اندیشکده| مقاله ویلیام برنز، رئیس اندیشکده کارنگی درباره خیانتهای ترامپ در خاورمیانه
یک اندیشکده آمریکایی بر این باور است که حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه (غرب آسیا) بیش از هر چیز به شیوع هرجومرج در نقاط مختلف آن دامن زده است و به نظر میرسد که دونالد ترامپ در این میان بیش از رؤسای جمهور پیشین خود نقش دارد.
«ویلیام برنز» معاون وزیر خارجه سابق آمریکا در مقالهای که در اندیشکده «کارنگی» منتشر شده، تصمیم ماه اکتبر رئیسجمهور آمریکا برای خروج از سوریه را پدیدهای میخواند که اتفاقی نادر در سیاست خارجی آمریکا رقم زده و با به صدا درآوردن زنگ خطری در این کشور، مقامات هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات همزمان ترامپ را به خیانت متهم کنند.
این دیپلمات سابق که حالا ریاست اندیشکده «کارنگی» را عهدهدار است، این اقدام ترامپ را نه تنها خیانت به نیروهای کرد به عنوان شرکای آمریکا در جنگ سوریه میداند، بلکه آن را خیانت به کل روند تلقی میکند و معتقد است که متحدان آمریکا را در ابهام و فرماندهان نظامی و دیپلماتهای آمریکایی را در تلاشی مذبوحانه فرو برد تا مبادا از توییتهای رئیسجمهور عقب بمانند و در نهایت نیز باعث ایجاد هرج و مرج شد.
وی معتقد است که اگر تمام این اتفاقات با ایجاد یک اجماع دوحزبی در آمریکا رخ داده باشد، یک تراژدی یا حتی بدتر از آن، یک اشتباه بزرگ اتفاق افتاده است.
برنز در جایگاه دیپلمات ارشد آمریکایی تأکید میکند که واشنگتن در اغلب موارد در خصوص تحولات منطقه خاورمیانه، اهداف و روشهای مورد استفاده در مواجهه با این تحولات، دچار سوءبرداشت شده و به ویژه پس از حملات یازده سپتامبر مدام سعی کرده تا بر حضور نظامی خود افزوده و از تلاشهای دیپلماتیک بکاهد. در نتیجه در شرایط کنونی «تفکری جادویی» بر حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه سایه افکنده و باعث شده تا نفوذ خود را بیش از حد تصور کند و تمایلی به درنظر گرفتن موانع و قابلیتهای دیگر بازیگران منطقهای نداشته باشد که همین امر سیاستگذاری آمریکایی را به چندراهی سردرگمکنندهای کشانده است.
به نوشته برنز، شیوههای تعاملی آمریکا در خاورمیانه باید تغییر چشمگیری داشته باشد؛ از میزان انتظارات برای ایجاد تغییر در منطقه کاسته شود، دست از دشمنتراشی در منطقه کشیده شده و روی یک رویکرد باثبات در مقابله با تروریسم تمرکز شود. جنگ 2003 عراق، درگیری غیرضروریای بود که نه تنها زخمی عمیق، سخت و غیرقابل جبران به این کشور وارد کرد، بلکه عاملی شد برای برهمخوردن ثبات در کشورهای عربی همسایه عراق که خودشان هم در مشکلات داخلی غرق بودند که البته باید سوءاستفادههای آمریکا از این نبرد علیه تروریسم را نیز به آن اضافه کرد.
در این میان ترامپ نیز همانند دیگر رؤسای جمهور آمریکا به ویژه در دوره بعد از جنگ سرد، نتوانسته استفاده از زور و دیپلماسی را به تعادل برساند و حتی دیپلماسی را کامل رها کرده و در بازی قدرت نیز مهرههای نادرستی چیده است.
راهبرد تشکیل ائتلاف گسترده علیه ایران و بیش از حد نزدیک شدن به اسرائیل و حکومتهای استبدادی عربی مصداق بارز این ادعاست.
سیاست آمریکا در خاورمیانه در چاه عمیقی گرفتار شده که نتیجه چندین دهه تلاش بیثمری است که عمیق شدن آن از پروژه جنگ عراق در سال 2003 شدت گرفت و رهایی از چنین معضلی در وهله نخست، نیازمند دست کشیدن واشنگتن از یک سری بلندپروازیهای بیثمر و بعضا مخرب در خاورمیانه و تمرکز بیشتر بر منابع انرژی است چرا که اقتصاد آمریکا امروز بیش از هر زمان دیگر مستقیماً به منابع انرژی وابسته است.
واقعیت تلخ در سیاستگذاریهای اخیر آمریکا این است که استفاده بیش از حد از منابع در سالهای پس از یازده سپتامبر و دنبال کردن سیاستهایی نظیر «تغییر رژیم» و «پروژههای بازمهندسی اجتماعی» در کشورهایی نظیر ایران، بیش از حد منافع آمریکا را تضعیف کرده است.
در مرحله دوم، آمریکا باید روابط خود با کشورهای خاورمیانه و به ویژه عربستان را بازتعریف کند و نباید این روند که آنها احساس میکنند یک چک سفیدامضا برای انجام هر اقدامی از جانب آمریکا دریافت کردهاند. جنگ یمن باید پایان یابد و مداخلات در روندهای سیاسی در کشورهایی چون لیبی و سودان باید متوقف شود. برنز حتی به واشنگتن توصیه میکند تا در این مرحله به یک توافق بهروزرسانیشده با ایران دست یابد تا بتواند برای تحقق منافع خود در منطقه با فراغ بال بیشتر حرکت کند.
آمریکا در شرایطی خود را درگیر نبردی با پایان نامعلوم علیه تروریسم کرده که با مشکلات بسیاری در داخل جامعه خود و نقاط دیگر جهان مواجه است و هزینههای هنگفت مالی و جانی در ماجراجوییهای طولانی و ناحق این کشور نقاط مختلف، بسیاری از مردم آمریکا را نیز به خشم آورده است.
انتهای پیام/