کپی‌کاری‌های ضعیف غربی در زیباسازی شهری جایگزین نگارگری‌ شده‌اند

«مینا صدری» هنرمند رشته نگارگری معتقد است که وضعیت کنونی رشته نگارگری مساعد نیست و کپی‌کاری‌های ضعیف غربی در زیباسازی شهری جایگزین نگارگری‌ شده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «مینا صدری» هنرمند رشته نگارگری و مجسمه‌ سازی است. وی دارای مدارک کارشناسی نقاشی از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر از دانشگاه تهران و دکتری رشته پژوهش هنر از دانشگاه شاهد است. 

تألیف کتاب‌های  «نگاره‌های عرفانی»، «آسیب شناسی آموزش هنرهای سنتی در دوران معاصر»، «نگاره‌های پندآموز» و... از جمله آثار مکتوب این هنرمند است. 

صدری به تازگی با برپایی نمایشگاه تازه‌اش با عنوان «نگارگری و مجسمه» همراه با همسرش «حسین عصمتی» در نگارخانه ابوالفضل عالی حوزه هنری حضور داشت؛‌ به همین بهانه به سراغ این هنرمند رفتیم و به گفت‌وگو با او نشستیم.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید: 

***

برای شروع، کمی درباره نمایشگاه «نگارگری و مجسمه» و آثاری که در این نمایشگاه به نمایش درآمد توضیح دهید. 

آثاری که به همت حوزه هنری در این نمایشگاه به تصویر درآمد، مجموعه‌ای از آثار نگارگری و مجسمه‌نگاری بود؛ این مجموعه توسط بنده و آقای عصمتی تدارک دیده شده که شامل 14 مجسمه برنزی و 40 نگاره بود. 

با توجه به اینکه این نمایشگاه به صورت مشترک توسط شما و آقای عصمتی تدارک دیده شده بود، نوع تعامل شما با همسرتان در خلق آثار چگونه بود؟ ازآنجاکه روح حاکم بر این آثار دارای نوعی تجانس و همگونی واحد است؛ آیا نیل به چنین تجانس و همگونی به شکل ناخودآگاه اتفاق افتاد یا در بستری هدفمند و خودآگاه رخ داد؟ 

آثار نگارگری حاضر در این نمایشگاه با هدایت و راهبری استاد محمدعلی رجبی دوانی خلق شده است؛‌ من و همسرم برای مدتی طولانی نزد ایشان روی آثار نگارگری کار می‌کردیم؛  آثار نگارگری و اساساً نقاشی و نگارگری ایرانی یا آنچه ما از آن به عنوان هویت تصویری ایرانی یاد می‌کنیم، دارای ظرفی است که این ظرف در مکاتب مختلف ظهور و بروزهای متفاوتی داشته است؛‌ اما ازآنجاکه این هویت دارای بنیان فکری و اعتقادی واحد و هماهنگ با یکدیگر است،  اگر تمامی آثار نگارگری ایرانی را از دوران سلجوقی تا دورانی نظیر صفویه در کنار همدیگر قرار دهیم،  می‌بینیم که دارای هویتی واحد و مشترکند. ما در خلق آثار نگارگریمان همواره تلاش کرده‌ایم که از مکاتب قدیم الهام بگیریم؛ آثار شکل دهنده این مکاتب  به گونه‌ای است که دربرگیرنده نقاشی یک نگارگر یا فردی خاص نیست؛ بلکه متضمن نگاهی تمدنی و اعتقادی است؛‌ظرفی است که شما در آن ظرف، هویت و جوهره معینی را شاهد بوده  و می‌توانید آن را دریافت کنید؛ هرکس که به این جوهره متوسل شود، آثارش دارای هویتی مشترک خواهند شد. 

ما نیز از همان ابتدا با توجه به نگاهی که در مکاتب سنتی و قدیممان وجود داشت، تلاش کردیم آثارمان را به گونه‌ای بیافرینیم که نشان دهد از آن مکاتب الهام گرفته‌ایم؛‌ خواه ناخواه هرکس که وارد این حیطه شود، دارای چنین تفکری خواهد شد؛ مثل این است که شما در بررسی آثار مکتب هرات، بپرسید آیا شباهت آثار هنرمندان نگارگر پیرو این مکتب به یکدیگر ناشی از آن است که جملگی نگارگران پیرو این مکتب با یکدیگر گفت‌وگو می‌کردند؟  این یک هویت فکری، بصری و نوعی اعتقادی قلبی است که در آثار هنرمندان پیرو یک مکتب جلوه پیدا می‌کند و زمینه هماهنگی آثار متعلق به مکاتب را میسّر می‌کند.  

ویژگی خاصی که در آثار شما دیده می‌شود، به‌روز بودن و برخاستن از متن وقایع و اتفاقات روز جامعه است؛ برخی از کارشناسان بر این باورند که فضای کنونی حاکم بر هنرهای تجسمی ایران فضای منفک و دورافتاده از واقعیت‌های روز جامعه است اما چنین خصیصه‌ای در آثار شما دیده نمی‌شود و به نظر می‌رسد آثارتان با توجه به ظرف زمانی، بستر جغرافیایی و در مختصات کنونی جامعه ما خلق شده‌اند. تحلیل خودتان در این‌باره چیست؟ 

من از اینکه شما چنین نگاهی را به آثار حاضر در این نمایشگاه داشتید بسیار خوشحالم و امیدوارم سایر مخاطبان این آثار نیز این نگاه را پیدا کرده باشند؛ اینکه ما بتوانیم هویت بصری و اعتقادی خودمان را به منصه ظهور و تبلور برسانیم، امر مطلوبی است؛ گاه این هویت در کلمات و اشعار متبلور می‌شود و گاه نیز در زبان بصری تجلی می‌یابد؛ اگر ما بتوانیم این هویت را به آنچه که نیاز کنونی دوران ما است، تبدیل کنیم، اتفاق خوبی است. گاهی معاصر بودن به معنای گنجیدن در یک مقطع زمانی معین نیست؛ بلکه نوعی نیاز درونی برای آدمی است؛ به زعم من آثار هنرمندی مثل کمال‌الدین بهزاد بسیار معاصر است. اگر ما بتوانیم زبان چنین هنرمندانی را درک کرده و به فهم زبان هویت بصری آنها نائل شویم، در این صورت دیگر تفاوتی نخواهد داشت که شما از حیث زمانی در کدام تاریخ قمری زیسته باشید؛‌ چراکه در این‌صورت شما حقایقی را ارائه می‌دهید که این حقایق ظرف زمان و مکان را درمی‌نوردد. برای مثال ما می‌توانیم بگوییم که حافظ فرزند زمانه کنونی ما نیست؟ وقتی ما حافظ را می‌خوانیم، گویی برای همین زمانه کنونی ما شعر سروده است. اگر هنرمندی بخواهد چنین سرچشمه‌هایی را دستاویز خود قرار دهد و بتواند گوشه کوچکی از این حقایق را ارائه دهد، محصول کار چنین هنرمندی بی‌شک دربرگیرنده زمان خواهد بود. امیدوارم ما در ارائه این آثار توانسته باشیم از عهده این کار برآمده باشیم؛ چراکه نگاه ما به این ظرف و جوهر است؛ وقتی به این جوهره‌ها دست پیدا کنیم، محصول کارمان برای همه دوران و اعصار حرف خواهد داشت. 

بسیاری از آثار شما دربرگیرنده موضوعات آیینی و مذهبی برآمده از متن فرهنگ اسلامی-ایرانی ما است. می‌خواهم بدانم از نگاه شما به عنوان خالق آثار، میان خلق اثری با موضوع آیینی و مذهبی و خلق اثری با موضوع آزاد تفاوت محسوسی وجود دارد؟ 

به اعتقاد من میان این دو موقعیت تفاوتی وجود ندارد؛ چه‌اینکه شما موضوعی چون طبیعت بی جان را انتخاب کنید و چه‌اینکه موضوعی آیینی را برگزینید، یکسان است؛‌ آنچه حائز اهمیت است، این است که شما به عنوان هنرمند از چه بینش، نگرش  و اعتقادمندی برخوردار باشید؛‌در این صورت چه به طبعیت بنگرید و چه به موضوعی آیینی اهتمام کنید، تفاوتی نخواهد داشت. از نظر من دین چیزی است که باعث می‌شود هنر مقصد خود را پیدا کند؛‌ دین سبب می‌شود که وقتی به طبیعت نگاه می‌کنید، طبیعت را با تمام اعتقاد و وجودی که درون آن  می‌بینید، در اثرتان بروز دهید. موضوعات دینی صرفا مبتنی بر ظاهر و فرم  ساخته نمی‌شود؛ بلکه می‌تواند در طبیعت بی‌جان هم ظهور و بروز پیدا کند؛ بستگی به این دارد که شما چگونه به آن طبیعت بی‌جان نگاه کنید و  چه‌سان درباره آن بیاندیشید؛‌ چگونه اندیشه خود را-چه در قالب کلمات و چه در قالب بهره‌گیری از عناصر تصویری- ارائه دهید؛‌ همه این موضوعات دارای مرزهای مشترکی با یکدیگرند و در طول تاریخ همواره بهترین آثار هنری در خدمت دین بوده‌اند؛‌ چراکه دین سبب حضور خالص و ناب تفکر آدمی است. از این‌رو من میان این دو تجربه تفاوتی نمی‌بینم‌؛ من به شخصه هنگامی که به طبیعت نگاه می‌کنم، به همان میزان حضور سرچشمه‌های دینی و اعتقادی را در آن می‌بینم که هنگام خلق یک موضوع قرآنی این سرچشمه‌ها را دریافت می‌کنم؛‌ اینها با هم در تعارض نیستند؛ هماهنگند. 

وضعیت فعلی رشته نگارگری را در سپهر کنونی هنرهای تجسمی کشور چگونه ارزیابی می‌کنید؟ بسیاری از کارشناسان عرصه هنرهای تجسمی معتقدند که این رشته در مقایسه با سایر رشته‌های عرصه هنرهای تجسمی نظیر عکاسی، گرافیک،‌ نقاشی و... از مهجوریت و مظلومیت  رنج می‌برد و در کانون توجه عموم جشنواره‌ها و رویدادهای شاخص عرصه هنرهای تجسمی قرار نمی‌گیرد. 

من وضعیت کنونی را چندان مساعد نمی‌بینم؛ اکنون تدریس این رشته در بسیاری از دانشگاه‌های هنری کشور ملغی شده است؛ برای مثال ما زمانی در دانشگاه شاهد رشته نگارگری را داشتیم اما اکنون این رشته دیگر در این دانشگاه ارائه نمی‌شود. نگارگری در مقطع کنونی به نگاهی ویژه احتیاج دارد؛ نیاز به احیاء دارد و باید اهمیت بیشتری به آن داده شود؛‌ ما هم‌اکنون آثار زیادی را در حوزه نقاشی ایرانی  و نگارگری داریم اما حتی یک موزه هم وجود ندارد که بتوانیم گاهی آن را به دانشجویانمان معرفی کنیم و از آنها بخواهیم آثار تصویری و پیشینه نقاشی ایرانی را در آنجا از نزدیک مشاهده و روند تطوّر آن را درک کنند؛‌ آثاری که اکنون در عرصه نگارگری خلق می‌شوند، جایگاه مهجور و پنهانی دارند؛ نه‌اینکه  جایگاهی وجود نداشته باشد؛ برخی تلاش‌ها انجام می‌شود اما کافی نیست. من وقتی در دانشگاه، نگارگری را به دانشجویان تدریس می‌کنم و آثار را به آنها نشان می‌دهم، شگفت‌زده می‌شوند؛ درحالیکه نمی‌دانند این‌ نسخه‌ها و نقاشی‌ها پشتوانه‌های تصویری ما هستند؛ دانشجویان ما هرچه بیشتر در این‌باره مطالعه می‌کنند، بیشتر متوجه می‌شوند که چقدر از این میراث غنی دور مانده‌اند؛‌ انسان واقعاً از این بابت تأسف می‌خورد. اما از طرف دیگر می‌بینیم که نقاشی‌های غربی چقدر فراوانند و به راحتی در دسترس همگان قرار می‌گیرند؛‌ در چنین شرایطی طبیعی است که آثار رشته‌ای چون نگارگری مهجور بماند. اگر موزه‌ای وجود داشت که هنرمندان و دانشجویان جوان می‌توانستند با مراجعه به آنجا با پیشینه و سیر تحول هنر نگارگری آشنا شوند، شرایط بهتری را شاهد بودیم. اکنون اصل شاهنامه طهماسبی، نگاره‌ها و نسخه‌های مربوط به آن در ایران است اما من به‌شخصه تنها یک بار و آن هم در دوره‌ای که موزه هنرهای معاصر نمایشگاه «شاهکارهای نگارگری» را دایر کرد، توانستم این شاهنامه را از نزدیک ببینم؛ دیگر هیچ جایی وجود ندارد که ما بتوانیم با مراجعه به آنجا این آثار را از نزدیک مشاهده کنیم. باید منتظر بمانیم تا سایت‌های خارجی چیزی را در خروجی‌های خود بگذارند بلکه بتوانیم از این طریق آثار نگارگری را ببینیم. متأسفانه در این زمینه کار خاصی صورت نمی‌گیرد اما اینگونه نیست که بگویم کاری انجام نمی‌شود؛‌ همه اساتید و کسانی که به این هنر علاقه و نسبت به آن دغدغه دارند، به هر ترتیبی که شده حتی با کمترین امکانات تلاش می‌کنند تا آثار هنری را خلق کنند؛ در نهایت این آثار ایجاد می‌شوند اما دیده نمی‌شوند و بنابراین ارزش و جایگاه خود را پیدا نمی‌کنند و در کارگاه‌ها و آتلیه‌های شخصی هنرمندان  پنهان می‌مانند؛ در چنین شرایطی است که می‌بینیم آثار نگارگری هیچ نمودی در زیباسازی شهری پیدا نمی‌کنند و به جای آنها کپی‌های بسیار ضعیف آثار غربی استفاده و به زیبایی‌شناسی بصری همگان توهین می‌شود؛‌ آثاری که وقتی انسان به آنها نگاه می‌کند، شرمند می‌شود و از خود می‌پرسد آیا همه توان هنری ما همین است؟ من گاهی از خود می‌پرسم که آیا بضاعت دانشگاه‌های هنری ما با این همه استاد و دانشجو همین‌قدر است؟ 

اگر توجه لازم به هنر نگارگری مبذول شود، امکان بالفعل شدن ظرفیت‌های بالقوه بسیاری فراهم خواهد شد اما اکنون شاهد آن هستیم که این آثار در آتلیه‌ها و گالری‌ها پنهان می‌ماند و نمود و جلوه‌ای که باید پیدا کند،‌ را نمی‌یابد. 

------------------------------

گفت‌وگو و تنظیم: محمد خاجی

------------------------------

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط