آموزش هنر و سامان زندگی
پرداختن به بنیانهای هنر و چند و چون سامان بخشی آن در زندگی از جمله امور مغفول عصر ماست که تأمل درخصوص آن شاید موجب راه یافتن بیشتر هنر در عرصه های مختلف زندگی ما شود.
باشگاه خبرنگاران پویا-
آموزش هنر در ایران معاصر دچار بی مهری بوده و است. شاید بسیاری از متولدین دهه های اخیر در این خاطره شریک باشند که در طول سالهای تحصیل و انتخاب رشتهی تحصیلی در دبیرستان و دانشگاه، توجه و پرداختن به هنر و ادبیات، به نوعی امری ثانوی، کماهمیت و یا حتی در برخی موارد، مخالف عرف و ارزش تلقی شده است. این خاطره با طردشدن مدام مجید قصههای مجید که در پی شعر و هنر بود در ذهن ما تثبیت شده است.
در هر حال این جهتگیری برای کشوری که آواز «هنر نزد ایرانیان است و بس» سر میدهد اتفاق خوبی نیست. این بیمهری اگرچه در سالهای اخیر کمتر شده اما آن هم ناشی از دریافت جایگاه اصلی هنر نبوده و از این رو در نتایج تلاشهای مرتبط با جبران آن، شاهد زمینههایی فراموش شده و انحرافهایی از رسالت هنریم. امروزه هنر به مثابه کالایی مصرفی، امری برای زینتبخشی به خانه و خود، و البته دستآویزی برای القای پیامی تبلیغاتی، بسیار ارزشمند تلقی شده و از این رو در بازار دادوستد و عرف جامعه از جایگاه ویژهای برخوردار است.
اما جایگاه و رسالت اصلی هنر چیست؟ آیا هنر آنچنان که در غالب امر، در زندگی امروز ما جریان دارد، امری است زینتبخش، مُسکِّن و پرکنندهی اوقات فراغت؟ آیا هنر دستآویزی است برای قرارگرفتن در یک طبقهی اجتماعی خاص و یا وسیلهای برای نفوذ عاطفی و احساسی در مخاطب برای القای پیامی خاص و تبلیغ کالایی مصرفی؟
البته هنر در نفوذ به جان و روان انسان و انگیزهبخشی و جهتبخشی به افکار و زندگی او نقشی اساسی دارد. در حقیقت، شأن هنر در قوامبخشی به زندگی انسان است. البته زندگی مصرفی هم نوعی از زندگی است که به مدد هنری که در خدمت تبلیغ در آمده است محقق میشود. پس شاید سؤال بهتر این باشد که هنر ایرانی اصیل، چه طرحی از زندگی را پیش روی مخاطب خویش میگشاید؟ با مروری بر کاربردهای اهل نظر از عبارت هنر در اشعار و متون ادبی و تعریفهای اهل فکر از هنر، در تأملات مرتبط با هنر ایرانی و اسلامی، میبینیم که مقام هنر چیزی جز این و بیش از این است.
هنر نقشی بنیادین و اساسی در زندگی انسان دارد. هنر قوام زندگی است، و اگر دستآویز و واسطهای باشد، این وساطت در مددبخشی به انسان برای بازشناسی جایگاه خود در عالم و تثبیت آن و بیان و تحقق شیوهی مطلوب زندگی تعریف میشود. در حقیقت، انسان با هنر، جهان پیرامونش را بدان صورت که افق نگاه و هدف زندگیاش میطلبد سامان میدهد. از این رو افق نگاه، و سامانی که هر هنری به زندگی میبخشد اهمیت پیدا میکند.
بدین رو آموزش هنر نیز با تذکر به این جایگاه است که میتواند در غنابخشی و توانبخشی به حیات فرهنگی جامعه مؤثر باشد؛ و البته مستلزم وقوف بر نظم و سامان و جهتی است که قرار است با آن هنر بر زندگی فرد یا جامعه حاکم شود. از این رو آموزش عملی هنر باید در کنار طرح بنیانهای نظری آن باشد تا به بیراهه نرود و بتوان مسیری برای آن جست.
*نویسنده: زکیه السادات طباطبایی لطفی
انتهای پیام/