آنچه در چهاردهمین روز ماه محرم بر اسرای کربلا گذشت
کارشناس علوم قرآنی گفت: ابن زیاد در مجلسی که به مناسبت پیروزی در واقعه کربلا تشکیل داده بود و اسرا را به آنجا آورده بود، خطاب به «حضرت زینب (ع)» گفت: خدای را سپاس که شما را رسوا کرد و آنچه گفته بودید نادرست از کار درآمد!
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، سیدرضا موسوی کارشناس علوم قرآنی در گفتوگو با میزان، پیرامون رخدادهایی که بعد از واقعه کربلا بر اسیران کربلا گذشت و سخنانی که پرده از چهره حکومت ظالم بنی امیه برداشت گفت: پس از روز عاشورا اسرای کربلا به کوفه انتقال داده شدند، اما شرایط انتقال آنان بسیار بد چراکه با آنان همانند برده برخورد میکردند، با این همه سخنان «حضرت زینب (س)» و «امام سجاد (ع)» پرده از چهره حکومت ظالم بنی امیه برداشت.
وی در همین راستا ادامه داد: دشمن سرهای برخی از شهداء را بر نیز کرده بود و در شهر کوفه میگرداند همچنین اسرای کربلا نیز از کوچههای شهر میگذارند تا مردم آنان را ببیند.
موسوی ابراز کرد: وقتی اسرا را وارد شهر کوفه کردند و آنها را در کوچه میگرداندند زنی از بالای پشت بام، نام و نشان اسرا را پرسید، فردی از بین اسرا جواب داد این اسیران فرزندان نبی خدا «محمد مصطفی(ص)» هستند، آن زن با شنیدن این سخن به سرعت تمام مقنعهها و رو بندها و چادرهای پوشش دهنده زنان را فراهم کرد و به زنان اسرای کربلا رساند تا آنان از این لباسها استفاده کنند و خود را بپوشانند. در این بین برخی به کودکان اسرای کربلا نان و خرما میدادند که «حضرت زینب (س)» خوارکیها را از کودکان میگرفتند و پس میدادند و میفرمودند: صدقه بر این خاندان حرام است. مردان شما ما را کشتند و زنان شما بر ما گریه میکنند و صدقه میدهند وای بر شما که خداوند از خطایتان نمیگذرد.
وی به سخنرانی «حضرت زینب (س)» و «امام سجاد (ع)» دربین مردم کوفه اشاره و بیان کرد: با وجود تمام سختی ها اما «حضرت زینب (س)» و «امام سجاد (ع)» در بین مردم سخنرانی میکردند و به روشنگری برای مردم میپرداختند، «حضرت زینب(س)» به گونهای سخن میگفتند که گویی «امیرالمومنین (ع)» سخن میگوید، ایشان در اولین سخنرانی خود، کلامشان را با حمد خداوند آغاز کردند و سپس به سرزنش قومی پرداختند که نوه پیامبرشان «حضرت محمد(ص)» را به شهادت رسانده بودند و زمینه را برای اسارت «اهل بیت سید الشهدا (ع)» فراهم کرده بودند، هرچند لشگر عبیدالله بن زیاد برای خاموش و منحرف کردن فضای سخنرانی و افکار مردم با وارد کردن سرهای شهدای کربلا به محل سخنرانی باعث برهم خوردن فضای سخنرانیها میشدند اما با این حال اذهان عمومی متوجه فاجعه بزرگی که در کربلا رخ داده بود شده بودند.
موسوی افزود: ابن زیاد دستور داده بود تا سرهای شهدای کربلا در شهر کوفه گردانده شود و اسرا را در حالی که با طناب به هم متصل شده بودند وارد قصر ابن زیاد کنند و در مقابل ابن زیاد آنان را ایستاده نگه دارند.
این کارشناس علوم قرآنی ضمن بیان اتفاقات مجلس ابن زیاد اظهار کرد: ابن زیاد در مجلسی که به مناسبت پیروزی در واقعه کربلا تشکیل داده بود و اسرا را به آنجا آورده بود، خطاب به «حضرت زینب (ع)» گفت: خدای را سپاس که شما را رسوا کرد و آنچه گفته بودید نادرست از کار درآمد. «حضرت زینب (س)» در پاسخ به ابن زیاد فرمودند: خدای را سپاس که ما را از خاندان «پیامبر (ص)» قرار داد و گرامی داشت، این خاندان از پلیدیها پاک است. همانا فاسق رسوا میشود و نابکار دروغ میگوید، خاندان ما از این دسته افراد نیستند و دیگران این گونه عمل کردند.
این کارشناس علوم قرآنی در همین راستا ادامه داد: ابن زیاد بار دیگر گفت: کار خدا را با برادر و «اهل بیت (ع)» خود چگونه دیدی؟، «حضرت زینب (س)» فرمودند: چیزی جز نیکی و زیبایی از جانب خداوند ندیدم. آنان گروهی بودند که خداوند شهادت را بر ایشان مقدّر فرموده بود که به سوی جایگاه ابدی خویش شتافتند و در آن آرمیدند. ابن زیاد از سخنان دندان شکن «حضرت زینب (س)» خشمگین شد و دستور قتل ایشان را داد، اما فردی به نام عمرو بن حریث، ابن زیاد را آرام کرد و از این کار منعش کرد.
وی سخنان «امام سجاد (ع)» را نیز در مجلس ابن زیاد کوبنده دانست و ابراز کرد: «امام سجاد (ع)» نیز در مجلس ابن زیاد سخنرانی کردند و این بیانات سبب شد تا ابن زیاد به خشم بیاید و قصد به شهادت رساندن این امام بزرگوار را داشته باشد که در این شرایط «حضرت زینب (س)» مانع این کار شد.
موسوی به واقعه روز چهاردهم محرم سال 60 اشاره و بیان کرد: در روز چهاردهم محرم عبیدالله بن زیاد نامهای به یزید نوشت و علاوه بر خبر شهادت «امام حسین (ع)»، از وی در مورد رفتار با اسرا و سرهای بریده کسب تکلیف کرد که یزید در پاسخ از وی خواست تا اسرا و سرهای شهدا را به دربار وی ارسال کنند.
وی به شیوه بیان خبر شهادت «امام حسین (ع)» و استدلال حاکم شهر مدینه تاکید و ابراز کرد: عبیدالله پیکی به سوی عمرو بن سعید حاکم مدینه فرستاد و وی را از شهادت «امام حسین (ع)» آگاه کرد. عمرو بن سعید برای اینکه مدینه در آرامش باقی بماند، این حادثه را در مسجد کوفه به نحوی بیان کرد که گویی شهادت «سید الشهدا (ع)» در قبال مرگ عثمان رخ داده است. البته این خبر در مدینه و در بین خانوادههای بنی هاشم غم و شیون فراوانی را به همراه داشت و شهر را تاحدودی بر هم ریخت.
موسوی پیرامون دلیل شهادت عبدالله بن عفیف ازدی در راه حقیقت و دفاع از خاندان نبوت اظهار کرد: یکی از یاران «امیرالمومنین (ع)» به نام عبدالله بن عفیف ازدی که در جنگهای مختلفی «حضرت علی (ع)» را یاری میکرد و در یکی از این جنگها از ناحیه دو چشم نابینا شده بود و پس از آن زندگی خود را به عبادت میگذارند، هنگامی که عبیدالله بر منبر مسجد کوفه رفته بود و بر علیه «امام حسین (ع)» سخن میگفت با شجاعت در برابر عبیدالله ایستاد و به وی یادآور شد که «سید الشهدا (ع)» نوه پیامبر خداست و کسی که مرتکب خطا شده است خود عبیدالله و یزید هستند. این سخن باعث شد تا عبیدالله دستور دهد تا عبدالله بن عفیف ازدی را همانجا به شهادت برسانند که مردم قبیلهاش اجازه ندادند، ولی عبدالله بن عفیف ازدی پس از اینکه به خانه رفت سرانجام توسط ماموران عبیدالله شهید شد و پیکرش در شهر کوفه به دار آویخته شد. وی یکی از شهدایی بود که از حقیقت دفاع کرد و سپس به مقام شهادت رسید.
وی به رفتار مردم کوفه در قبال حادثه کربلا و اسرا پرداخت و خاطرنشان کرد: مردم کوفه نوه پیامبر خدا را میشناختند و با اینکه به این مهم مطلع بودند در کشتن «سید الشهدا (ع)» با ظالمان زمان خود همراهی کردند، آنان در زندگی خود از حقیقت غفلت کردند و از سعادت فاصله بسیار گرفتند. کمی تامل نشان میدهد غفلت خطری بزرگ است که در کمین همه انسانها نشسته است و سرانجامی جز پشیمانی برای غفلت زدگان در بر ندارد.
انتهای پیام/