اشکهای سرلشکر سلامی در دیدار با خانواده جانباختگان زلزله ورنکش میانه / دردودل پدر و برادر زهرا با فرمانده کل سپاه + فیلم
گروه استانها ـ سردار سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دیدار با خانواده جانباختگان زلزله آذربایجان شرقی، ضمن عرض تسلیت، برای بازماندگان از خداوند متعال صبر مسئلت داشت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از میانه، سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دیدار با خانواده جانباختگان زلزله آذربایجان شرقی، ضمن عرض تسلیت، برای بازماندگان از خداوند متعال صبر مسئلت داشت.
در بازدید از مناطق زلزلهزده، سردار سلامی با خانواده زهرا عابدی کوچولو دیدار و گفتوگو کرد، پدر زهرا عابدب با بالا بردن دست سرلشکر سلامی، وی را سردار سازندگی ایران معرفی کرد که همه باید قدردان و سربازش باشند.
پدر میگوید: زهرا کجایی که سردار آمده نبودنت را تسلیت بگوید، چشم دشمنان با حضور سردار در چادر ما کور و گوش بدخواهان با شنیدن این خبر کر خواهد شد.
برادر زهرا هم با بیان اینکه زهرا در زیرآوار جان داد ولی نباید آرزوهایش زیر آوارها بماند، گفت: سردار شما و همکارانتان اجازه ندهید آرزوی زهرا برای ساختن و آباد کردن مملکت در زیر آوار باقی بماند.
سردار سلامی که از صحبتهای خانواده زهرا متاثر شده بود و اشک میریخت، پدر زهرا اشکهایش را پاک کرد.
به گزارش تسنیم، اللهیاری، مجری برنامه کندیمیز شبکه سهند که سال گذشته به این روستا سفر کرده و سفرنامه خود را منتشر کرده بود،، در صفحه شخصی خود نوشت: «دخترک خوشزبان سفرنامههایم به روستاهای آذربایجان، در زلزله جانش را دست داد تا آرزوهایشان را برای داشتن یک مدرسه و ساختن آینده این سرزمین در زیر خروارها خاک دفن کند. ریحانه و زهرای قصههای کندیمیز خداحافظ»
این فیلم در فضای مجازی موجی از تأثر و تأسف را برانگیخت چراکه این دختر شیرین زبان روستای ورنکش در برنامه «کندمیز» سال 97 از نداشتن مدرسه برای درس خواندن گلایه داشت و دغدغه ساخت آینده ای خوب برای کشورش داشت.
در این فیلم زهرا میگوید: «معلم نداریم و دوپایه هستیم و نمیتوانیم درس بخوانیم. اول خیلی خوب درس میخواندیم اما از وقتی دو پایه شدیم، در ریاضی و همه درسهایمان عقب افتادیم. دوم و سوم قاطی شده، وقتی ما اجتماعی داریم، دومها فارسی دارند و وقتی معلم، فارسی دوم را درس میدهد، اجتماعی ما عقب میافتد»
اللهیاری مجری به شوخی میگوید که خیلی جدی و عصبانی گفتی و من ترسیدم، زهرا میگوید: «باید هم عصبانی شوم، چون امروز و فردا باید بروم و مملکتم را بسازم».
انتهای پیام/121/111/ش