایت و هماهنگی عربستان نبوده و در نتیجه اختلافات دو طرف جدی و عمیق است.
ریشه های اختلاف
1) رقابت سیاسی: ریشه های اختلاف عربستان و امارات فراتر از جنگ یمن است. رقابت و درگیری اصلی میان امارات و عربستان بر سر رهبری جهان عرب است. امارات که طی سال های طولانی به شکل سنتی تابع برادر بزرگ خود (سعودی) بوده است، با تکیه بر ظرفیت های اقتصادی و دیپلماسی خود تلاش دارد از این وابستگی خارج شده و در مسایل منطقه به طور مستقل نقش آفرینی کند. این موضوع مرتبط با آرزوها و بلندپروازی های محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی در گسترش نفوذ کشورش بوده و جنگ یمن بستری برای تحقق این اهداف بود.
البته این واقعیت یعنی رهایی از قیمومیت عربستان ، نزد سایر کشورهای حوزه خلیج فارس همچون قطر و عمان نیز مشاهده می شود و عربستان سعودی عملا اقتدارو نفوذ گذشته خود را نه فقط در اتحادیه عرب، بلکه در شورای همکاری خلیج فارس نیز از دست داده است.
2) رقابت بر سر قلمروی نفوذ: توافقی نانوشته بین دو کشور در مورد حوزه نفوذ در یمن وجود داشت مبنی بر آن که عربستان در شمال یمن نقش آفرینی کند و امارات نیز به حمایت از گروه های جنوب بپردازد. اهداف سیاسی و اقتصادی امارات متحده عربی گاهی با عربستان سعودی متفاوت و گاه در برخورد با آن بود.
ابوظبی پس از آغاز جنگ یمن اهداف خود را با تسلط بر بنادر جنوبی یمن و جزایر راهبردی میون در باب المندب و سوکاترا (سقطرا) نشان داد.
از جنبه سیاسی، عربستان سعودی از منصورهادی به عنوان رهبر یمن حمایت می کند، در حالی که امارات متحده عربی از شورای انتقالی جنوب (STC) که به دنبال یک کشور مستقل جنوبی یمن است، پشتیبانی می کند.
3) عدم تحقق اهداف جنگ یمن: ناکامی ائتلاف سعودی در جنگ یمن و پیروزی مقاومت این کشور با محوریت انصارالله، به طور طبیعی به اختلافات دو طرف دامن زده و هر کدام دیگری را به قصور در جنگ متهم می سازند.
در واقع، انصارالله که از ابتدای سال 2019 با تکیه بر توانمندی های موشکی و پهپادی، راهبرد خود را از حالت «تدافعی ـ فرسایشی» به وضعیت «هجومی ـ بازدارندگی» تغییر داده است، معادله میدانی را به نفع خود رقم زده و در نتیجه ائتلاف متجاوزان را دچار گسست و اختلاف جدی کرده است.
4) مطامع اقتصادی: سعودی ها و اماراتی ها از ابتدای جنگ به منابع سرشار نفت و گاز در جنوب یمن چشم دوخته بودند. لذا یکی از علل تشدید درگیری ها میان نیروهای سعودی و اماراتی در یمن، رقابت بر سر تصاحب این منابع است. سعودی ها حاضر نیستند اجازه دهند نیروهای اماراتی بر منابع نفت و گاز یمن مسلط شوند. به این ترتیب در گیری های کنونی ریاض و ابوظبی در امارات، نشأت گرفته از حرص و طمع آن ها نسبت به عوائد اقتصادی یمن است.
5) مساله اخوان المسلمین: عربستان و امارات از دیرباز با جریان اخوان در منطقه مشکل داشته و علیه آن با یکدیگر همکاری می کردند. برای نمونه در سرنگونی محمد مرسی رئیس جمهور پیشین مصر مشارکت داشتند و از کودتا علیه اردوغان در ترکیه حمایت کرده و از ژنرال خلیفه حفتر در لیبی نیز حمایت می کنند.
اما عربستان سعودی به خاطر نیاز شدید به هزاران نیرو در جنگ یمن ناچار است که به حزب الاصلاح (اخوان المسلمین یمن) متوسل شود. این در حالی است که امارات، گرایش به اخوان را برنمی تابد و معتقد است تقویت حزب اصلاح در نهایت به نفع قطر و ترکیه خواهد بود.
در این زمینه، دیدارهایی میان محمد بن سلمان و محمد بن زائد با مقامات اخوان المسلمین جهت رفع اختلافات امارات با اخوان صورت گرفته، اما تا کنون نتیجه ای در برنداشته است.
پیامدها
1) انزوای هر چه بیشتر عربستان سعودی در منطقه و جهان عرب: چرا که ریاض زمانی سردمدار سیاسی و اقتصادی کشورهای عرب بود و در اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس، غالبا حرف اول و آخر را می زد، اما اکنون در اثر بی کفایتی و سیاست های جنگ طلبانه، به ویژه توسط جوان بلندپرواز و بی تجربه ای مانند محمد بن سلمان، به شرایطی دچار شده که حتی نزدیکترین متحدان سنتیاش او را تنها گذارده اند.
2) فروپاشی ائتلاف متجاوزان به رهبری سعودی: و در نتیجه پیروزی مقاومت یمن به رهبری انصارالله. این فروپاشی به طور آشکار در اعلام عقب نشینی امارات از یمن تجلی یافته است. ائتلاف سعودی از ابتدای عملیات طوفان قاطع اعلام کرد قصد دارد مقاومت یمن را در هم شکسته و رییس جمهور فراری و مستعفی یمن را به این کشور بازگرداند. اما با گذشت بیش از چهار سال به هیچ یک از اهداف اولیه دست نیافت. امارات که یکی از ارکان اصلی ائتلاف بود و هزینه زیادی در این جنگ پرداخته بود بدون تحقق اهداف اولیه اعلام عقب نشینی کرد، تصمیمی که معنایش چیزی جز تغییر اساسی معادله و شکست در جنگ نیست.
3) تقویت بیشتر محور مقاومت: خصوصا در شرایطی که امارات پس از اختلاف با سعودی، به سمت ایران چرخش یافته و مناسبات خود را خصوصا در زمینه اقتصادی با جمهوری اسلامی افزایش داده است. انصارالله به عنوان یکی از حلقه های مقتدر زنجیره مقاومت اکنون به وضعیت باثباتی رسیده و مشروعیت و هویت خود را در عرصه داخلی و خارجی کاملا تثبیت کرده است.
از طرفی، توانمندی جبهه مقاومت، نه تنها عربستان و امارات، بلکه آمریکا و رژیم صهیونیستی را نیز در تنگنا قرار داده و پیشبرد طرح هایی مانند «معامله قرن» را با مشکل جدی مواجه خواهد ساخت.
4) نرمش آمریکا در قبال انصارالله: اختلاف میان عربستان و امارات موجب عقب نشینی دولت آمریکا شده است. دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا که عملا وارد رقابت انتخابات ریاست جمهوری آتی شده است، تمایلی به ایجاد تنش تازه در منطقه ندارد. به همین دلیل بر خلاف توقع عربستان و سعودی، در تقابل با ایران در حوزه خلیج فارس (خصوصا پس از سرنگونی پهپاد پیشرفته آمریکا) دچار انفعال شده و هیچ واکنش جدی نشان نداد.
در مساله یمن نیز تازه ترین مواضع آمریکا حاکی از نرمش در برابر انصارالله است. در این راستا، منابع خبری آمریکا اعلام کردند دولت ترامپ برای آغاز مذاکرات مستقیم با حوثی های یمن (انصارالله) آماده می شود. به گفته این منابع واشنگتن امیدوار است بتواند عربستان را متقاعد کند؛ در مذاکرات محرمانه در عمان با رهبران حوثی ها (انصارالله) مذاکره کند تا بتواند نقش میانجی را برای توقف جنگ در یمن بازی کند.
در واقع، ترامپ شاهد آن است که معادله جنگ یمن به نفع انصارالله رقم خورده است، لذا از ادامه گزینه نظامی ناامید شده و در شرایط فعلی تلاش دارد با ایفای نقش میانجی، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری از خود چهره ای صلح طلب ارائه کرده و با ادعای پایان دادن به جنگ چهار ساله یمن، رای مردم آمریکا را به سوی خود جلب کند.
احتمالاً ریاست هیأت مذاکره کننده آمریکایی با انصارالله یمن را «کریستوفر هنزل» سفیر منتخب ایالات متحده در آن کشور بر عهده خواهد گرفت. (هنزل اوایل ماه آوریل (فروردین ماه 98) از سوی ترامپ به عنوان سفیر ایالات متحده در یمن انتخاب شد).
5) گرایش عربستان و امارات به سمت مذاکره: اختلافات سعودی و امارات موقعیت این دو کشور را تضعیف کرده و در نتیجه در پرونده یمن، چاره ای جز نرمش و مذاکره با انصارالله ندارند.
گزارش هایی از دیدار محرمانه مسؤولان بلندپایه اطلاعاتی و سیاسی امارات با هیأتی از انصارالله در مسقط منتشر شده و گفته می شود نمایندگان هیأت اماراتی را «خالد بن محمد آل نهیان» رئیس دستگاه امنیتی امارات برعهده داشته و سفیر دولت ابوظبی در مسقط و برخی دیگر از مسؤولان اماراتی نیز وی را در این دیدار همراهی کردند.
از طرفی، در برخی محافل عربی، زمزمه هایی مبنی بر تمایل سعودی ها جهت مذاکره با انصارلله به گوش می رسد. تحلیلگران، مذاکره احتمالی سعودی (و نیز آمریکا) با انصارالله را ناشی از حملات پهپادی و موشکی اخیر یمنی ها به مراکز حساس نظامی عربستان اعلام کرده اند.
در این راستا، واشنگتن می کوشد ریاض را به شرکت در مذاکرات محرمانه در عمان با رهبران انصارالله در تلاش برای میانجیگری آتش بس در یمن ترغیب کند. چنین اقدامی اعتراف ضمنی به شکست در جنگ یمن و به رسمیت شناختن مقاومت یمن به رهبری انصارالله، به عنوان پیروز میدان خواهد بود.
منبع:سایت بصیرت
انتهای پیام/