یادداشت میهمان| نقدی به مجموعه شعر "کفشداری یازده"
هادی جانفدا خوب میداند کدام مضامین خون هیاتیها را به جوش میآورد. اما هیچ گاه عنان طبعش را به دست سلایق سطحی نسپرده و به سفارش کسی شعر نگفته است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، هادی جانفدا در سال 1360 در تهران متولد شد. او سرودن را از سال 1379 آغاز کرد و از همان ابتدا در عرصه شعر آیینی فعالیت داشت.مجموعه شعرهای «با لهجه خدا و صدای خودت» و «کفشداری یازده» از آثار اوست.
یا رئوف
در این کفشداری مصراعها جفت میشوند
انگیزه شاعران دینی - آیینی روزگار ما فارغ از انگیزههای معنوی که کاملاً شخصی و درونی است، از حیث علل ظاهری سرایش به سه دسته تقسیم میشود. عده ای شعر را به مثابه رسانه و ابزاری برای انتقال مفاهیم دینی انگاشته و به منظور ارائه آثارشان در جلسات مذهبی و هیاتها، یا به صورت خودجوش یا به سفارش مداحان اهل بیت به فراخور مناسبتها و اعیاد و شهادتها به مدح و مرثیه اهل بیت میپردازند. تمرکز اینان غالباً بر فهم مخاطب عام است و از پیچیدگیهای ادبی میپرهیزند. شاعران دسته دوم بدون در نظر گرفتن مخاطب عام به سلیقه مخاطب خاص نظر دارند و در حال و هوای مجامع و محافل ادبی و کنگرهها می سرایند. شعر در نگاه هر دو گروه، رسانهای برای عرض ارادت به ذوات مقدس معصومین است. اما معدود شاعرانی نیز هستند که شعر، برای شان ابزار عرض ارادت نیست، زبان عرض ارادت است. آنها هنگام سرودن شعر، به چگونگی ارائه اثر نمیاندیشند، به مخاطب فکر نمیکنند، و سفارش هیچ مداح و پوستر هیچ کنگره ای تحریک شان نمیکند. حتی اگر تک و تنها در جزیرهای گرفتار شده باشند، باز هم موزون و مقفا و خیال انگیز دست به دامان آل الله میشوند. البته این حس و حال و زیست شاعرانه، دلیل غنای ادبی اشعارشان نیست؛ اما از سلوکی دیگرگونه حکایت دارد که اتفاقا مشحون از آزمون و خطاها و تجربه ورزیهای ادبی است. هر چه هست از جنس همیشگی ها نیست و اگر به بار بنشیند رنگ و بوی دیگری دارد. شاعران دسته سوم همانهایی هستند که اگر از مسیر سلوک شان منحرف نشوند، بالاخره یک جایی به نقطه عطف سیرشان رسیده و آثار ماندگاری خلق میکنند.
یکی از شاعران گروه سوم هادی جانفداست. او پای منبر و روضه امام حسین(ع) قد کشیده و طبعش زاییده تکیهها و حسینیههاست، و ظرایف و لطایف شعر هیات را به خوبی میشناسد؛ خوب میداند کدام واژهها مستمعین را تهییج میکند و کدام مضامین خون هیاتیها را به جوش میآورد. اما هیچ گاه عنان طبعش را به دست سلایق سطحی نسپرده و به سفارش کسی شعر نگفته است. بسیاری از هم نسلهای او مناسبت به مناسبت برای جلسات مذهبی قصیده و مثنوی و ترکیب بندهای یک بار مصرف سرودهاند و در حال حاضر شاید چندین شعر مطول با موضوع شهادت حضرت علی اصغر(ع) در کارنامه شان داشته باشند؛ اما هیچ کدام اشعار ماندگاری از آب درنیامدهاند. ذاکران اهل بیت شب هفتم محرم خوانده اند و سال بعد به دنبال مرثیهای دیگر بودهاند! در حالی که هادی فقط یک غزل نذر شیرخواره ی اباعبدالله سروده؛ اما هنوز که هنوز است پس از گذشت سالها هم چنان تر و تازه است.
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات مدعای خودت...
از آسمانیِ گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حَلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزهها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت
و بعد، همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن، به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش میبینی
که تازه آخر عرش است، ابتدای خودت
سه روزِ بعد، در افلاک دفن خواهیشد
کنار قلب پدر، خاک کربلای خودت
غزل خوش ساخت و دلنشینی است و اتفاقاً خیلیها جانفدا را با همین غزل میشناسند. این غزل در کنار چهل و نه سروده دیگر او، در کتاب "کفشداری یازده" در سال 93، توسط انتشارات جمهوری به چاپ رسیدهاست. نام کتاب همانند محتوایش متفاوت و به یادماندنی است و از ارادت شاعر به امام رضا(ع) حکایت دارد. نگاه شاعرانه هادی به یک کفشداری ساده در حرم ثامن الحجج که شاید برای خیلیها ویژگی خاصی نداشته باشد، آنجا را به نمادی شاعرانه بدل میکند و به ما می فهماند که او به هر مکان و هر زمان و هر چیز و هرکس که به اهل بیت منسوب باشد شاعرانه مینگرد.
جانفدا به سفارش استاد سخن که فرمود "کم گوی و گزیده گوی چون دُر" کم و گزیده می سراید و "کفشداری یازده" علیرغم دو دهه حضورش در حوزه شعر ولایی، دومین دفتر شعری است که تا به حال از او منتشر شدهاست. البته تمام اشعار این مجموعه، همچون دُر و گوهر از آب درنیامدهاند. او در کنار غزل زیبای حضرت علی اصغر(ع) اشعار قوی و ضعیف دیگری دارد که در این نوشتار به بررسی آن ها میپردازیم.
***
کفشداری یازده حاصل طبع آزمایی هادی در قالبهای غزل، مثنوی، چهارپاره، رباعی و چند شعر با زبان ترانه است. غلطهای فراوان املایی نشان از شتابزدگی مراحل چاپ توسط انتشارات جمهوری و بی حوصلگی شاعر هنگام ویرایش نهایی کتاب دارد. چینش اشعار موضوعی نیست و با این که تاریخ سرایش اشعار در کتاب درج نشده، گمان آن می رود که به ترتیب تاریخی چاپ شده باشند. زیرا هر چه به پایان کتاب نزدیک می شویم پختگی کلام و سلامت زبان بیشتر و بیشتر مشهود است. البته در این مجموعه گزیدهای از اشعار کتاب اول او نیز آمده است. کتاب نخست او "با لهجه خدا و صدای خودت" نام دارد که سال 89 به همت انتشارات آرام دل به چاپ رسیده است؛ در کتاب دوم گزیدهای از آن کتاب و اشعاری که پس از آن تا سال 93 سروده گرد هم آمده است. به هر حال قطعاً عمده اشعار متعلق به روزهای شوریدگی و شبهای جنون جوانی او در دهه هشتاد است. از همین روی مجموعه اشعار در کنار یکدیگر از یکدستی و انسجام زبانی کم بهره است. نمیگویم بی بهره ! زیرا زبان برخی از اشعار که اتفاقاً آثار دوست داشتنی و معروف این کتاب محسوب میشوند، ویژگیهای مشابه و هارمونی یکنواختی دارند. عناصر زبانی غزل "بگو که یک شبه ... " با غزل "جنس لبخند تو از ترانه" همجنس و همخاستگاه است. این ویژگیها در غزل "لباسی باید از جنس تجلی بر تنت باشد" نیز تکرار میشود. اما به ناگاه در غزلی با ردیف "مرد" با فعل "استاده بود" مواجه میشویم!
تابی نداشت در تن و استاده بود مرد
تنهاترین مسافر این جاده بود مرد
یا در مثنوی میلاد امام حسین(ع) در یک بیت ابتدا به جای "او را" به فراخور وزن به "ورا" و درمصراع دوم به "او را" برخورد میکنیم:
ورا که جوهره ی نشاتین می خوانند
به عشق فاطمه او را حسین می خوانند
از شاعری که خطاب به حضرت فاطمه(س) با زبانی بدیع می گوید:
می خواستی که جلوه کنی بر زمین ولی
توحید نردبان شد و بردت به آسمان
حالا هزار سال پس از تو رسیده اند
اهل زمین به قسمت جذاب داستان
بعید است که به خاطر رعایت وزن به جای واژه "پا" به سنت شاعران قرن هفتم از "پای" استفاده کند:
به ساحتی که تویی آسمان چه می فهمد
کسی به پای بیاید به بال برگردد!
مگر این که بپذیریم این ها حاصل روزگار تجربه ورزی اوست نه دوران پختگی! هادی به عنوان یکی از آوانگاردترین شاعران آیینی ابتدای دهه هشتاد، در روزگاری که هنوز استفاده از واژگان تازه و غیرمعمول در شعر مذهبی متداول نشده بود، بی پروا به نوآوری زبانی میاندیشید. او در استخدام عبارات و ترکیبهای بی سابقه در شعر آیینی اصرار داشت. بسیاری از واژهها و عباراتی که بعدها به شعر شاعران هیات راه یافته، اولین بار هنگام شعرخوانی جانفدا در محافل مذهبی به گوش مخاطب می رسید. او در پایان غزلی با مطلع "تا هفت پشت وصل به دریاست ایل ما / رسم تلاطم و دل موجی دلیل ما" میگوید:
یا قبل گر گرفتن کل قبیله مان
بالا رود به سمت خدا جبرئیل ما
یا بعد منقرض شدن نسل آفتاب
پیدا کنند شمع به جای فسیل ما
یا در غزلی با حال و هوای انتظار این چنین می سراید:
تو قادری که مرغ شباویزمان کنی
یا صبح با شکوه و دل انگیزمان کنی
فرقی نمیکند که نگهبان باغ گل
یا هم چنان مترسک جالیزمان کنی
شمشیرهای کهنه زنگار بسته ایم
باید برای حادثهها تیزمان کنی ...
و در غزلی زیبا با ردیف "پنهان" هنگام استقبال صائب تبریزی، به جای ترکیب "داستان آفرینش" یا "قصه آفرینش" ترکیب جدید "رمان آفرینش" را میسازد. حال آن که ماجرای آفرینش و داستان زندگی بشر را به مثابه یک رمان تلقی کنیم خود جای بحث دارد. ضمناً رمان، کلمه فرانسوی است که به جای واژه نووِل در زبان انگلیسی به زبان فارسی راه یافته و حضورش در شعر آیینی خوشایند به نظر نمیرسد.
شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمی یابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان
فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد
کسی که میبرد نام تو را زیر زبان پنهان
رمان آفرینش با علی جذاب شد اما
تو قدرت در تمام جملههای داستان پنهان ....
و در ادامه بدون توجه به معانی متعدد و کاربردهای عامیانه واژه " میان " با اشاره به زنده به گور کردن دختران در عصر جاهلیت بیتی میسراید که از کژتابی قبیحی آسیب می بیند:
زمان جاهلیت هیچ فکرش را نمیکردند
کمال مردها باشد میان دختران پنهان
البته همین غزل در ادامه به ابیات خوبی میرسد که شاعر از پس ردیف درد سرساز پنهان برآمده است.
در اطراف رسول الله آگاهانه میدیدی
چه شیطانی است پشت چهرههای مهربان پنهان
همه دیدند حق تنهاست ، پهلوی تو زد فریاد
صدایش ماند اما در سکوتی بی امان پنهان
خزان زودرس وقتی سراغ باغ می آید
که گل خوب است باشد از نگاه باغبان پنهان
تو از قلب علی دلباز تر قبری نمیخواهی
از اول بوده ای در بهترین جای جهان پنهان
تو جان حیدری - یعنی دوتایی یک نفر هستید
پس او خود را درون خاک کرده نیمه جان پنهان ....
برخی از شاعران نوپرداز آیینی هنگام استفاده از واژگان جدید، ناخواسته به ورطه بیادبی به حضرات معصومین درغلطیده و مضامینی دور از شان ایشان سروده اند. اما مبانی فکری و اعتقادی جانفدا صحیح و سالم است؛ و به جز یک غزل که ضعیف ترین شعر اوست، همیشه مراقب جوانب احترام به اهل بیت(ع) بوده و هست. او در این غزل قدیمی با انتخاب ردیف و قافیهای که در آن روزگار هنوز در اشعار آیینی تجربه نشده بود، دچار خطاهای زبانی و مضمونی شده است.
نگاه دوخته هر لحظه بر شکاف خودش
شده ست از هیجان غرق در طواف خودش
کشید نعره که آری منم مدار فلک
چرا که کعبه نخندد چنین به لاف خودش
احد به هیکل توحید بت تراشیده
اگر چه این همه کاری ست بر خلاف خودش
مسیر مهر شما ختم می شود به خدا
کجا رود سر هر رشته جز کلاف خودش
به رغم کوشش بی جای منکران کعبه
هنوز کرده نگهداری از شکاف خودش
و عکس خاطره ای را چنین غرور آیین
گرفته قاب ز آیینه در سه جاف خودش
به جز بیت چهارم بقیه ابیات گرفتار اختلالات زبانی و معنایی است. بیت اول و بیت پنجم به خاطر شیوه به کارگیری ترکیب "شکاف خودش" تصویر زیبایی را منتقل نکرده و ممکن است ذهن مخاطب را به سوی معانی مذموم هدایت کند. حرف اضافه "که" در بیت دوم واقعاً اضافی است. بار معنایی ترکیب هیکل توحید و تراشیدن بت توسط ذات احدیت و هم چنین استخدام واژه "سه جاف" آن هم به جای مستجار کعبه دور از حقیقت شعر دینی است. با ذوق و سلیقهای که اکنون از هادی سراغ دارم، مطمئنم در چاپهای مجدد کفشداری یازده این غزل را حذف خواهد کرد.
شعر جانفدا باز هم از همین ناحیه آسیب دیده است. او در غزلی که هیچ نشانهای از مولفههای شعر آیینی ندارد و معلوم نیست برای کدام یک از ائمه اطهار سروده، چشم محبوب را به "تله" تشبیه میکند. البته اگر این غزل در یک مجموعه شعر آیینی نبود ایرادی نداشت. اما حال که لا به لای دیگر اشعار مذهبی او آمده، قطعاً مربوط به یکی از ذوات مقدسه، و احتمالا امام زمان (عج) است. به هر حال تشبیه چشمان مبارک معصوم به تله شکاری پسندیده نیست.
فکر پرواز به یک جنگل دیگر بودم
که گرفتار شدم در تله ی چشم شما
هادی در "کفشداری یازده" مرثیه سرا نیست؛ مدیحه سراست. بیشتر از ذکر مصیبتها و نقل مقاتل بپردازد به ذکر فضایل میپردازد. هنگام روضهخوانی نیز وجوه حماسی بر ابعاد ماتمی غلبه دارد. اتفاقاً وقتی میخواهد صرفا به روضهها بپردازد موفق نیست. در غزل مرثیهای خطاب به سفیر سیدالشهدا (ع) میان نگاه حماسی و ماتمی بلاتکلیف میماند و بیتی دور از زبان خویش و مقام مسلم ابن عقیل میسراید:
و می دانم که فرجام قمار خانمان سوزت
تو را بی سر به استقبال یارت میبرد مسلم
***
امام باقر(ع) میفرماید:
هنگامی که فاطمه به در بهشت می رسد، به پشت سرش مینگرد
ندا می رسد: ای دختر حبیبم! اینک که دستور دادهام به بهشت بروی، نگران چه هستی؟
فاطمه(س) جواب میدهد: «ای پروردگار! دوست دارم در چنین روزی با پذیرش شفاعتم، مقام و منزلتم معلوم شود.
ندا میرسد: ای دختر حبیبم! برگرد و به مردم بنگر و هر که در قلبش دوستی تو یا یکی از فرزندانت نهفته است، داخل بهشت گردان.
داستان زیبایی نیز درباره ی جایگاه و مقام حرم حضرت معصومه(س) نیز در جلد ششم کتاب "زبده التصانیف" آمده است:
مرحوم آیت اللّه سیّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى (ره) بسیار علاقهمند بود که محل قبر شریف حضرت صدّیقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب کرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پایان رساندن ختم و توسّل بسیار، استراحت کرد. در عالم رؤیا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و یا امام صادق (ع) مشرّف شد.
امام به ایشان فرمودند:
« عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْل ِ الْبَْیت ِ »
یعنى به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن. ایشان به گمان اینکه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض کرد: «قربانت گردم، من این ختم قرآن را براى دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زیارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود: «به دلیل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شریف حضرت زهرا(س) پنهان بماند؛ از این رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شریف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.
دانش مذهبی دوست شاعر ما به شنیدههایش از گفتههای واعظان بر روی منابر محصور و محدود نمی شود؛ از سرچشمه مینوشد و در منابع روایی و تاریخی شیعه غور میکند. از همین رو در میان آثارش، به تلمیح و تصریح، اشارات بسیاری به احادیث صحیح و داستان های ملیح زندگانی اهل بیت(ع) دیده میشود. در غزلی با ردیف "بایستد" با موضوع زیارت کریمه اهل بیت (ع) در کنار ابیات دلنشین دیگر، در تک بیتی درخشان، هم به حدیث امام باقر(ع) و هم به ماجرای مرحوم نجفی مرعشی نظر دارد:
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
او صرفا به بیان حدیث اکتفا نکرده و از پیوند میان این دو باور شیعیان به مضمونی بدیع دست یافته است. لکن از آن جا که محبان حضرت صدیقه کبری(س) روز قیامت مرقد ایشان را زیارت نمیکنند، بلکه در سایه مهر مادریاش آرام و قرار خواهند گرفت، شاید بهتر بود این گونه میسرود: "شیعه به شوق دیدن زهرا به قم رسید" یا "شیعه پی زیارت زهرا به قم رسید"
مصاریع دیگری نیز با همین رنگ و بو در "کفشداری یازده" کنار یکدیگر جفت شدهاند و ابیاتی لطیف آفریدهاند. شاعر در غزلی نذر خاتون دوسرا با اشاره به دعای ایشان در حق همسایگان نامهربان مدینه آورده است:
تو را بی اخم می بینیم زخم مهربانیها
که از اندوه پر بودی ولی نفرین نمیکردی
و در یک رباعی علوی میگوید:
بر جای بماند از تو یک رد کافی ست
از عشق نشانهای در این حد کافی ست
درک تو فقط حد رسول الله است
یک شیعه اگر تو را بفهمد کافی ست
گاهی نیز اصطلاحات دینی و عرفانی و فقهی را دستمایه خلق مضامین قرار میدهد؛ به عنوان مثال در رباعی دیگری زبان حال حضرت زینب(س) را این چنین به ساحت خیال میکشاند:
در داغ تو کوه از کمر میشکند
محمل نشکست بلکه سر میشکند
تو از دل من چه انتظاری داری؟
وقتی که نماز در سفر میشکند
***
در کتاب "کفشداری یازده" سه شعر با زبان ترانه نیز آمده است که به جرات می توان آنها را ترانههای طراز شعر آیینی نامید. سالهای پس از انقلاب و ایام هشت سال جنگ تحمیلی، سالهای رواج شعر محاورهای با موضوعات اهل بیتی است. رزمندگان در سنگرها و پشت خاکریزها درد دلهای شان را به وزن و قافیه می کشاندند و برای هم سنگرهای شان نجوا میکردند. آن اشعار ساده با زبان بی آلایش و بی پیرایش، در بین مداحان جنگ دست به دست میشد و کم کم زبان ترانه، تبدیل شد به زبان رسمی اشعار و نوحههای دفاع مقدس. این فضا پس از جنگ نیز ادامه یافته و امروز غالب نوحهها و زمزمههای هیاتیها به همین زبان سروده می شود. مع الاسف شاعران جوان آیینی، زبان ترانه را با زبان سست و بی مایه اشتباه میگیرند و ابیاتی را به دست ذاکران میسپارند که فرسنگها با شعر فاصله دارد. اما جانفدا در این سه ترانه ثابت کرده است که میتوان با زبان ترانه، شعر سرود!
این دل ما تنگه اگه براتون
میدونیه واسه برو بیاتون
دستای مهربون کی شبا رو
گره زده به زلف ماجراتون
***
وسعت آبی رو معنا میکنی
وقتی که پشت به دریا میکنی
تو خودت آبی آبی چطوری
داری تشنگی رو معنا میکنی
***
مگه میشه فاطمیه بشه آسمون نگیره
مگه میشه بگی زهرا دل مرده جون نگیره
مگه میشه غربت تو گریه مونو درنیاره
تقصیر چشمای ما نیست اسم زهرا گریه داره
او پس از چاپ این کتاب ترانهای با زبان حال حضرت رقیه(س) سروده که مثل این سه ترانه در بسیاری محافل مذهبی توسط مداحان محترم با ملودیهای گوناگون خوانده شده و در فضاهای مجازی نیز قابل دسترسی است.
***
و اما ... نقد اصلی این نوشتار به "کتاب کفشداری یازده" نیست؛ به خود هادی جانفدا است. چرا شاعری با این ذوق و قریحه که قریب به دو دهه در فضای شعر آیینی نفس می کشد فقط و فقط دو مجموعه آن هم با برخی اشعار مشترک منتشر کردهاست؟ اگر نتیجه وسواس و دقت نظر شاعر، مجموعههایی با آثار متعالی بود، کم گویی و گزیده گوییاش توجیهی داشت؛ اما حالا که هر دو مجموعه بر خلاف طبع شاعرش مجموعههای خارق العادهای نیست، باید هر چه سریعتر به صرافت سرودن اشعار تازه و انتشار دفاتر بعدی بیفتد. هادیِ امروز با شاعر جوان دیروز خیلی فرق دارد. دغدغه بازیهای زبانی در او فروکش کرده و بیشتر به مضامین نو میاندیشد. پس باید شعر بگوید ؛ زیرا از شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت یادگاری به جز سخن عشق در این گنبد دوار نخواهد ماند.
مهدی زنگنه -شاعر و مداح اهل بیت
انتهای پیام/