یادداشت | بایستههای اقامه "فقه مقاومت" مبتنی بر سیره سیاسی امامحسین(ع)
فقه مقاومت به عنوان جایگزین فقه سازش و تعایش با ظالمین است که از درون زندگی ۲۵۰ساله ائمه(ع) سربرآورده است.
باشگاه خبرنگاران پویا - حجت الاسلام دکتر مجید رجبی*:
تاریخ حکایتگر دو رویکرد در مواجهه با ظلم، استبداد و زورگویی است. یک رویکرد سازش، کنار آمدن و کرنش در برابر آنان بخاطر منافع و مطامع مادی، رفاه و آسایش بیشتر و یا از ترس رویارویی با قدرتمندان، راحتطلبی و عافیتطلبی بوده است. حکومتهای بیدادگر تاریخ همواره از این اندیشه اول پشتیبانی کرده و در برابر اندیشه مقاومت موانع متعددی قرار میدادهاند. به عقیده برخی اندیشمندان، یکی از مهمترین عوامل پایداری حکومت اموی و عباسی همین اندیشه سازش و پذیرش زمامداران ظالم و فاسق بود که شوربختانه آن را بر اساس فقه اسلامی تئوریزه کرده بودند.
در برابر این جریان، عالمان و فقیهان شیعه به پیروی از پیشوایانشان هیچگاه زمامداران فاسق و مستبد را به رسمیت نشناخته و با روشهای گوناگون در حد توان به رویارویی با آنان میپرداختهاند. فقه مقاومت که آلترناتیو فقه سازش و تعایش با ظالمین است از درون زندگی 250 ساله امامان و فقه هزارساله شیعه سربرآورده است. آنچه در تاریخ، ماندگار گشته یا مبدأ آثار پر برکت و با دوام برای زندگی بشریت قرار گرفته، استقامت و پایداری است.
پیروزیهای جریان مقاومت بویژه در یک دهه اخیر اندیشه مقاومت اسلامی در برابر اشغالگری، ستم، خوی استکباری و زمامداران فاسد را در بالاترین جایگاه خود قرار داده است. این اندیشه امروزه مرزهای ایران اسلامی را درنوردیده است، حوثیهای یمن مقاومت در ذیل ولایت فقیه را امتداد خط سیر ولایت پیامبر و اهل بیت قلمداد کرده و جنبش حماس که تا چندی پیش، ساز جدایی از محور مقاومت سر میداد در نامهای خود را دنبالهروی محور مقاومت با پیشرانی جمهوری اسلامی میداند. مقاومت اسلامی لبنان اقتدار روز افزون خود را به رخ صهیونیسم کشانده و رژیم اشغالگر قدس را در موضع ضعف قرار میدهد، موفقیتهای مقاومت فلسطین، انصار الله یمن، حشدالشعبی عراق و سوریه در برابر توطئههای دشمنان جهان اسلام، جلوههای روشنی از کارآمدی و مترقیبودن اندیشه مقاومت در دوران معاصر است.
محور مقاومت به لحاظ اندیشه و نظر بر اساس فقه مقاومت بنا شده و الهام گرفته از تکالیف اجتماعی نظیر جهاد در برابر طاغوت، ستمگران و یاغیان، امر به معروف و نهی از منکر، حرمت پذیرش ولایت ستمگران، نفی سبیل و سلطه کافران بر جامعه اسلامی و مانند آن است. در عین حال اندیشه مقاومت در مقام عمل، همواره درگیر وسوسهها و چالشهای گستردهای است. عاشورای حسینی که سراسر درس مقاومت و آزادگی است، شروع خط فقهی مقاومت علیه ظالمین و مستکبرین بوده و به بزرگترین الهامبخش پایداری و ایستادگی در مسیر حق و عدالت برای بشریت بدل شده است. قیام سیدالشهداء(ع) را میتوان بزرگترین نمادِ پیوند فقه و اندیشه مقاومت با کنش و رفتار استوار و مقاوم در عرصه اجتماعی سیاسی دانست. از این رو سزاست در ایام رثای سالار شهیدان مروری گذرا بر برخی مؤلفههای اندیشه مقاومت در سیره و سخن ایشان کنیم، اموری که در حقیقت، راه تحقق و استمراریافتن فقه مقاومت است.
1) دینِ مبارزه و آمادگی بذل جان و مال برای آرمانها نه دین عافیتطلبی و سودجویی
دو نوع قرائت از اسلام در طول تاریخ وجود داشته که این دو نوع قرائت در قرآن کریم و روایات هم به تصویر کشیده شده است، یک طرف ایمان آورده اما به گاه سختیها و فداکاریها پا پس کشیده، جان، مال و آسایش خویش را بر آرمانها و تکلیفهایش مقدم کرده، به قول معروف هم خدا و هم خرما را میخواسته ؛ طرف دیگر به خدا گفتن خود پایبند مانده و به فرموده قرآن کریم، درخت ایمانش را با استقامتش آبیاری کرده است: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»[1]
این دو گروه در قرآن و روایات به خوبی به تصویر کشیده شدهاند، از جمله در روایتی نورانی از امام محمد باقر(ع) میفرماید: «در آخرالزمان گروهی پیدا میشوند که مورد تبعیت دیگران هستند و در میانشان انسانهای ریاکار هم وجود دارد... امر به معروف و نهی از منکر را لازم نمیدانند مگر هنگامی که ایمن از هرگونه ضرری باشند، برای خودشان به دنبال راه گریز از انجام امر به معروف و جلوگیری از منکر هستند و در این راه عذرتراشی هم میکنند، از نماز و روزه و هر تکلیفی که جان و مال آنها را به مشقت و ضرر نیفکند استقبال میکنند، اما اگر همین نماز به اموال یا بدنهایشان ضرر رساند، آن را کنار میگذارند! همانطور که بالاترین و مهمترین و رفیعترین واجبات (یعنی امربهمعروف و نهیازمنکر) را کنار گذاشته بودند»[2]
در کلمات نورانی سیدالشهداء(ع) این خط سیر از مهمترین سرمشقهای فقه مقاومت به حساب میرود؛ از جمله در هنگام خروج از مکه به سوی عراق در خطبهای از جان گذشتگی را شرط همراهی با خود در مسیر کربلا معرفی کرد، در این خطبه پس از بیان حقیقت مرگ در راه خدا فرمود:«مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه»[3] هرکس آماده فداکاری و جانبازی در راه ما است و خود را مهیای دیدار پروردگار کرده است با ما راهی شود که ما به خواست خدای متعال صبح فردا حرکت خواهیم کرد.
در جای دیگر با گلایه از شخصیتهای اجتماعی که جایگاه خود را به واسطه دین کسب کرده، اما عملا به اندیشه زیستن بیخطر در کنار ظالمین و منحرفین، تمایل پیدا کردهاند خطاب میکند «شما گروهی هستید که به واسطه نام خدا نزد مردم شکوه و اهمیتی دارید، شما به پایگاهی رسیدید که مردم از شما امید دارند تا به حق خدا قیام کنید، اما نه مالی در این راه خرج کردید، نه جانی برای خدا به خطر انداختید و نه برای رضای خدا با گروه و دستهای در افتادید!»[4]
جالب اینجاست که این دوقرائت، دو مدل فقهی را هم طراحی کردهاند، یکی فقه مقاومت علیه ظالمین تدوین کرده و دیگری فقه سازش و زیستن آسوده در کنار ظالمین.
2) عزت و شرافت انسانی و زیر بار ظلم و خواری نرفتن
یکی از خصلتهای عالم استکبار برای درهم شکستن مقاومت، تحقیر و خوار کردن ملتهای با استقامت است، بسیاری اوقات، تهدیدات دشمن از جنس ترساندن و تحقیر کردن جامعههای مقاوم است. تحریم، فشار اقتصادی، سیاسی، رسانهای همه به قصد درهم شکستن روح پایداری و یا از بین بردن قدرت اجتماعی و الهامبخشی مقاومت در جهان است؛ این خط سیر با شعار جاودانه هیهات منا الذله در آن خطبه نورانی حضرت جلوهگر شده است «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْکِرَام»[5] ناکس پسر ناکس (ابن زیاد) مرا میان دو امر مخیر کرده است؛ یا شمشیرکشیدن یا خوارى و ذلت! و دور باد از ما خواری و ذلت؛ خدا و رسولش و مؤمنان و دامان پاکی که ما را پروریدهاند و عزتمندانی که ترجیح سرسپردگی فرومایگان بر مرگ شرافتمندانه را نپذیرند، برای ما این زبونی را نپسندند.
لازمه این اصل، پاسخگویی قاطع و محکم به هر گفتار یا رفتاری است که موجبات تضعیف عزت و شرافت جامعه یا دولت اسلامی را ایجاب کند. بر این اساس لازم است جریان مقاومت از ورود به قراردادها و تعهداتی که با این هدف از سوی دشمنان طراحی شده است اجتناب ورزد.
3) بهرسمیت نشناختن حکومتها و زمامداران جنایتکار و ناصالح
یکی از مؤلفههای مهم فقه مقاومت، عدم تعهد در برابر حکومتهای جنایت کار و ناصالح و نپذیرفتن فرمان و به رسمیت نشناختن آنها است. اساسا حکومت فاسد، جامعه خود را به فساد میکشاند، بسیاری از تحلیلگران تاریخ عاشورا سرچشمههای آن را در گذشته تاریخیش جستجو میکنند، یعنی کنار نهادن رهبران الهی و به قدرت رسیدن نااهلان، جامعه را به جایی میرساند که با هیاهو و جنجال حاضر به شنیدن صدای مصلحان اجتماعی نباشند، پیشوایان تاریخ نمیتوانند زمامداری نااهلان و غصب حاکمیت الهی را که حق شایستگان است به نظاره بنشینند تا در پی آن تاریکیهای جور و تباهی در جهان فراگیر شود. جمله جاودانه «مثلی لا یبایع مثله» شعار دیگری از اباعبدالله الحسین(ع) است که بر تارک تاریخ درخشیده است «یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه»[6] یزید مردى فاسق، شرابخوار، آدمکش و دارای فسقی آشکار است، شخصى مانند من با فردى در تراز او بیعت نمىکند.
در این کلام نورانی حضرت نفرمود من با یزید بیعت نمیکنم بلکه به یک قاعده مهم سیاسی اشاره کرد مبنی بر اینکه هرکس مانند من باشد نباید با هرکس که مثل یزید باشد بیعت کند و زیر بار سلطه و تحت اطاعت او باشد. در جای دیگر خطاب به مروان حاکم مدینه که وی را به بیعت و پذیرش فرمان یزید وادار میکرد، ضمن قرائت آیه استرجاع فرمود:«باید فاتحه اسلام را خواند چرا که امت گرفتار حاکمی چون یزید شده است!»[7]
بر همین اساس در فقه مقاومت، سلطه حکومتهای تبهکار بر جامعه اسلامی، اعتماد و رکون بر آنها، پذیرش زمامداران فاسد و نابکار، یاری و تقویت قدرت آنان و حرکت در مسیر طراحی شده به وسیله آنان بر اساس ادله فراوان قرآنی و روایی ممنوع شمرده شده و تنها در مواردی، آن هم با اجازه پیشوای صالح، مانند اضطرار و توقف امر به معروف یا نجات مؤمنین بر پذیرش آن اجازه داده شده است.
*عضو هیئت علمی پژوهشگاه فقه نظام
(1). سوره فصلت، آیه30.
(2). کافی، (طاسلامیه) ج5 ص55
(3). بحارالأنوار (طبیروت)، ج44، ص367.
(4). تحف العقول، ص.237
[5]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص98، الاحتجاج طبرسی ج2 ص300.
[6]. بحارالأنوار، ج44، ص325.
[7]. همان،ص326.
انتهای پیام/