روایت تسنیم از زندگی شهید «مسلم خیزاب»؛ مدافع حرمی که آرزوی ‌نابودی صهیونیست‌ها را داشت

روایت تسنیم از زندگی شهید «مسلم خیزاب»؛ مدافع حرمی که آرزوی ‌نابودی صهیونیست‌ها را داشت

گروه استان‌ها ـ برخی آدم‌ها با دیگران متفاوت هستند و همین تفاوت‌ها از آن‌ها آدم‌هایی خاص می‌سازد؛ آدم‌هایی که حتی پس از شهادت هم زنده هستند و تاریخ به دنبال شناساندن آنها به نسل‌های بعدی است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، بعضی آدم‌ها معروف هستند و تقریبا همه آنها را می‌شناسند. می‌دانند که چه شد تا به این معروفیت رسیدند؛ با راه و رسم زندگی‌شان آشنا هستند و آن را الگوی خود قرار می‌دهند. برخی آدم‌ها آوازه‌شان در همه دنیا می‌پیچد و سبب می‌شود تا افراد بیشتری کنجکاو شوند و برای شناخت آنها دست به مطالعه و تحقیق بزنند.

برخی افراد هم هستند که با وجود معروفیت و محبوبیت بازهم نیاز به شناخت بیشتر دارند، ابعاد زندگی‌شان آنقدر گسترده است که هر بار اقدام به تحقیق می‌کنی چیزهای تازه‌ای دستگیرت می‌شود.

نمونه این آدم‌ها شهدای مدافع حرم هستند، آنها که شجاعانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شدند و تا پای جان مبارزه کردند.

جوانی می‌گفت: «نمی‌دانم شهدای مدافع حرم فکر و عقیده‌شان چه بود، نمی‌دانم چگونه تربیت شدند و در چه راهی قدم گذاشتند که این‌گونه ایثار کردند و هر بار با فداکاری ما را حیرت زده کردند».

برای همین است که جوانان و نوجوانان ما خواهان شناخت بیشتر زندگی این شهدا هستند. شهدای مدافع حرم جزو معدود افراد معروفی هستند که هرچقدر در مورد آنها مطالعه کنیم باز هم به ابعادی می‌رسیم که نمی‌دانستیم.

نادانسته‌هایی که هر بار به دانسته‌های ما افزوده می‌شود و تمامی هم ندارد. یکی از این شهدای مدافع حرم که معروف و محبوب است و مردم او را خوب می‌شناسند شهید مسلم خیزاب است.

او نیز جزء آن دسته از افرادی است که هرچه در موردش بدانیم باز هم کم است و می‌توانیم به شناخت بیشتری از او دست پیدا کنیم.

به بهانه فرا رسیدن چهارمین سالگرد شهادت این شهید مدافع حرم به بخشی از زندگی‌نامه او و چگونگی شهادتش از زبان همسرش می‌پردازیم.

شهید مسلم خیزاب سال 1359 دیده به جهان گشود و 26 مهر 1394 در سوریه در نبرد با تروریست‌های داعش به شهادت رسید؛ پس از شهادتش بود که برخی از زوایای زندگی او و آرزوی شهادتش بر مردم آشکار شد و جزء آن دسته از شهدایی شد که بسیاری از مردم به سمت شناخت او گرایش پیدا کردند.

ورود شهید خیزاب به سپاه؛ «من یک بال را از سپاه گرفتم»

اعظم رنجبر همسر شهید مسلم خیزاب با اشاره به علاقه همسرش به سپاه گفت: بعد از گذراندن دوران دبیرستان یکی از دوستان آقا مسلم سر مزار شهید خرازی به ایشان پیشنهاد می‌دهد که من می‌خواهم برای عضویت در سپاه اقدام کنم و شما هم اگر دفترچه می‌خواهید بگیرید و درنهایت با هماهنگی یکدیگر دفترچه می‌گیرند. سپس شهید خیزاب به تهران منتقل می‌شوند و 4 سال دوره دانشگاهشان را در تهران سپری می‌کنند.

وی افزود: سپس بلافاصله بعد از اتمام دوران دانشگاهشان در 23 سالگی به خواستگاری من آمدند و ازدواج کردیم، بعد از به دنیا آمدن محمدمهدی هم در مقطع فوق لیسانس که در کشور نفر اول شدند مجدداً از دانشگاه امام حسین(ع) تهران فارغ التحصیل شده و به نوعی در این مسیر بزرگ می‌شوند.

همسر شهید خیزاب افزود: ایشان در روز خواستگاری به من گفتند: «من یک بال را از سپاه گرفتم و منتظر یک بال دیگرم برای پرواز» و من فکر می‌کنم قرار گرفتنشان در این مسیر هم به خاطر فعالیتشان در بسیج و سپاه باشد.

وی ادامه داد: یک بار هم از شهید خیزاب پرسیدم چه چیزی باعث شده شما آنقدر زیاد به حضرت آقا علاقه داشته باشید و ایشان پاسخ دادند: «اگر من در مسیر سپاه قرار نمی‌گرفتم هرگز نمی‌توانستم عاشق ولایت شوم». این مسئله بسیار مهمی است.

علاقه شدید شهید خیزاب به رهبر معظم انقلاب

وی بیان کرد: شهید خیزاب علاقه بسیاری به رهبر انقلاب داشتند و قبل از شهادتشان به من سفارش کرده بودند: «اگر من شهید شدم و از شما پرسیدند چه چیزی می‌خواهید، بگویید دیدار حضرت آقا». ایشان بارها تأکید کرده بودند «اگر من در مسیر سپاه نبودم نمی‌توانستم به چنین درکی از ولایت برسم» و این حرف نشان دهنده این است که ایشان با قرار گرفتن در این مسیر به حقایق رسیدند و ولایت را با اعماق وجودشان پذیرفتند.

همسر شهید خیزاب با اشاره به علاقه‌مندی‌های همسرش در زندگی گفت:  شهید خیزاب هر شب صد آیه از قرآن را در خانه تلاوت می‌کرد و می‌گفت که می‌خواهم نور شود به در و دیوار خانه بتابد برای زمان‌هایی که من نیستم، تا از شما مراقبت کند.

وی در مورد زندگی‌اش با شهید اظهار داشت: زندگی من و آقا مسلم سرشار از آرامش و امنیت بود، هرگز بین ما بحثی پیش نیامد. آقا مسلم معتقد بود که زن از ارزش و جایگاه بسیار بالایی برخوردار است. من و همسرم در کنار هم یک "ما" کامل بودیم.

سجاده‌ای که هنوز در خانه باز است

رنجبر با اشاره به سجاده شهید خیزاب که هنوز در بالکن خانه باز است، خاطرنشان کرد: ما از بعد از شهادت هنوز نتوانستیم سجاده شهید را از بالکن جمع کنیم چون ایشان عادت داشتند در آنجا نماز می‌خواندند تا آسمان را ببینند یا خودشان به گل‌هایی که در بالکن بود رسیدگی می‌کردند و من بعد از شهادت نتوانستم درست به آن‌ها رسیدگی کنم اما خودشان رشد می‌کنند و من اینطور فکر می‌کنم که شهید خودش حواسش به همه چیز حتی گل‌ها هم هست.

وی بیان کرد: با این چیزها انسان زنده بودن شهدا را حس می‌کند، شهدا با افرادی که از دنیا می‌روند خیلی فرق می‌کنند، حضورشان را به خوبی می‌توان احساس کرد، شاید اتفاقی که قرار است چند ماه دیگر رخ دهد خیلی زودتر خبرش به نحوی الهام شود و هیچکس نمی‌تواند منکر این موارد شود اما من فکر می‌کنم اگر درباره حقایقی که خود شهدا مطرح کردند گفته شود تأثیر بیشتری خواهد گذاشت.

دیداری که ما را به آرامش رساند

رنجبر با اشاره به دیدار فرزندش با مقام معظم رهبری و انگشتری که از ایشان هدیه گرفتند، گفت: حجت‌الاسلام علی شیرازی نماینده مقام معظم رهبری؛ بعد از شهادت همسرم به دیدار ما آمدند و سلام حضرت آقا و پیام تبریک و تسلیت ایشان را برای ما آوردند و از محمدمهدی پرسیدند دوست داری چه چیزی به شما بدهیم که فرزندم گفت می‌خواهم به دیدار رهبر معظم انقلاب بروم و شاید در کمتر از 2 هفته هماهنگی‌ها انجام شد و نخستین دیدار را محمدمهدی داشتند و در آنجا صحبتی با رهبر انقلاب داشت و گفته بود «لبیک یا خامنه‌ای.. .جانم فدای رهبر... برای سلامتی آقا مسلم صلوات.. برای سلامتی رهبر معظم و دوستشون آقای شیرازی بلندتر صلوات» چون این دیدار را مدیون ایشان می‌دانست و رهبر انقلاب هم در پاسخ به محمدمهدی گفته بودند «جناب خیزاب.. سرهنگ من.. ان‌شاالله از سربازان آقا امام زمان(عج) باشی.»

وی ادامه داد: اما در بقیه دیدارها محمدمهدی به سختی خودش را به رهبر معظم می‌رساند چون دیدارها عمومی بودند و محمدمهدی با قسم‌های بسیار از میان دست محافظان رد شده و جلو رفته و در آخرین دیدارش که در ماه رمضان و کنار سفره افطار مقام معظم رهبری است ایشان چفیه و انگشتر خود را به محمدمهدی بخشیدند.

همسر شهید خیزاب گفت: تنها چیزی که بعد از شهادت همسرم توانست محمدمهدی را خوشحال کند دیدار با مقام معظم رهبری بود و می‌توانم بگویم در این چند سال زندگی که با شهید خیزاب داشتم هیچ چیز نتوانست من را خیلی ناراحت یا خیلی خوشحال کند اما روزی که قرار بود به دیدار امام خامنه‌ای برویم و مراحل قانونی آن طی می‌شد به مشکل خوردیم و گفتند نمی‌شود، احساس کردم دوباره شهید خیزاب را از دست داده‌ام و شروع کردم به گریه کردن که خودشان زمینه‌اش را فراهم کردند و دیدار میسر شد. تنها چیزی که توانست من و محمدمهدی را بعد از شهادت همسرم بسیار خرسند کند دیدار با رهبر معظم انقلاب بود.

بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست‌هاست

وی با اشاره به وصیت نامه شهید خیزاب اظهار داشت: من قبل از شهادت وصیت نامه ایشان را نخوانده بودم. هرچند شهید خیزاب برای بسیاری از ماموریت‌ها که می‌رفتند وصیت‌نامه می‌نوشتند. من فقط وصیت‌نامه مکه ایشان را خوانده بودم و وصیت‌نامه سوریه را نخوانده بودم. شهید خیزاب وصیت‌نامه سوریه را نزد 4 نفر از همکاران خود که آن سه نفر که با هم پیوند برادری هم بسته و جزء آنها بودند برده بودند و امضا کرده و تایید کرده بودند که این وصیت‌نامه از خود شهید است و همچنان همکارانشان می‌گویند ما هیچوقت آن روز را یادمان نمی‌رود که برای امضا و تایید آن پیش ما آمدند.

وی در پاسخ به این سئوال که بهترین بخش وصیت‌نامه شهید خیزاب از نظر شما چیست، گفت: ایشان به یک نکته اشاره کردند و تاکید داشتند روی سنگ قبرشان هم نوشته شود این است که: «بر روی سنگ قبرم بنویسید تشنه نابودی صهیونیست‌ها بوده و هستم و بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست‌هاست» و من فکر می‌کنم نکته کلیدی وصیت‌نامه شهید خیزاب همین باشد.

انتهای پیام/ش

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon