میزگرد بررسی هنر در آموزش و پرورش| هنر در مدارس شبیه زنگ تفریح است / چارهای جز جدی گرفتن هنر در مدارس نداریم
میزگرد بررسی هنر و خلاقیت با بررسی جایگاه هنر در مدارس و تاثیر حضور هنرهای مختلف در ساعتهای درسی دانشآموزان در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
خبرگزاری تسنیم - یاسر یگانه
آموزش و پرورش در مدارس کشورمان طی چند دهه گذشته همواره جای بحث و بررسی داشته و نقدهای بسیاری به این عرصه وارد شده است. اما شاید بررسی جایگاه هنر در آموزش و پرورش موضوعی باشد که در عین اهمیت، چندان مورد توجه قرار نگرفته و حتی در میان نقدها هم کمتر به آن پرداخته شده است. بی شک جای خالی هنر در مدارسِ امروز ما به وضوح احساس میشود و وزارت آموزش و پرورش نتوانسته برای این مقولهی مهم برنامههای درستی را تعریف و اجرا کند. از این رو بر آن شدیم تا با حضور چند هنرمند عرصههای مختلف هنری به بررسی این موضوع بپردازیم.
حسین پرنیا آهنگساز و نوازنده سنتور، کامران کوهستانی خوشنویس و معلم هنر، همایون حسینیان شاعر و طنزپرداز و داور پروین تذهیبگر را به خبرگزاری تسنیم دعوت کردیم تا مقولهی هنر در آموزش و پرورش را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. هر کدام از این هنرمندان که تجربههای طولانی در عرصه آموزش هم دارند، به بیان دیدگاههایشان در این باره پرداختند که در ادامه متن صحبتهای هر کدام را میخوانید:
اگر خیال در کسی کُشته شود، آن شخص بیتعهد و بیتخصص بار میآید
حسین پرنیا: چرا پس از چهار دهه هنوز از بیان برخی از واقعیتهای جامعه هراس داریم. 40 سال از عمر انقلاب ما میگذرد. از دیدگاه محققان، پژوهشگران و فیلسوفان و حتی از دیدگاه معلمان اخلاق، انقلاب ما اجتنابناپذیر بوده است. در 6 دههی گذشته شرایط به گونهای بود که رخ دادن انقلاب ایران اجتنابناپذیر بود. این انقلاب با حضور مردم به وجود آمد و اینگونه نبود که کسانی بنشینند و این انقلاب را برنامهریزی کنند و از خارج از ایران آن را به وجود بیاورند. چنین رخدادی وقتی رخ میدهد یعنی قابل پذیرش در میان تمام اقشار جامعه است. اگر نگاهی هم به رأیگیریِ اوایل انقلاب بیاندازیم میبینیم که در آنجا هم 98 درصد مردم به انقلاب «آری» گفتند. حتی اگر میزان این موافقتِ مردمی به 70 و یا 80 درصد میرسید باز هم درصد بالایی بود و به هیچ وجه نمیتوان از این مسئله چشمپوشی کرد.
این اتفاق اگر در هر جای دنیا هم رخ میداد واقعاً پر اهمیت بود. انقلابها فراز و فرود دارند و آتشین به وجود میآیند و هزینههای زیادی هم دارند. اما وقتی دو یا سه دهه از عمر انقلاب میگذرد، فضا به سمت آرامش میرود و باید بتوانند شعارها و وعدههایی که دادهاند را عملی کنند. وعدهها و آرمانهایی که اساساً انقلاب برای آنها شکل گرفته و هزینههای زیادی برای رسیدن به این وعدهها صرف شد.
ما بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب امروز دور هم جمع شدهایم تا درباره موضوعی مهم صحبت کنیم. ما خودمان هم فرزند این انقلابیم و چهار دهه از عمرمان را در این انقلاب طی کردهایم. مردم کشور ما تجربهی وقایعی مانند جنگ و دوران سازندگی را دارند و برای همهی اینها هم بهایش را پرداخت کردهاند.
امروز میطلبد که ما به صراحت و راست با هم سخن بگوییم و از بیان واقعیتها و حقایق طفره نرویم.
باید از خودمان بپرسیم که ریاکاری در کجای زندگی ما قرار گرفته است. ریاکاری که موجب شده از بیان واقعیتها طفره برویم و حتی بترسیم. کسانی که امروز دست به ریاکاری میزنند؛ اگر نخواهم «منافق» توصیفشان کنم، باید بگویم که رفتارشان مانند دُشنام دادن است. ریاکاری در سیاست، فرهنگ و اخلاق ما رسوخ کرده است. گویی این ریاکاری بخشی از رفتارِ روزمرهی ما شده است.
من سالهاست که مقاطع و دروس تحصیلی آموزش و پرورش را بررسی میکنم. با دانشآموزان چه در کلاسهای هنری خودم و چه در کاوشهای اجتماعیام ارتباط نزدیکی دارم. امروز باید این پرسش را مطرح کنیم که آموزش و پرورش در چه کار است؟
ما جامعهای با سابقه فرهنگی انکارناپذیریم. ما سرزمینی داریم به نام ایران. در این سرزمین آیینها و مقدسات بسیاری بوده است. هزار و 400 سال پیش با دین جدیدی مواجه شدهایم که اتفاقاً مردمان این سرزمین این دین را پذیرفتهاند. مردم ایران اسلام را دین اصلی خودشان کردند. در سرزمین ما پرستش خدا همیشه پررنگ بوده است.
وقتی کسی در سرزمین ما آمده و صحبت از خدایی کرده که ابطالناپذیر و مرگناپذیر است؛ در آن جامعه باید تجربهای باشد که بتوانند این آیین و دین و این خدا را پذیرا باشند. امروز دروسی که در آموزش و پرورش برای بچهها تدریس میشود دینی نیست.
چرا دروس آموزش و پرورش برای فرزندان ما جذبه و زیبایی ندارد و دانش آموزان از مدرسه گریزانند؛ چرا آموزش و پرورش هنر را به عنوان وسیلهای تاثیرگذار در خلاقیت به کار نمیگیرند. هنر کارش زیبایی، شعور، درک و خیال است. وقتی خیال در فردی کُشته شود، دیگر فرقی نمیکند مدرک تحصیلیاش چیست؛ آن شخص هم بیتعهد و هم بیتخصص بار میآید.
هنر خلاقیتهای مختلفی را در ذهن کودک ایجاد میکند
داور پروین: ما باید این مسئله را روشن کنیم که آیا مبحث ما انتقادی است و میخواهیم کل جامعه را زیرسؤال ببریم یا تنها به موضوعی خاص بپردازیم. این اپیدمی جهانی است که از هنر در مدارس دنیا استفاده میشود. البته این اتفاق در چند کشور دنیا هم رخ نمیدهد. روی دانشآموزان ژاپنی بررسی شده و معلوم شده که هنر در مدارس ژاپن جایگاه بسیار مهمی داشته است. در هنر آزمون و خطا داریم و همین آزمون و خطاها موجب خلاقیت میشود.
وقتی به کودکی موضوع «روایت کردن یک روز از زندگیش» داده میشود، کودک اندیشههای بسیاری در سرش میگذرد. در نهایت هم حاصل تمام تفکراتش را روی کاغذ میآورد.
هنر میتواند در کودکان خلاقیت ایجاد کند. هنر حتی موجب بهبود عملکرد تحصیلی کودک میشود. کودکانی که گریز از جامعه دارند و نمیتوانند منظورشان را بیان کنند، باید با هنر آشنا شوند.
هنر میتواند خلاقیتهای مختلفی را در ذهن کودک ایجاد کند. حال باید دید که چرا آموزش و پرورش در کشور ما چندان به این موضوع نمیپردازد.
هنر در آموزش و پرورش شبیه به زنگ تفریح است
همایون حسینیان: درباره مسائلی که در آموزش و پرورش هست از سه زاویه صحبت میکنم؛ اول اینکه از دیدگاه کسی که کار ادبی میکند، دوم از دیدگاه کسی که سابقه کار روزنامهنگاری دارد و سوم اینکه من پدرم و کتابهای فرزندانم را میبینم و با روند تحصیلیشان آشنایم.
هنر در شاخههای مختلف باعث تعالی و رشد میشود. هنر در آموزش و پرورش کشور ما جدی گرفته نمیشود و بیشتر شبیه به زنگ تفریح است. در زمان تحصیل ما هر معلمی را به عنوان معلم هنر به کار میگرفتند. مثلا اگر معلم ریاضی ساعت کاری کمتری داشت، به عنوان معلم هنر هم به او درس میدادند.
درس هنر هم بیشتر در حد نقاشی بود. هنرهای دیگر هم هزینهبردار بود و به هیچ وجه در مدارس راهی نداشتند. خوشنویسی هم در مدارس و در ساعتهای هنر آموزش داده میشد که آن هم در سادهترین شکلش بود. معلم سرمشقی مینوشت و ما هم باید آن سرمشق را مینوشتیم.
حاصل همان کوتاهیها در بحث آموزش خوشنویسی این شده که امروز خط من بسیار بد است. در کلاسهای درس هنر هرگز به صورت علمی هیچ هنری را برای دانشآموزان تدریس نمیکردند.
معلمان ما فرصتی برای یادگیری و خلاقیت ندارند
کامران کوهستانی: ذهنیت زیبا و اندیشهی زیبا چیزی است که باید به کودکان آموزش داده شود؛ در این راه هنر و معلم هنر نقش مهمی دارند. من از دوره دبیرستان داورِ مسابقات هنری بودم و بعدها هم مدرس دانشگاه فرهنگیان شدم. برخی از عزیزانی که برای معلم هنر شدن به دانشگاه فرهنگیان میآمدند، آرتیست بودند و نبوغ هنری داشتند. اما بیشتر این افراد با ذهنیت خلاق و آموختن و معلمِ واقعی هنر شدن به دانشگاه فرهنگیان نمیآمدند.
ما کارگروهی در آموزش و پرورش نداریم تا ضعفها را تشخیص بدهد و برایشان راه حل ایجاد کند. وقتی در دانشگاه فرهنگیان تدریس میکردم، کسانی بودند که از شهرستان به دانشگاه فرهنگیان میآمدند و برخی از این افراد همین مسیرِ رفت و برگشت و زمانِ حضورشان در تهران را هم به راهی برای کسب درآمد تبدیل کرده بودند و هیچ دغدغهای برای یادگیری بیشتر نداشتند. این افراد تنها هدفشان از حضور در کلاسهای دانشگاه فرهنگیان گرفتن مدرک و بالا بردن حقوقشان بود.
متأسفانه معلمان ما آنقدر درگیر تأمین مسائل مالی زندگیشانند که فرصتی برای یادگیری و خلاقیت برایشان نمیماند. علت این مسئله هم تنها حقوق پایینِ فرهنگیان است.
برخی از معلمان ما تمام اطلاعاتشان مربوط به همان 20 سال پیش است که مدرک تحصیلیشان را گرفتهاند؛ این معلمان خودشان را به روز نکردهاند. متأسفانه زنگ هنر به زنگ تفریح تبدیل شده است. روزگاری در کشور ما، درس هنر در دبیرستان تدریس میشد. بسیاری از پدربزرگانِ ما خطهای بسیار زیبایی دارند و ادیبند. پدربزرگان ما نامهنگارهای بسیار خوبیاند و با متون ادبیات کهن ایران زمین بسیار آشنا.
نصیحت چو خالی بود از غرض / چو داروی تلخ است، دفع مرض
آموزش و پرورش مشکلات بسیاری دارد
فاطمه قهرمانی خبرنگار حوزه آموزش و پرورش: ما دو بحث در آموزش و پرورش داریم که یکی آموزش هنر و دیگری استعدادیابی دانشآموزان است. اما بیایید فراتر از اینها به اوضاع آموزش و پرورش نگاه کنیم. وقتی دو هفته از مهرماه گذشته بود برخی از کلاسهای ما معلم و برخی از دانشآموزان کتاب درسی نداشتند. آموزش و پرورش آنقدر خط قرمز دارد که شاید اصلاً نتواند به مقولهی هنر بپردازد. اگر هم بخواهد آنقدر مشکلات دارد که شاید اصلاً امکانش را نداشته باشد.
معلمان آموزش و پرورش در دانشگاه فرهنگیان 156 واحد درسی میگذرانند. در این واحدهای درسی چقدر به این مقوله میپردازند که با استفاده از هنر به دانشآموزان آموزش بدهند. در این میان برخی از معلمان هنر در کلاسهای درسشان خوب کار میکنند که این عملکرد خوبشان هم حاصل داشتههای پیشینِ خودشان است.
متأسفانه شیوه جذب معلم از همان ابتدا اشتباه است. خواستههایی که امروز شما در اینجا مطرح میکنید همه درستند اما نه از آموزش و پرورش امروز ما که مشکلات بسیاری دارد.
چارهای جز جدی گرفتن هنر در مدارس نداریم
حسین پرنیا: باید ببینیم خطوط قرمز آموزش و پروش ما از کجا میآیند. باید از مسائل روزمرهی آموزش فاصله بگیریم و به اصل درد بپردازیم. امروز مُسکنهای مقطعی به آموزش و پرورش تزریق میشود تا درد ساکن شود، اما این درد در حال هجوم به تمام بدن است. ناهنجاریهای امروز در جامعه ما معطوف به دو نگاه است که یکی به آموزش و پرورش برمیگردد و دیگری به سازمان صدا و سیما مربوط است.
ضربهای که ما میخوریم از روشنفکران است. ای کاش روشنفکران ما در روشنگریِ جامعه فعالیت میکردند.
پرسش اصلی این است که چرا هنر باید جزء دروس اصلی و منطقیِ آموزش و پرورش باشد. بیایید اول هنر را بشکافیم و بگوییم که به چه چیزی هنر میگوییم.
اولین مؤلفه هنر «زیبایی» است. ما در جهان زدیّت زندگی میکنیم؛ شب در مقابل روز، خوب در مقابل بد، زشت در مقابل زیبا. وقتی مؤلفهی هنر در جامعه کمرنگ میشود یعنی زیبایی در جامعه کم میشود. به جای این زیبایی هم زشتی رشد خواهد کرد.
کسانی که سیاستگذار پایههای آموزش و پرورش بودهاند، این مهم را درک و فهم نکردهاند. بهترین مکان برای پرورش جامعه مدرسه است که در نهایت به دانشگاه ختم میشود. آموزش و پرورش چارهای ندارد جز اینکه هنر را به طور ویژهای در مدارس جدی بگیرد.
برای کارهای صنعتی به طراحی و خلاقیت نیاز است. جامعهای که طراحی و خلاقیت هنرهای تجسمی نداشته باشد، نمیتواند در صنعت حرفی برای گفتن داشته باشد.
آموزش و پرورش باید نقش هنر را در دروسش جدی بگیرد. هنر موجب شناخت زیبایی میشود. هنر تعهدآور است اما کلیشه پذیر نیست. تصور کنید درسهای مختلف از راه هنر به دانشآموزان ارائه شود. مثلا فلان مبحث در مباحث علوم تجربی یا ریاضی از راه یک اجرای نمایشی به دانشآموزان ارائه شود. بیشک چنین ارائهای بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
امروز بچهها درس گریز هستند، اصلا مدرسه را دوست ندارند. چون فضاهای آموزشی که ساخته شده منطبق بر زیبایی شناختی نیست و جذابیتی برای دانشآموز ندارد. امروز باید محور بر نقش هنر در آموزش و پرورش باشد. ما با خطوط قرمز کار نداریم. ما به عنوان هنرمند پیشنهادهایمان را مطرح میکنیم. اینکه معلمان مشکلات معیشتی دارند قابل بررسی و دقت است که در جلسات دیگری باید بررسی شود.
به صراحت میگویم که سالهاست دنبال این هستم که بچههایم در مدارس اینجا ادامه تحصیل ندهند. خودم این کار را کردم و به طور کامل تحصیل را کنار گذاشتم و به تحصیل هنر پرداختم. دروس امروز ما در آموزش و پرورش فاقد زندگی است.
امروز ما با جهانی صنعتی روبهرو هستیم. با دنیای مدرن و عصر ارتباطات سروکار داریم. با همان گوشی موبایلی که در دست بچههاست، او میتواند تمام دنیا را سَرَک بکشد. شاید بتوان جسم بچه را محدود کرد اما ذهن و روحش را نه. عصر امروز گفتمان و امکانات خودش را میخواهد. ما باید این امکانات را به روز کنیم، وگرنه آسیب میبینیم.
امروز بسیاری از خانوادهها در آپارتمانها زندگی میکنند. فرهنگ آپارتمان نشینی در کجای دروس آموزش و پرورش وجود دارد؟ نقش فرهنگ شهری در کجای دروس آموزش و پرورش است؟ امروز کسی از فرهنگ رانندگی ما راضی نیست. نقش فرهنگ رانندگی و ترافیک در کجایِ دروس آموزش و پرورش است؟
معلم به هیچ قیمتی نباید کیفیت کارش را پایین بیاورد
همایون حسینیان: تا همین چهارده سال پیش احترام به معلم جایگاه خوبی داشت اما پس از آن جایگاه معلم تنزل پیدا کرد. دولت قبل و دولت کنونی برخورد مناسبی با فرهنگیان نداشتند. من به عنوان یک شاعر هر چقدر دستمزدم پایین باشد، حاضر نیستم از کیفیت کارم بزنم؛ چرا که اگر این کار را بکنم، به ادبیات خیانت کردهام.
برای معلمان هم همینگونه است؛ هرچقدر که حقوقشان پایین باشد نباید کیفیت کارشان پایین بیاید.
به نظرم مشکل اصلی مربوط به سیاستگذاران آموزش و پرورش است.
پذیرش واژگان دیگر زبانها در فارسی، نشانهی ضعف زبان ما نیست. مبحثی در ادبیات هست با عنوان «معرب» کردن که در آن واژههایی از زبانهای دیگر دریافت میشود و با واجآرایی زبان خودمان بیانش میکنیم. این اتفاق در تمام زبانها رخ داده است.
ما نمیتوانیم دستور زبان خارجی را در زبان خودمان استفاده کنیم. این اتفاقی است که در گفتار بسیاری از سیاستمداران هم رخ میدهد. مثلا واژهی «اساتید» را به جای «استادان» به کار میبرند که غلط است. اتفاق دیگری که رخ داده است، وارد کردن واژههایی است که توجه چندانی به واژههای امروزی ندارد.
فرهنگستان زبان واژههایی در عرصه جغرافیا و فیزیک ساخته که تلفظ کردنشان بسیار دشوار است. بچهها اصلا نمیتوانند به مفهوم درس توجه کنند و در تلفظ واژه دچار مشکل میشوند. این مشکلی است که سیاستگذاران ما دارند.
نوشتار در فضای مجازی ما فاجعهبار است.آنچه کودکان ما در آموزش و پرورش میآموزند، کودک را دچار دوگانگی میکند. آموزشی که در مدرسه میبیند گاهی خلاف واقع است. بارها پیش آمده که آنچه در مدرسه به فرزندانم آموزش دادهاند را در خانه برای بچههایم اصلاح کردهام.
حسین پرنیا: نقش هنر در کتابهای آموزش و پرورش ما کمرنگ است. اگر بدبینانه بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم باید بگویم که این مسئله به عمد شکل گرفته است. اما من خوشبینانه نگاه میکنم و میگویم که این اتفاق سهوی رخ داده است. اما خب پس از گذشت چهل سال این کمبودها باید رفع شود. چرا موسیقی در آموزش و پرورش تا این حد باید کمرنگ باشد.
ما نیازمند هنر هستیم.
وزیری که میتواند وزیر نفت یا وزیر کار هم باشد
داور پروین: آموزش و پرورشی که حقوق معلمش را به زور میدهد از کجا میخواهد بیاورد متریال در اختیار دانش آموز قرار دهد تا کارگاههای هنری شکل گیرد و دانش آموز مشغول نقاشی و مجسمه سازی شود. باید ببینیم که ما پس از چهل سال هنوز در همان فضای سالهای اوایل انقلاب هستیم؟ یا اینکه میخواهیم فضاهای جدید را تجربه کنیم.
آموزش و پرورش وزیری دارد که اگر وزیر کار یا وزیر نفت هم باشد تفاوتی نمیکند. ما مشکلات بنیادی بسیاری داریم. حالا تصور کنید با دو ساعت زنگِ هنر در مدارس، قرار است چه اتفاقی بیافتد.
مسئله این است که سیاستگذاران آموزش و پرورش ما باید از همان بالا خلاقیت و هنر را وارد این عرصه کنند.
اینجا پرسشی مطرح میشود و آن هم اینکه نقش خانوادهها در عرصه هنر و خلاقیت چیست. آیا خانوادهها باید به همین اوضاعی که در مدارس هست بسنده کنند؟
حسین پرنیا: بیایید اینگونه فکر کنیم که اگر تمام شرایط برای حضور هنر در مدارس آماده باشد، تاثیرش بر دانشآموزان چگونه خواهد بود. آیا جاری بودن هنر در مدارس موجب ایجاد خلاقیت در بیان دانشآموزان خواهد شد؟
ما با بودجه و کمبودها کاری نداشته باشیم. ما به این مسئله بپردازیم که اگر هنر در دروس آموزش و پرورش جاری باشد تاثیری در اخلاق و رفتار دانشآموزان ایجاد میکند؟
نستعلیق ریتم، تعادل، هارمونی و توازن را به دانش آموز یاد میدهد
کامران کوهستانی: از دورهی اول ابتدایی که دانشآموز وارد مدرسه میشود باید درسهایی داشته باشد که در آینده به درد خودش و جامعه بخورد. در ادامه به خلاقیت میرسیم. ما باید به دانشآموزان ماهی گرفتن یاد دهیم.
معضلی در این میان هست که آن هم عدم هماهنگی میان ارگانها و دستگاههای مختلف است. من و استاد پروین چند ترمی در کالج خارجیهای تهران تدریس کردیم. این کالج برای اتباع خارجی حاضر در ایران است. مسئولان این کالج، طرح درس کشورهای خودشان را در آن پیاده میکنند اما در عین حال علاقه دارند که دانشآموزانشان با هنر ایران آشنا شوند و هنر ایران را یاد بگیرند.
ما اگر نتوانیم معماری مدارس را درست کنیم که هزینه بسیاری دارد، حداقل میتوانیم چیدمان کلاس را درست کنیم. چیدمان کلاسها باید هر روز و هر هفته تغییر کند تا دانشآموز هر روز با یک تنوعی روبهرو شود.
هر چیزی که آموزش ساختاری دارد برای بچهها زیباست.
نمایشگاهی با استاد آقامیری در ایتالیا داشتم. ما را به دانشگاه ضرب سکه دعوت کردند تا در آنجا کارگاهی آموزشی برگزار کنیم. ساختمانی قدیمی در آنجا بود که مخصوص کسانی بود که توان رفتن به دانشگاه را نداشتند. آنجا هر کسی در یک زمینه کار میکرد و در آنجا صاحب تخصص میشد. در واقع یک نوع دانشگاه فنی حرفهای بود که در تداوم سیاستهای صدسال گذشتهی آنها بود.
ما در همین چهل سال اخیر چندین سیاست چندگانه در وزارت آموزش و پرورش داشتهایم. ما در انجمن خوشنویسان ایران با یک وزیر به نتایج مثبتی درباره چگونگی آموزش خوشنویسی در مدارس میرسیم. به محض اینکه میخواهد ماجرا به نتیجه برسد و کار عملی شود، وزیر آموزش و پرورش تعییر میکند. وزیر جدید هم اصلا ما را دیگر نمیشناسد.
همه موزههای بزرگ دنیا تابلوهای خوشنویسی ایرانی را نگهداری میکنند. خط ما به زیبایی وصل اما در مملکت خودمان غریب است. در مدارس اتباع خارجی، ما را به عنوان مدرس دعوت میکنند تا خوشنویسی ایران را یاد بگیرند. اما در دانشگاههای خودمان غریبیم.
استاد آقامیری را با درخواستهای بسیار به یکی از دانشگاهها بردم تا در آنجا تدریس کند، اما با او بسیار بیمهری شد.
در نستعلیق ریتم، تعادل، هارمونی و توازن هست و دانشآموزی که با این خط آشنا میشود، این علائم در رفتارش هم نمود پیدا میکند. برخورد یک معلم و تشویقش باعث شد که من به سمت هنر علاقهمند شدم. معلم اگر بتواند استعدادیابی کند و دانشآموزان را به سمت هنر سوق دهد، چهرههای شاخصی در عرصه هنرهای مختلفی ایران شکوفا خواهند شد.
همهی کتابها در پنجاه سال پیش خطی بود. به همین دلیل به خوشنویسی اهمیت بسیاری میدادند. کسی که گلستان سعدی میخواند هم با رسمالخط فارسی و هم با رسمالخط عربی آشنا میشد. در گذشته هنر تا مقطع دبیرستان هم در مدارس جای داشت. خوشنویسی در میان دانشآموزان بسیار اهمیت داد. به همین دلیل است که پدربزرگان ما بیشترشان خوش خط هستند.
شعر به کودکان وزن و آهنگِ روالِ زندگی را یاد میدهد
همایون حسینیان: همین اواخر در یکی از برنامههای استعدادیابی جهانی دیدم که نوجوانی که سندروم دان داشت موسیقی را به بهترین شکل اجرا میکرد. این شکوفا شدن استعداد کودکان و نوجوانان است. این اتفاق نشان میدهد که هنر میتواند حتی یک فردِ مبتلا به سندروم دان را هم شکوفا کند.
وقتی دانشآموزان با شعر و چارچوبهای درست واژگانی را یاد بگیرد؛ در واقع این بچه وزنِ زندگی، آهنگ در زندگی و روال زندگی را یاد میگیرد. من رشته تحصیلیام فنی بوده است؛ موسیقی و شعر در یادگیری دانستههای فنی کمک کرده است. افرادی که برای آموزش پرورش ما سیاستگذاری میکنند با فرهنگ و هنر آشنا نیستند.
انتظار زیادی نباید از آموزش و پرورش داشت
داور پروین: زمانی که امروز در مدارس به درس هنر اختصاص داده میشود بسیار اندک است، اگر همین ساعت کوتاه هم نباشد بهتر است. از آموزش و پرورش نباید خیلی انتظار داشت، اوضاع آموزش و پرورش به گونهای است که اگر امروز کودکی مجبور به حضور در کلاسهای آموزش و پرورش نشود، به نفع بچهها و والدین خواهد بود.
حضور مستمرِ هنر در دروس آموزش و پرورش موجب رشد خلاقیت، بهبود عملکرد تحصیلی، پیشرفت ارتباطات و توانایی چشم و دست را برای دانشآموز به ارمغان میآورد.
نظم، دقت، تمرکز و خلاقیت حاصل حضور مستمر هنر در مدارس است
حسین پرنیا: از دو دهه پیش که من به طور جدی موسیقی تدریس میکنم؛ شاهد آماری بودهام که در اینجا به بخشی از آن اشاره میکنم. اگر در مدارس ما هنر و در زیرمجموعه آن موسیقی به طور جدی بخشی از دروس ما باشد و معلمانِ متخصص(علمی و اجرایی) آموزش هنر را برعهده بگیرند شاهد اتفاقات خوبی خواهیم بود.
«نظم»، «دقت»، «تمرکز» و «خلاقیت» مواردی است که حاصل حضور مستمر هنر و به تبع آن موسیقی در مدارس است.
اولین مولفه موسیقی «آوا» است. این آوار ریتم دارد. ریتم به من یاد میدهد که قدمهایم را درست بردارد. ریتم به من آموزش میدهد که در سخن گفتن از سخنان وزین استفاده کنم. آوار به من آموزش میدهد که بار مثبت کلمات را یاد بگیرم.
موسیقی زبانی بینالمللی و یک علم است. در واقع موسیقی در وهله اول زبان، بعد علم و اگر به خلاقیت ختم شود به هنر تبدیل میشود.
گاهی با بچههایی مواجه هستیم که استرس دارند یا تمرکز ندارند. استرس ناشی از عدم آگاهی و عدم توانایی است. پس موسیقی به من اعتماد به نفس میدهد و در نهایت استرس را از من دور میکند.
بهترین مثال برای این موارد موسیقی آیینی ماست.
آموزش موسیقی در مدارس موجب ایجاد خلاقیت در دانشآموزان میشود. چرا که جنس موسیقی از خیال است. وقتی کسی احساسِ شخص دیگری را میکشد، یعنی او را به قتل رسانده است. خلاقیت بعد از تمرین و تکرار به دست میآید. ما این تکرار و تمرین را باید در مدارس داشته باشیم.
حاصل تمام اینها رفتارشناسی و اخلاق است. موسیقی تراز اخلاقی هر جامعه است. ابن خلدون میگوید «من افول یک جامعه را در موسیقی آن جامعه جستجو میکنم.»
سفری به اروپا داشتم و در آنجا خبرنگاری از من درباره اروپا سوال کرد و گفتم که اروپا در حال افول است. پرسید که چرا؟ گفتم چون موسیقی شما این را به من میگوید. روزگاری اروپا مهد موسیقی بیکلام و جدی بود. اما امروز موسیقی که میان مردمان اروپا رایج است به من میگوید که اروپا در حال افول است.
جامعهای که فاقد موسیقی علمی و خلاقانه باشد؛ جامعهای که فاقد موسیقی باشد که ریشه در تاریخ، علم و جغرافیایش دارد؛ این جامعه دچار افول اخلاقی میشود. حالا شما جامعه خودمان را نگاه کنید و ببینید آیا دچار افول اخلاقی هست یا خیر.
حال اگر فرض بگیریم که آموزش و پرورش میخواهد هنر و موسیقی را در مدارس پررنگ کند؛ این اتفاق با کدام موسیقی باید رقم بخورد؟
آنچه مدنظر ماست موسیقی علمی است و به طور حتم علم آفت پذیر است.
موسیقی متن فیلم «محمدرسولالله» به کارگردانی مصطفی عقاد را در نظر بگیرید. هر بار که این موسیقی را بشنوید یاد همین فیلم خواهید افتاد. موسیقی این فیلم را «موریس ژار» نوشت. پسرِ همین آقای «موریس ژار» یعنی «ژان میشل ژار» به سمت موسیقی الکترونیک رفت و اتفاقا در این زمینه موفق هم شد. علت موفقیتش این بود که آگاهانه سراغ این موسیقی رفت.
ما امروز در جامعه موسیقی رپ، جَز و پاپ داریم اما فلسفه این موسیقیها را نمیدانیم. علتش این است که دستگاههایی مانند تلویزیون این آگاهی را به مردم نمیدهد. تلویزیون در بیاخلاق کردن جامعه رتبه بالایی در کنار آموزش و پرورش دارد.
آنچه مدنظر ماست موسیقی علمی است. موسیقی که پشتوانه تاریخی و علمی دارد. علم هر روز در حال به روز شدن است. موسیقی مدنظر ماست که تاریخ بر آن گذشته و سیقل یافته و با اخلاق و رفتار اجین است.
پس هر موسیقی که من را به مفهوم انسانیت خودم نزدیکتر کند، میتواند نقش مهمی در جامعه داشته باشد. امیدوارم ادامه این مبحث بتواند به سرانجامی برسد که راهکاری برای دستگاههای مورد انتقاد باشند.
انتهای پیام/