شعر جواد محمدزمانی درباره سهلانگاران عرصه وحدت
حجتالاسلام جواد محمدزمانی در شعر تازه خود با رویکردی اعتراضی، دیدگاههای مخالفان و منکران وحدت اسلامی را نقد و از آنان به عنوان «سهلانگاران عرصه وحدت» یاد کرده است. این شعر برای اولین بار در فارس منتشر میشود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، هر ساله در این ایام، مسأله «وحدت اسلامی» و «برادری دینی» به موضوع روز کشور تبدیل میشود و مخالفان و موافقان در فضای مجازی و حقیقی به بررسی ابعاد این مسأله میپردازند.
حجتالاسلام والمسلمین جواد محمدزمانی در شعر تازه خود با رویکردی اعتراضی، دیدگاههای مخالفان و منکران وحدت اسلامی را نقد و از آنان به عنوان «سهلانگاران عرصه وحدت» یاد کرده است.
سخن ز حبل الاهی و بانگ «و اعتصمو»ست
حقیقتی که هدایت همیشه زنده به اوست
حقیقتی که همه انبیا از آن گفتند
به امت خود از آن چشمه روان گفتند
حقیقتی که از آن، طاعتی فراتر نیست
حقیقتی که اساس شریعت نبوی است
برادریم همه، در پناه پیغمبر
کدام نعمت از این نعمت است بالاتر؟
به اسب همدلی، آفاق صبح را طی کن
به رسم حق، شتر اختلاف را پی کن
نزاع و تفرقه، آغاز شرک و کافری است
که اختلاف بشر، آرزوی سامری است
اگر که خواهی از آن ذات، رحمتی ازلی
برای وحدت امّت بکوش مثل علی
علی ستاره صبرش، شبی افول نداشت
و حرفهای عجولانه را قبول نداشت
علی پس از جمل آیا پی قیام گرفت؟
مگر زهمسر پیغمبر انتقام گرفت؟
علی اگر چه به سینه بسی جراحت داشت
در ازدحام صفوف نماز شرکت داشت
علی به حبل خدا اتصال را میخواست
به جان وصله کفشش، وصال را میخواست
علی کجا سر بازار ظلم، حجره گرفت؟
مقدسات که را یک به یک به سخره گرفت؟
علی که در سخنش لحن ناگوار نبود
علی که اهل سخنهای نیشدار نبود
علی خلیفه شد امّا گذشت از فدکش
گذشت از حق دیرینهاش، خدا کمکش!
علی مرید چنین تندخو نمیخواهد
علی مدافع بیچشم و رو نمیخواهد
علی نگفت به احیای خیر صدمه زنند
به نام غیرت شیعی، به غیر صدمه زنند
علی نگفت و به نام علی چهها گفتند
به جان حضرت او یک به یک خطا گفتند
ببین که نام علی بر لب چه سلسلهای است
ببین که بین علیهای ما چه فاصلهای است!
بسا مرید علیاند و کارشان شوم است
علی هنوز در این روزگار مظلوم است
جنایتی است به نام علی جفا کردن
زبان به یاوه و حرف سخیف وا کردن
جنایتی است جهان را به چوب خود راندن
هر آنکه گفت زوحدت خلیفهای خواندن!
هر آنکه گفت زوحدت منافقش خواندن
برای هَدم برائت، موافقش خواندن
برادرم، نشوی بدسرشت، آلوده
مکن زبان به سخنهای زشت، آلوده
کجا کس از طمع خام، شیعه خواهد شد؟
کجا به یاوه و دشنام شیعه خواهد شد؟
بهوش باش که طرد و تنش برائت نیست
اسائه ادب و سرزنش برائت نیست
بهوش باش به انکار این برادریاند
جماعتی که بدهکار این برادریاند
بهوش باش که مقهور دشمنان نشوی
به بانگ تفرقه، مزدور دشمنان نشوی
بدان که تفرقهافکن اسیر دشمن ماست
بداند او چه نداند! اجیر دشمن ماست
برادر! این دل پر زخم را مداوا کن
بیا به خاطر مولا کمی مدارا کن
برادرم، سخن از اتحاد باطل نیست
چنان که روزه و حج و جهاد باطل نیست
اگر میان من و تو هنوز مهر و وفاست
به نص آیه «المومنون اخوه» به پاست
برادر! آن نفس مهرپروری چه شده است؟
به من بگو که حقوق برادری چه شده است؟
چه شد که بانگ به صلح و صفا زدن عار است؟
تو را به نام برادر صدا زدن عار است؟
بگو به امت پیغمبر این سخن دائم:
روایت است که «المسلم اخ المسلم»
من از شنیدن حرف خلاف بیزارم
از این دو دستگی و اختلاف بیزارم
از آن بترس که خوبان پی ستم افتند
برادران مسلمان به جان هم افتند
به افتراق زمان، افترا به هم بزنند
به نام حق علی، پشت پا به هم بزنند
بترس، صید تو این بار در دل حرم است
که عرض و مال و دم مؤمن است و محترم است
چنان مگو که کلامت به خصم، خانه دهد
به دست ظالم تکفیریان بهانه دهد
سکوت کن، نه سکوتی که گوشهگیر شوی
به دست ظالم جبر زمان اسیر شوی!
نه هر که اهل سکوت است بیگمان خفته است
که در سکوت هزاران هزار ناگفته است
برادرم، سحری با دلم موافق باش
بیا و پیرو راه امام صادق (ع) باش
که بر فضیلت او دست مدعا نرسد
«به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد»
که پیروان شریعت، شهید اخلاقش
هزار عالم سنّی، مرید اخلاقش
چنان که یکدله فرمود آن رسول وفاق:
«بُعِثتُ» تا که «اُتَمِّم مَکارِمَ الاخلاق»
انتهای پیام/