نشست سیاست بنزینی-۶: محسن ردادی: غفلت از مؤلفه اعتماد عمومی اشتباه بزرگ دولت در تصمیم بنزینی بود
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی میگوید: شیوه اقدام دولت در افزایش نرخ بنزین، به اعتماد میان مردم و دولت ضربهای اساسی وارد کرد در حالیکه دولتها در تمام دنیا بودجههای هنگفت صرف میکنند تا اعتماد مردم را از دست ندهند.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، محسن ردادی عضو هیئت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در نشست "سیاست بنزینی ابعاد و سویهها" که عصر امروز در محل پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه برگزار شد، غفلت از مؤلفه اعتماد عمومی را اشتباه بزرگ دولت در موضوع افزایش قیمت بنزین برشمرد و اظهار داشت: بررسی گران شدن بنزین و اعتراضهای مردمی که منجر به برخی از اغتشاشها در کشور شد، از ابعاد مختلفی قابل بحث است.
وی با بیان اینکه شیوه اقدام دولت در افزایش نرخ بنزین، به اعتماد میان مردم و دولت که سرمایه اجتماعی است، ضربهای اساسی وارد کرد، گفت: دولتها در تمام دنیا بودجههای هنگفت صرف میکنند تا اعتماد مردم را از دست ندهند. نه دولتها، که شرکتهای تجاری هم متوجه شدهاند که حفظ اعتماد، سرمایه اصلی آنهاست نه رقمی که در حساب بانکی آنها ثبت شده است. به همین دلیل است که شرکت های ژاپنی اگر اندک ایرادی در یک مدل از خودروها ببینند، میلیونها دلار هزینه میکنند و این خودروها را فراخوان میکنند تا این عیب و ایراد کوچک را برطرف کنند. این اقدام شرکت خودروسازی چنین پیامی را به مشتریان میدهد که «شما برای ما مهم و قابل احترام هستید. حفظ اعتماد شما، برای ما از کسب درآمد ارزشمندتر است.» اما اقدام دولت در ساعت صفر روز 24 آبان 1398 خلاف این پیام را به مردم القا کرد.
عضو هیئت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: به نظر میرسد که اصولا دولت در این تصمیمگیری خود به موضوع اعتماد بیتوجه بوده است. یعنی در محاسبات خود مؤلفهی اعتماد را وارد نکرده بود. اینکه چرا دولت نسبت به مقولهی اعتماد عمومی که حتی برای یک شرکت تجاری نه چندان مشهور هم اهمیت دارد بیتوجه بوده، به راهبردهای ناکارآمد دولت در امر اعتمادسازی باز میگردد.
ردادی افزود: دولت، برای اینکه خود را اعتمادپذیر(دارای قابلیت مورد اعتماد قرار گرفتن) معرفی کند، راهبرد «جذب اعتماد به جای خلق اعتماد» را از همان ابتدا در نظر گرفته بود. راهبرد جذب اعتماد به این شیوه است که از طریق بی اعتمادسازی مردم به سایر بخشهای حکومت، اعتماد موجود در کل نظام سیاسی را به نفع دولت مصادره کند. در این راهبرد، اعتماد «خلق» نمیشود، بلکه صرفا اعتماد موجود در نظام سیاسی به سمت دولت جلب میشود. روش کار نیز متهم کردن سایر بخشهای نظام سیاسی به بیکفایتی، فساد، ناکارآمدی، بیتوجهی به حقوق مردم و... است. در این صورت مردم به آن بخشهای حکومت (سپاه، صدا و سیما، قوه قضائیه،...) بیاعتماد شده و این اعتماد به حساب دولت واریز میشد.
وی همچنین تصریح کرد: راهبرد دولت، دقیقا در مقابل راهبرد رهبران انقلاب اسلامی قرار دارد که هرگز به بهای تخریب یک بخش از حکومت، به دنبال جذب اعتماد نیستند. راهبرد رهبری اعتمادسازی از طریق ارتباطگیری گسترده با مردم است. به عنوان مثال مقام معظم رهبری از فرصت گران شدن بنزین برای کسب محبوبیت و جذب اعتماد استفاده نکرد و دولت را قربانی نکرد.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه سخنان خود تاکید کرد: اشکال این راهبرد از نظر محقق سرمایه اجتماعی و اعتماد «کلاوس اوفه» این است که در بلند مدت به بیاعتمادی به کل سیستم سیاسی منجر میشود. به اعتقاد او، راهبرد درگیری داخلی حکومت برای جلب اعتماد حاصل جمع صفر دارد و فقط اعتماد سیاسی را از یک بخش به بخش دیگر منتقل میکند. این راهبردی است که «ترامپ» رئیسجمهور آمریکا نیز پیگیری میکند و با تهمتپراکنی و لجبازی با کنگره و قوه قضائیه و رسانهها و بیاعتبار کردن آنها، برای خود اعتماد جمع میکند.
ردادی با طرح این سوال که چرا دولت از راهبرد جذب اعتماد به جای تولید اعتماد استفاده میکند؟، اینگونه توضیح داد: نگاه خوشبینانه این است که ضعف کارگزاران دولتی در فهم محیط سیاسی اجتماعی و ناتوانی در ارتباط با مردم و تولید اعتماد باعث این وضع شده است. در حالی که این ضعف در سیاست خارجی دولت وجود ندارد. دولت به مدد مدیران لایق و توانمند در سیاست خارجی توانسته است تا حد زیادی اعتماد جامعه بینالملل را جلب کند. ارسال گشادهدستانه اطلاعات از ایران برای نهادهای مختلف در قالب اجرای سند 2030 و نیز تلاش برای تصویب FATF در همین چارچوب است. به علاوه وزیر خارجه از مصاحبه با رسانههای معاند و حضور در فضای مجازی ابایی ندارد و البته این راهبرد توانسته است اعتماد عمومی را به ایران جلب کند. توییت دکتر ظریف در تبریک عید یهودیان، که با واکنش دختر یهودی سناتور آمریکایی مواجه شد و پاسخ وزیر خارجه را نمیتوان از یاد برد! واکنش رسمی و غیررسمی وزارت خارجه به مسائل پیشآمده بسیار سریع و هوشمندانه است.
" اما کارگزاران سیاست داخلی دولت کاملا برخلاف این رویه و راهبرد در داخل عمل میکنند. دولت علاقهای به ارتباط با مردم ندارد. وزرا و حتی رئیسجمهور از مواجهه مستقیم با مردم و در معرض پرسش قرار گرفتن پرهیز میکنند. دولت دچار یک فروبستگی اطلاعاتی در داخل است و اغلب سیاستهای خود را بر اساس «اصل غافلگیری» (یا به تعبیر دولتیها، شوکدرمانی!) تنظیم میکند. این وضعیت به اعتماد عمومی مردم به شدت آسیب زده است. همچنین دادههای کافی برای تحلیل در اختیار مردم قرار داده نمیشود و قطع ارتباط دولت با عموم مردم به کاهش هوشیاری و بیحسی نسبت به محرکهای محیطی داخلی منجر شده است. واکنشها بسیار کند است و در قضیه گران شدن بنزین دولت بدون اطلاعرسانی مؤثر و بدون در نظر گرفتن شرایط زندگی سخت مردم سعی کرد، اهداف خود را پیگیری کند".
وی بر همین اساس تاکید کرد: بدتر از همه اینکه اعتماد مبتنی بر عملکرد متقابل است. یعنی مردم بر اساس رفتاری که از طرف دولت میبینند سطح اعتماد خود را تنظیم میکنند. وقتی مردم رفتار شفاف و ارتباط درست و قانعکننده نبینند، بیشتر به دولت بیاعتماد میشوند. اگر دولت به مردم یک درجه بیاعتمادی نشان دهد، مردم به دولت دو درجه بیاعتمادی نشان میدهند و این چرخه مدام تکرار میشود و بیاعتمادی فزاینده به وجود میآید. اعتماد و بیاعتمادی «مکانیسم چرخهی فزاینده» دارد و این بیاعتمادی مدام در رفتار متقابل مردم و دولت تشدید میشود. در این صورت نباید تعجب کرد که مردم به حرف دولت «اعتماد» نمیکنند که اعلام میکند، سهمیهی بنزین خودروهای عمومی کاهش نمییابد، گران شدن بنزین در افزایش قیمت کالاهای دیگر مؤثر نخواهد بود و... . وقتی اعتماد تخریب شود، دیگر قول و قرار و وعدهها قابل پذیرش نخواهد بود.
این عضو هیئت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه سخنان خود در مورد اینکه در این وضعیت چه باید کرد؟ به بیان راهکارهایی برای ترمیم اعتمادی مردم نسبت به دولت پرداخت و گفت: اولین راهکار انتخاب کارگزاران و مدیران از میان چهرههای دانشگاهی است. چراکه تحقیقات در آمریکا نشان میدهد که در چهل سال گذشته اعتماد مردم به دولت، کنگره، و حتی رسانهها به شدت نزول کرده است. تنها نهادی که از بیاعتمادی در امان بوده است نهاد علم و دانشگاه است. درواقع مردم هنوز به یافتههای علمی اعتماد دارند. اگر این موضوع در ایران هم قابل تعمیم باشد، در این صورت میتوان انتظار داشت حضور چهرههای دانشگاهی و متخصصان مشهور در کسوت سیاستگذاران دولت را قابل اعتمادتر سازد. دولت باید این پیام را به مردم منتقل کند که تصمیمگیریها بر اساس نظر متخصصان درجه یک هر رشته دانشگاهی انجام میگیرد.
ردادی راهکار دوم را توجه به دلالتها و معانی واکنشهای دولت در وضعیت بیاعتمادی برشمرد و تصریح کرد: در وضعیت بیاعتمادی به دولت، دولت بیش از هر زمان دیگری به عنوان یک شر در نظر گرفته میشود و هر اقدام آن با دیدهی بدبینی نگریسته میشود. به عنوان مثال اگر دولت از قیمت بنزین عقبنشینی کند درک مردم از اقدام دولت این نیست که دولت خیرخواهانه به سخنان مردم توجه کرده، بلکه برداشت عمومی این خواهد بود که دولت در تحمیل خواستهاش شکست خورده است. بنابراین از منظر تحلیل اعتماد، عقبنشینی از تصمیم بنزینی، باعث ترمیم اعتماد به دولت نخواهد بود و بنابراین در این شرایط توصیه نمیشود.
وی حفظ پیوستگی و جلوگیری از منازعات در سطوح حاکمیت را دیگر راهکار ترمیم اعتماد مردم به دولت دانست و خاطرنشان کرد: همانطور که گفته شد «رسواگری حاکمیت علیه حاکمیت» باعث افزایش بیاعتمادی میشود نه جلب اعتماد. به خصوص در فضای پیشاانتخابات باید به این مسأله توجه کرد و اجازه نداد که رقابتهای جناحی به تهمتپراکنی علیه دولت منجر شود. از طرف دیگر دولت باید آگاه باشد که ترساندن مردم از بخشی از حاکمیت، به افزایش اعتماد به دولت منجر نخواهد شد و صرفا بدبینیها را تشدید میکند.
این عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیام اینکه گامهای کوچک اعتمادساز برای جلب اعتماد مردم مفید خواهد بود و به تدریج قابلیت اعتماد دولت را افزایش میدهد، ادامه داد: برای جلب اعتماد باید قدم به قدم و با برقراری روابط زودبازده اقدام به جلب اعتماد مردم کرد. عهد بستنهای کوتاهمدت و کوچک دولت با مردم و وفای به این عهدها در این زمینه میتواند مؤثر باشد. همچنین متوقف کردن وعدههای بلندمدت و نسیه راهکار دیگری است که به ترمیم اعتماد مردم منجر میشود. بنابراین وعدههایی مانند هیچ چیز گران نمیشود، نه تنها موجب جلب اعتماد نمیشود، بلکه برآورده نشدن آنها بیاعتمادی بیشتری ایجاد میکند.
انتهای پیام/