روایت تسنیم از شهیدی که دردانهاش را به حضرت رقیه (س) سپرد و به جنگ داعش رفت
ریحانه برای پدر دلتنگی میکند، اما با همین سن کم صبر پیشه کرده است، او میداند که پدر دردانهاش را به حضرت رقیه (س) سپرده و رفته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، شهدا برای ما خیلی عزیز هستند، چه شهدایی که دفاع مقدس را رقم زدند و چه شهدایی که مدافع حرم و مدافع امنیت و وطن شدند. فداکاری هر کدام از آنها سبب شده است که ما امروز با آرامش قلم به دست بگیریم و از آنها بگوییم؛ هرچند که قلم از بیان هر آن چه بوده و هست ناتوان است و حقایق میماند به قیامت. چرا که شهدا ناگفتههایشان را با خود نزد معبود بردهاند و زوایای زیادی از زندگی آنها برما پوشیده میماند.
هنوز هم مشتاقیم که از آنها بیشتر بدانیم، که بودند، چه میکردند، به کجا سفر میکردند، علائق آنها چه بود، چه در سر داشتند که اینگونه شیدا شده و آرزوی شهادت کردند، اصلاً چه شد که به چنین آرزویی رسیدند. شهدا از چه چیزهایی خوششان میآمد، از چه مواردی دوری میکردند؛ دوستانشان چه کسانی بودند، رفتارشان با خانواده چگونه بود و هزاران سئوال دیگر که پاسخ برخیهایشان میماند به قیامت.
شهدای مدافع حرم برای نبرد با تروریستهای داعشی عازم عراق و سوریه شدند و شجاعانه مبارزه کردند و تا پای جان ایستادند، شاید لازم باشد دوباره یادمان بیاوریم که اگر شهدای مدافع حرم نبودند آسایش و امنیت امروز هم نبود.
یکی از شهدای مدافع حرم که نخستین شهید مدافع حرم شهرستان نیز هست شهید پویا ایزدی است. پویا ایزدی یکم شهریور 1362 در لنجان دیده به جهان گشود و یکم آبان 1394، عصر روز جمعه مصادف با تاسوعای حسینی با اصابت موشک اسرائیلی به تانک در حلب سوریه به شهادت رسید. پیکر پاکش روز هشتم آبان همان سال در شهرستان لنجان به خاک سپرده شد و اکنون تنها مکان آرامش بخش برای همسر و دخترش ریحانه است.
شهیدی که خیرخواه مردم بود
همسر شهید پویا ایزدی درباره خصوصیات اخلاقی این شهید بزرگوار گفت: آقا پویا نمونه یک مرد کامل بود؛ یک تکیه گاه و مأمن آرامش. یکی از بارزترین خصوصیات او خوش اخلاقی و گشادهرویی بود و این ویژگی ایشان در بین تمام اعضای خانواده، اقوام و دوستان شناخته شده بود. آقا پویا فردی بسیار صبور و متین بود و همیشه همراه و شریک مشکلات و گرفتاریهای اعضای خانواده، دوستان و آشنایان بود.
وی افزود: اگر مشکلی برای کسی پیش میآمد تا حد توان از کمک کردن دریغ نمیکرد و اگر استطاعت رفع آن را نداشت با آنها همدردی و همدلی میکرد؛ بسیار احساساتی بود و همیشه اوج احساساتش را برای خانواده خرج میکرد، یک بهانه کوچک کافی بود تا یک شاخه گل برای من و دخترمان بیاورد.
وی با بیان اینکه برای همسرم رضایت خداوند و بعد رضایت من، در صدر همه تلاشهایش بود، اظهار داشت: شهید ایزدی در انجام کارهای خیر فعال بود و به صورت ناشناس به نیازمندان کمک مالی میکرد و برای دخترخانمها جهیزیه میخرید. بعد از شهادت ایشان، خانوادهها متوجه شدند که شخص ناشناسی که به آنها کمک میکرده آقا پویا بوده است.
همسر شهید ایزدی افزود: او همیشه قرآن و نهجالبلاغه و تفسیرش را قرائت میکرد. به دیدن فیلمها و خواندن کتابهای مربوط به شهدا علاقهمند بود. گلزار شهدای اصفهان، به ویژه قطعه شهدای گمنام، پاتوق وقت و بی وقت ما شده بود. شوهرم به شهیدان احمد کاظمی، تورجیزاده و خرازی بسیار ارادت داشت.
شهید ایزدی شهادتش را از امام رضا (ع) خواسته بود
وی ادامه داد: آقا پویا به آقا امام رضا (ع) ارادت خاصی داشت و آخرین باری که با هم مشهد رفتیم از امام رضا(ع) خواست تا شهادت را نصیبش کند.
رجبی با اشاره به چگونگی سفر همسرش به سوریه گفت: 4 سالی میشد که عشق رفتن به سوریه و دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سرش افتاده بود؛ اما تقدیر برایش به گونهای دیگر رقم خورد. نخستین باری که قصد رفتن داشت، باردار بودم، با هم بیرون رفتیم و سر صحبت را باز کرد تا آنجا که رسید به مظلومیت حضرت زینب (س) و رنجهایی که در کربلا کشیده بودند. بدجور دلم لرزید؛ فهمیدم علت بیقراریهای گاه و بیگاهش چه بوده و چه در سر دارد. بالاخره خودم را راضی کردم، اما مأموریتش به دلایلی لغو شد.
وی بیان کرد: اواسط ماه مبارک رمضان سال 1393 به عراق اعزام شد و یک ماه آنجا بود. تقریباً هر روز با هم تماس داشتیم. زمانی که عراق بود، بر اثر انفجار، چند متر آن طرفتر پرتاب شد و به همین علت در ناحیه کمر مشکل پیدا کرد اما از نظر ظاهری مشکلی نداشت. تا اینکه با سقوط از ارتفاع، دیسک کمر گرفت و کاملاً از مأموریتهای سخت منع شد.
رجبی ادامه داد: به اصرار خودش از سوی فرمانده لشکر 8، با اعزام ایشان با وجود معافیت پزشکی موافقت شد. یک دست نوشته از خود شهید در این باره موجود است. یک سال گذشت و یک ماه قبل از اعزام به سوریه به خانه آمد و گفت: «من امشب به گلزار شهدا میروم و شب هم نمیآیم». فهمیدم دوباره هوایی شده است آن شب را به سختی صبح کردم؛ صبح با چشمان پف کرده آمد. فهمیدم او هم گریه کرده است. گفت: «من هیچ دلبستگی به دنیا ندارم فقط تنها دلبستگیام، تو و ریحانه هستید از شهدا خواستم این دلبستگی را از من بگیرند».
ریحانه را به حضرت رقیه (س) سپرد و رفت
وی با اشاره به نحوه شهادت همسرش گفت: آقا پویا فرماندهی تانک را به عهده داشت و به گفته همرزمانش مسیر عملیات را پاکسازی کرده و پیشروی میکردند. تا اینکه بعد از 20 روز حضور در منطقه، آبان 1394 با اصابت موشک اسرائیلی به تانک، در روز جمعه مصادف با تاسوعای حسینی در حلب سوریه به شهادت رسید. خبر شهادتش را 3 روز بعد، از زبان همسر یکی از همرزمانش شنیدم شوکه شدم و از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم خانهمان را شلوغ دیدم؛ آقا پویا مشتاقانه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفت و سرانجام به آرزوی دیرینهاش دست یافت و به شهادت رسید.
همسر شهید ایزدی با اشاره به دلتنگی دخترش ریحانه برای پدر خاطرنشان کرد: او بسیار دلتنگ پدرش است اما با صبوری نبودنش را تحمل میکند. همسرم او را به حضرت رقیه (س) سپرده است.
انتهای پیام/ز