برمهانی: ارسال فیلم‌های مخدوش درباره ایران در خارج پیش‌فرض‌های رسانه‌های بیگانه را تقویت می‌کند

حضور و اکران فیلم توقیفی "خانه پدری" در یکی از جشن‌های سینمایی در استرالیا برای ایرانیان و خارجیان عواقب بدتری از اکران این فیلم در داخل دارد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، اکران فیلم‌های توقیفی و یا آثاری که در محتوا دارای مشکلاتی از نظر محتوایی هستند، در ایران از نظرگاه مشخصی مانند اثر مخرب روی اذهان مردم مشخص است؛ اما اکران همان آثار سینمایی در خارج از کشور دارای آثار مخرب و فاجعه‌بارتری از نظر فرهنگی و سیاسی است. حال حضور یک فیلم سینمایی توقیفی مانند "خانه پدری" با ترسیمی کاملاً مخربانه از سنت و مذهب در استرالیا حتی برای مردم ایرانی آنجا هم جای تعجب دارد، این در حالی است که عموم کارگردانان اروپایی و آمریکایی به‌جای ارسال آثاری که فضای جامعه را مخرب و تیره نشان دهند با فیلم‌های تجاری و جذاب و سرگرم کننده فرهنگ و سبک زندگی خود را برای مردم جهان به نمایش می‌گذارند.

به این بهانه با یکی از پخش‌کننده‌های بین‌المللی سینما «محسن برمهانی» گفت‌وگو کردیم تا از ابعاد حضور آثار دارای محتوای تخریبی از ملت و کشور و تاریخ برایمان بگوید.

آقای برمهانی، حضور فیلم‌های توقیفی مانند «خانه پدری» در جشنواره‌های خارجی را چگونه توصیف می‌کنید؟

بخش قابل توجهی از ایرانیانی که مقیم هستند و به‌صورت معمول به‌دلیل سم‌پاشی‌هایی که رسانه‌های بیگانه علیه ایران انجام می‌دهند، دارای پیش‌فرض‌های به‌اصطلاح اپوزیسیون هستند و در یک کلام اطلاعات کامل و جامعی از وضعیت ایران ندارند. آن‌ها به‌طور طبیعی درگیر زندگی در آن کشور هستند و مانند هر ایرانی که دارد زندگی می‌کند درگیر مشکلاتی مانند معیشت و مالیات و اجاره و... است او هم در آنجا با همین مشکلات زندگی می‌کند و به ایران به‌صورت یک نوستالژی نگاه می‌کند، ایران وطنش است و آن را دوست دارد، بنابراین می‌رود و فیلم‌های ایرانی را تماشا می‌کند.

حالا این فیلم ایرانی که از ایران آمده و برای او به نمایش درآمده است، خیلی مهم است که چه تصویری را از میهن برای او نشان می‌دهد؛ اگر تصویری مخدوش و سیاه برای او نمایش داده شود فرضیه‌های غلط و دروغینی که رسانه‌های غربی به او گفته‌اند تقویت می‌شود.

اینجا که محل بحث آقای "عیاری" است اتفاقاً باید بگویم که ایشان کارگردان بسیار خوبی است و در آثارش فیلم‌های بسیار خوبی دیده می‌شود؛ این‌که برخی از هنرمندان ما یک‌باره این تغییر رویه را می‌دهند برای من سؤال است. شاید واقعاً جریان مدیریتی فرهنگی ما باید پاسخ دهد زیرا باید این قشر محترم در جامعه مانند دیگر قشرها مدیریت شوند تا دچار سرخوردگی و یأس نشوند. این تلخی و سیاهی که آنان دچار آن شده‌اند بی‌دلیل نیست، او در تفکر و خیالاتش دچار این سیاهی شده است و باید به او کمک کرد تا بتواند خودش را دوباره پیدا کند.

این وضعیت درباره جشنواره‌های خارجی به‌مراتب مهم‌تر است. عمری در این جشنواره‌ها ایران بود و شتر صحرا که می‌گفتیم این ایران نیست و یک کشور عربی است. حالا این تصویر مخدوش درباره ایران اگر نمایش داده شود حقیقتاً اوضاع اسفباری است.

اجازه بدهید یک مثال بزنم؛ آقای فرهادی در آن‌سوی دنیا فیلمی می‌سازد با نام «همه می‌دانند» در اسپانیا، که درباره روابط مخدوش انسان‌ها در دوره‌ای با یکدیگر است. فیلم مورد استقبال چندانی قرار نمی‌گیرد اما اگر همان فیلم‌ را در داخل تولید کند همه آنجا برایش به‌به و چه‌چه می‌کنند، چون این پیش‌فرض قبلاً آنجا شکل گرفته است و سینمای ما قبلاً این مطالب را آنجا گفته است.

ولی در عین حال که این‌گونه فیلم‌ها تصویر ایران را مخدوش و بد جلوه می‌دهد نباید انتظار داشت که این فیلم‌ها آنجا اکران نشود. ارسال فیلم برای جشنواره‌ها کار بسیار ساده‌ای است دیگر مانند دوره‌ای نیست که فیلم برای حضورش در جشنواره باید از روی نوار 35میلی‌متری در قالب مخصوص جشنواره در کارتن‌هایی پست شود که فقط وزنش چند کیلو باشد؛ امروز با یک کلیک آپلود و دانلود فیلم‌ها برای جشنواره‌ها ارسال می‌شوند و نمی‌شود جلوی آن را گرفت، چه سازمان سینمایی برای جریان حزب‌اللهی باشد چه برای جریان اصلاح‌طلب.

 

آیا معاونت بین‌الملل سازمان سینمایی یا نظارت و ارزشیابی نمی‌توانند برای اکران فیلم‌ها در جشنواره‌های خارجی یک قانون یا تبصره‌ای را وضع کنند که اجازه فیلم‌های حداقل توقیفی را در خارج ندهد تا به این سبب از ترسیم تصویر مخدوش و نادرست از ایران و ایرانی جلوگیری شود؟

ببینید در کشورهای خارجی چگونه ممیزی ایجاد می‌شود، آیا به‌روی محتوای فیلم‌ها مانند ما نظارت می‌کنند؟ البته باید به‌دلیل برخی از ارزش‌ها و مسائل دینی و اخلاقی ما محورها و مؤلفه‌هایی وجود داشته باشد اما کار بهتر آن است که مدیران سینمایی غربی می‌کنند، آن‌ها گیت را کجا می‌گذارند؟ روی ورودی هنرمندان، روی زندگی و محل اندیشه و تفکرات آن‌ها، در واقع آن‌ها هنرمندداری می‌کنند، هنرمندانشان را می‌سازند.

آقای «مل گیبسون» زمانی که می‌خواهد فیلم مصائب مسیح را بسازد هیچ کدام از کمپانی‌های هالیوودی به او کمکی نمی‌کنند اما فیلم او عنوان پرفروش‌ترین فیلم مستقل تاریخ سینما را از آن خود می‌کند. فیلم او در فروش ابتدایی خود بیش از 300 میلیون دلار به جیب زد. اما بعد از این‌که او این فیلم را ساخت دیگر اجازه پیدا نکرد هیچ فیلم تأثیرگذار دیگری را بسازد.

اما در عین حال برای فیلم‌هایی که می‌سازد اجازه توزیع دارد، اینجا همان نکته‌ای است که می‌خواهم بگویم؛ سازمان سینمایی هالیوودی برای اینکه بتواند به مقاصد خودش برسد محفل کارگردانان خودش را قوی می‌کند تا از این راه فکر و ورودی آن‌ها را مدیریت کند، خوب، با این حساب این فیلمساز هرچه بسازد به‌احتمال بسیار زیاد مورد قبول آنجا واقع می‌شود و بدون نگرانی می‌تواند فیلم خود را در جهان خارج اکران کند.

گفتن یک مثال جالب در این زمینه خالی از لطف نیست؛ شاید نزدیک به 20 سال قبل در معاونت خبر سازمان صداوسیما قانونی وجود داشت که اگر خبر ویژه و خاصی قرار بود منتشر شود باید حتی تا مدیران اصلی سازمان نظر می‌دادند. بعد از اینکه دیدند این کار سخت و وقت‌گیر است آمدند و سردبیران خود را از افراد مطلع و باسواد انتخاب کردند تا روند کار تسهیل شود.

بعد در بخش اخبار برون‌مرزی کار مهمی که انجام دادند این بود که دیگر برای نشر یک خبری که در آمریکا رخ داده بود، دیگر لازم نباشد تا یک‌بار دوباره با مسئولین چک شود در جلسات هفتگی خود خبرنگاران و سردبیران چک می‌شدند و از بابت هوش و ذکاوت مورد وثوق مدیران قرار می‌گرفتند. دیگر خود آن سردبیر می‌شد مرجع تقلید خبر! یا مثلاً ما به چند نفر از چهره‌‌ها در زمینه‌های مختلف حاضر می‌شویم که آنتن زنده بدهیم؟ به افرادی که مطمئن باشیم که در آنتن زنده پرچم نظام و ملت را بالا می‌برند.

در حال حاضر چند فیلمساز داریم که مرجع تقلید ما هستند به‌گونه‌ای که بگوییم اگر فیلمی ساخت اجازه بده برود در خارج اکران شود و هیچ مشکلی ندارد؟

بنابراین معتقدم که لازم نیست تا گیت در حوزه توزیع کار هنری باشد بلکه این بررسی و نقادی باید در حوزه ورودی‌های هنرمندان و تفکرات و خیالات آنان باشد. اکنون حتی تعدادی از هنرمندان متعهد ما هم حاضر نیستند تا در آثاری بازی کنند که درباره سوریه و خانواده‌های شهدا است؛ این نشان می‌دهد که جامعه هنری ما نیاز به مداوا دارد.

حرف آخر من این است که مانند هوشیاری نظام بعد از اتفاقات سال 88 که فیلمسازهایی را که قبل از آن هم فیلم تلخ می‌ساختند مراقبت کرد و با مشاوره‌هایی که به آنان ارائه داد نگذاشت تا تلخ‌تر و تیزتر از قبل بسازند. البته معنای این سخن این نیست که آن‌ها را مجبور به دروغگویی کرده باشد بلکه آنان را با حقیقت مواجه کرد.

انتهای پیام/+

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط