یادداشت| امام حسن(ع)؛ صلح یا قیام؟
سال چهلم هجرت که امام علی(ع) به شهادت رسید امامحسن (ع) در مقابل معاویه قیام کرد اما به دلایلی مجبور به صلح شد و امامحسین (ع) نیز پس از شهادت برادرشان به مدت ۱۰ سال قعود داشتند و در سال ۶۱ علیه دشمن قیام کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حجتالاسلام سیدرضا عمادی پژوهشگر علوم قرآن و حدیث به مناسبت فرا رسیدن سالروز صلح امام حسن مجتبی (ع) با معاویه (2 آذر، 25 ربیعالاول) در یادداشتی برای تسنیم نوشت: پیامبر اکرم(ص) در حدیثی فرمودند: «الْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ اِمامانِ قاماً اَوْ قَعَداً»؛ حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند؛ چه بایستند و چه بنشینند.(1) چرا اینگونه فکر میکنیم که امامحسن (ع) نشستند و امامحسین (ع) قیام کردند؟ آیا میدانیم امامحسن (ع) اول قیام کردند و سپس صلح و امامحسین (ع) نیز 10 سال صلح امامحسن (ع) را ادامه دادند و سپس علیه دشمن قیام کردند.
سال چهلم هجرت که امامعلی (ع) به شهادت رسیدند امامحسن (ع) در مقابل معاویه قیام کردند اما به دلایلی که بعضی از آن در ادامه بیان میشود مجبور به صلح شدند و همچنین امامحسین (ع) پس از شهادت برادرشان به مدت 10 سال بر اساس اسناد تاریخی قعود داشتند و در سال 61 هجری قمری قیام کردند و در سرزمین کربلا همراه با پیروانانشان به شهادت رسیدند.
معاویه در پناه حکومتِ 20 سالهاش بر شام تا جایی پیش رفت که از بسیاری از مسلمانان باسابقه و پیشرو همچون ابوذر، عمار، مقداد و... مشهورتر شد اما در مقابل امیرالمؤمنین علی(ع) و اماممجتبی (ع) ایستاد و خود را جانشین پیامبر اکرم(ص) معرفی کرد. پس از شهادت امیرالمؤمنین مردم با امامحسن (ع) بیعت کردند و از حضرت خواستند تا خلیفه مسلمین باشد، در حالیکه معاویه تمام توان خود را برای حاکمیت مطلق باندِ بنیامیه بر سرزمین اسلامی به میدان آورده بود. اماممجتبی (ع) لشکری به شام فرستاد، امام (ع) مجهز شده و در حال حرکت و پیوستن به لشکر اول بودند که هوشِ شیطنتآمیز و خبیث معاویه در کوتاهمدت مهمترین فرمانده لشکر امامحسن (ع) را در کنار خود قرار داد، رؤسای قبائل را به تسخیر خود درآورد و در میانه راه امام را ترور کرد که البته نافرجام شد (باعث جراحت حضرت شد). نامه سفید امضای صلح را برای امام فرستاد و این بدان معناست که اذهان مردم باید معاویه صلحطلب را در مقابل امام حسن جنگطلب ببیند.
در عین حال امامحسن (ع) در مفاد صلحنامه 12 بند مینویسد، بندهایی که تنها راه نجات اسلام اصیل محمدی از دست اسلام تزویر و دروغ است؛ مهمترین آنها عبارتند از:
- ایجاد امنیت عمومی برای همه مردم از سرخ و سیاه به طور مساوی
- عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص)
- عدم تعرّض به شیعیان و خانوادههای آنان
- عدم تعقیب کسانی که قبلاً در مقابل معاویه جنگیدند
- تقسیم مبلغ قابل توجهی به خانوادههای شهدای جمل و صفین
- و قرار ندادن ولیعهد برای خود
امامحسین (ع) پس از شهادت برادر به مدت 10 سال به همان صلح امام حسن(ع) پایبند بود تا وقتی که جامعه مواجه شد با مرگ معاویه و حاکمیت یزید که نه وجاهتی برای خود دست و پا کرده، نه توانایی پایمال کردن خون امامحسین (ع) را در اذهان و جامعه اسلامی و نه پیشنهادی برای صلح دارد. اینبار نامهای از یزید به مدینه میرسد که هر کسی بیعت نمیکند باید کشته شود. امامحسین (ع) پس از 10 سال تغییر روش میدهند؛ چراکه سخن از بیعت است و بیعت به معنای تأیید، سرسپردگی و نهایتاً تبلیغ برای حکومت ظالم است. اینجاست که امام (ع) میفرماید: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ» مثل من با مثل یزید بیعت نمیکند و در ادامه میفرماید: «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة»؛ هرگز زیر بار ذلّت نخواهیم رفت و فرمود: «یا سُیُوفُ خُذِینی»، ای شمشیرها مرا در آغوش بکشید.
1ـ ابن بابویه، محمد بن على (1966م،1385ش) علل الشرائع - قم، ناشر: کتاب فروشی داوری، چاپ: اول، . ج1 ؛ ص211
انتهای پیام/