ارتباط هنر نیایشی با هنر عاشورایی
گونه دیگری از هنر نیایشی وجود دارد که بسیار اجتماعی و در میان مردم است و بر ظلم و ستم طغیان میکند و در پی از بین بردن آن است.
خبرگزاری تسنیم؛ سعید تشکری:
گفت چهارم
در هنرهای نیایشی اصطلاحی به نام «تزکیه روح» وجود دارد؛ وقتی در هنر نیایشی اثری تولید میشود در آن نوعی عرفان وجود دارد. عرفان به آن معنا که خلوتی با خداوند و خود به وجود آمده است. در همین نقطه، هنرمندانی در این هنر نیایشی گاهی میل به عزلتنشینی و گوشهنشینی و کُنجنشینی دارند. هنرمندانی که به سوی اینگونه آثار میروند، خلوتسَرایی برای خود میسازند و گوشهای مینشینند و زاری و ندبه میکنند. نقطه افتراقی در همین آثار ما بین هنر نیایشی و هنر عاشورایی پدید میآید. بر خلاف اینگونه از هنرهای نیایشی که خیلی فاخر و منزلت بالایی برای خودشان قائل هستند گونه دیگری از هنر نیایشی وجود دارد که بسیار اجتماعی و در میان مردم است و بر ظلم و ستم طغیان میکند و در پی از بین بردن آن است.
زمانی که عطار منطقالطیر را میسراید هنری والا و عارفانه خلق میکند که گوشهگیر است و در خلوت به کار مخاطبانش میآید اما مثل همین مضمون را وقتی پیتر بروک(1924تاکنون) کارگردان شهیر و ساختارشکن تئاتر جهان خلق میکند یک اثر جهانی به وجود میآورد اما همچنان این اثر برای ما اثری عارفانه است. پیتر بروک اثری عارفانه تولید نمیکند بلکه یک اثر انسانی تولید میکند، با این مضمون که انسانی در جستجوی سیمرغ خودش است. باید توجه داشت که نمایشنامه این اثر را ژان کلود کریر(1931تاکنون) از کتاب منطق الطیر، عطار نیشابوری به نمایشنامهای تبدیل کرد که پیتر بروک، آن را به روی صحنه برد و نامش را کنفرانس پرندگان میگذارد.
ما مدام مصداقهایی از کارکردهای غیرنیایشی را به یک اثر نیایشی تبدیل میکنیم. برای نمونه اثری فراواقعیت در خارج از ایران تولید میشود ما میخواهیم معادل آن را در ادبیات و هنر به نام فاخر یا معناگرا برای خودمان به وجود بیاوریم. حالا هنرمند ما عزلتنشین و گوشهنشین بوده است و چطور میخواهد حرکتی جمعی انجام دهد. هنرمند باید بداند که هر هنری به ویژه سینما و تئاتر محصول رفتار جمع و یک رسانه است. این وضعیت در ادبیات کمتر وجود دارد و ما در ادبیات با چنین رویکردی با شدت سینما و تئاتر مواجه نیستیم.
برای روشنتر شدن ارتباط میان هنر نیایشی با هنر عاشورایی اگر بدانیم که ادبیات عاشورایی از چه زمانی وارد ادبیات ما شده است میتوانیم در اعصار مختلف آن را بازخوانی و بررسی کنیم. باید بدانیم که از صفویه تا دوران معاصر اثری که حماسی و کاملا عاشورایی باشد بسیار تولید شده است. در هرکدام دغدغهها و هنر مخصوص به خودشان را دارند و حتی پس از مدتی از دل ترکیب چند هنر، هنر جدیدی به وجود آمده است. به عنوان نمونه تعزیه یک هنر نیایشی و نمایشی است. این موضوع در مباحث تحقیقی دانشگاهی جای کار بسیار زیادی دارد که متأسفانه تا کنون به آن پرداخت لازمی نشده است.
تئاتر ایرانی که بهتر است بگوییم نمایش ایرانی، قبل از دوران صفویه هم در ایران به اجرا در میآمده است، در خیلی از آداب مثل «کوسهبَرنشین» تا آیین «مُغ کُشی» وجود داشته است. این نمایشهای ایرانی آدابی است که به مرور زمان شکل و ریتم پیدا کرده است و خیلی جالب است که همه این موارد نیز میل به نیایش دارند. «مرگ یزدگرد» اثر بیضایی نمونه کامل یک نمایش ایرانی و کابوکی ژاپنی است. همان تکنیک دراماتیک شده ی آیین مجلس «مُغکشی»، مجلس شاهکشی در «مرگیزدگرد» میشود.
هنر ایرانی و کاملا نیایشی، در تغزیه معادل خودش را در شکل دیگری از نمایش ایرانی پیدا میکند. تعدادی نویسنده و هنرمند مقتلهایی مینویسند، مقتلهایی که قابلیت اجرا دارند نه اینکه برای روضهخوانی استفاده شوند. روضهنیایش نبوده، "نمایش نیایش" بوده؛ یعنی تعزیه تئاتر نیست، بلکه نمایشی از یک نیایش است. در دل آثاری اینچنینی آثاری به اصطلاح فاخر و یگانه و توحیدگرا و کاملا عاشورایی نیز تولید شده است. همچنین میتوان مدعی بود که در هر دورهای از هنر و ادبیات ما، دوران طلایی خود را بر حسب نیایشی داشته است.
از گذشته که بگذریم به نزدیکترین زمان خودمان میرسیم و میگوییم در صدسال یا صدودهسال عمر و پیشه داستاننویسی ما چقدر هنر عاشورایی به وجود آمده است و چقدر هنر نیایشی داریم. قطعا در حوزه هنر نیایشی آثار بسیار زیادی داریم. در ادبیات نیز به همین شکل است. در هر دورهای نویسندگان شاخص آن دوره در تولید این نوع اثر کوشش کردهاند. نمیتوانیم بگوییم که افرادی همچون مرحوم اصغر الهی(1323-1391) اثر عاشورایی ندارد. در مجموعه داستان «بازی» که در دهه پنجاه چاپ شده است «جشن ظهر عاشورا» را مینویسد. گلشیری در پنجگانه «معصوم»ش ماجرای شمرکُشی را مطرح میکند، شمری که امسال نمیخواهد امام حسین(ع) را بکشد. «اباذر نجار» اثر مرحوم گلابدرهای نمونهای دیگر از همین نوع است.
بنابراین میبینیم که هنر نیایشی حتی در حوزه هنرمندانی که زیاد مابهازاء دینگرایی صرف نداشتند،اما در قالب توحیدگرایی جای میگرفتند اثری را خلق کردهاند. بعدها ممکن است که بگویند ما تغییر کردیم و دیگر به آن آثار قبلی خود اعتقادی نداریم اما هنری همچون ادبیات خاصیتش این است که تا قبل از خلق اثر، اختیار آن با صاحبش است اما از زمان خلق آن به بعد اثر به ساحت ادبیات تعلق دارد.
در دورههای مختلف ما این نوع آثار را کاملا در اختیار داریم. از مشروطه تاکنون هر زمان جنبش عظیمی از مردم، بافت اجتماعی به خود میگیرد، همین جنبشهای عظیم در ادبیات و هنر نیز شکل میگیرند. مصداق آن نیز کاملا در عاشورا به عنوان حماسه بزرگ بشری و الهی شکل خودش را پیدا کرده است و در هنرهای مجسمهسازی و پیکرتراشی و غیره به وفور وجود دارد.
برای تولید هنر عاشورایی مثال خوبی وجود دارد. افراد زیادی مطلع هستند که نقاشی بیسند و مدرکی در موزه لوور فرانسه به سر اباعبدالله(ع) نسبت داده شده است و یک نقاش نصرانی آن را کشیده است. درباره همین نقاشی بیسند و مدرک، قصههای زیادی در ایران نوشته شده است، یعنی قصهنویسان و هنرمندان ما خیلی به تولید ادبیات در حوزهای که جامعه به آن احساس نیاز میکند، وفادار هستند. حالا چقدر از این آثار هنرمند نیایشگر به وجود آورده است بحث دیگری دارد.
پس همانطور که بیان شد هنر نیایشی وجود داشته است و مخاطب نیز با این آثار روبرو میشده است اما آیا هنرمند نیایشگر و حماسهآفرین هم داشتهایم یا خیر؟
ادامه دارد
انتهای پیام/