یادداشت قاسم تبریزی| ماجرای فرقه دموکرات، پان ترکیسم و توطئه مارکسیست‌ها

قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در یادداشتی شفاهی به واکاوی ریشه‌های تجزیه‌طلبی فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سیدجعفر پیشه‌وری با حمایت شوروی و حزب توده پرداخت.

گروه تاریخ خبرگزاری تسنیم - "قاسم تبریزی" کارشناس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در یادداشتی شفاهی که برای خبرگزاری تسنیم ارسال کرده است، به واکاوی ریشه‌های پدید آمدن فرقه تجزیه‌طلب دموکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد در دهه 20 پرداخت که متن این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

برای بررسی ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان، ابتدا باید نکاتی را در نظر گرفت. در دوره قاجار 17 شهر از ایران جدا شد و بسیاری از ایرانیان پشت مرزهای کشورشان ماندند؛ مانند مردم نخجوان، آستارا و لنکران. همچنین در اوایل دوره لنین و در دوران استالین تبلیغاتی صورت گرفت مبنی بر اینکه آذربایجان کنونی که جزو آذربایجان است، آذربایجان جنوبی است و باید به آذربایجان شمالی (باکو) متصل شود.

نکته بعدی جریان پان‌ترکیسم است. این موضوع توسط انگلیسی‌ها مطرح شد که موازات با آن پان‌کردیسم، پان عربیسم و ناسیونالیسم منطقه‌ای هم مطرح شد که تمام این توطئه‌ها از سوی انگلیس بود. انگلیسی‌ها هم موضوع جدایی را مطرح کردند و هم اینکه نفرت و اختلاف را بین اقوام به وجود آوردند. ضمن اینکه زمینه‌های اجرای طرح‌هایی همچون فرقه‌گرایی، ناسیونالیسم و طایفه‌سازی هم به وجود آوردند که در بحثی جداگانه باید بدان پرداخت.

سال 1299 شمسی حزب کمونیسم و سال 1308 فرقه کمونیسم به وجود آمد و اینان شیفته شوروی بودند. در جنگ جهانی دوم ایران از سوی کشور انگلیس، شوروی و آمریکا اشغال شد. انگلیسی‌ها در جنوب، بوشهر و بندرعباس مستقر بودند. شوروی با ارتش سرخ خود بخش‌های شمالی کشور را به اشغال درآورد و آمریکا نیز بخش‌هایی از مرکز کشور را اشغال کرد.

آمریکا و انگلیس در مرکز و جنوب اقداماتی انجام دادند. شوروی علاوه بر آن اقدامات، در آذربایجان و در دوران جعفر باقراُف تبلیغات و فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی و هنری انجام داد. هنرمندان و موسیقی‌دانانی از شوروی به آذربایجان آمدند. نشریات کمونیستی به زبان ترکی در آذربایجان منتشر و افسران کا.گ.ب نیز در منطقه فعال شدند.

در این دوره حزب توده هم که ابزار دست شوروی بود، در تمامی مناطق زنجان، قزوین، آذربایجان شرقی و غربی، کردستان و گیلان شبعاتی داشت. اولین تشکیلات حزب توده بعد از تهران در تبریز شکل گرفت. 

بین سال‌های 1320 تا 1324 فرهنگ، سیاست و تبلیغات منطقه در اختیار شوروی‌ها بود. آنان چشم‌داشت به نفت شمال داشتند. (البته این چشم‌داشت مربوط به دوران قبل از رضاخان است) روس‌ها به طور علنی اعلام کردند که نفت شمال باید به شوروی داده شود. حزب توده هم اعلام کرد همانگونه که ایران در جنوب برای انگلستان منافعی قائل است، در شمال هم باید منافع شوروی را لحاظ کند. 

اما هیئتی که از شوروی آمده بودند در مجلس شورای ملی با مخالفت مواجه شدند و واگذاری نفت شمال رسمیت نیافت. طبق برنامه قرار بود در سال 1324 و پس از پایان جنگ جهانی دوم، متفقین ایران را ترک کنند. این در حالی بود که انگلیسی‌ها در ایران ریشه داشتند و خاندان، احزاب، مطبوعات، تشکیلات بهاییت و فراماسونری (دو تشکل مهم فراماسونری در ایران، لژ روشنایی در جنوب و لژ بیداری در مرکز کشور بود) را داشتند.

آمریکایی‌ها نیز در مدارس و تشکیلاتشان نیرو تربیت می‌کردند. سال 1321 و در آغاز جنگ جهانی دوم مستشاران آمریکایی وارد ارتش ایران شدند. به تدریج هم تعداد نیروهای مستشاری افزایش پیدا کرد. انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها در ایران نفوذ داشتند، اما شوروی در این صحنه کلاهش پس معرکه مانده و از آنان تنها حزب توده باقی مانده بود.

از این رو استالین برای قدرت‌نمایی، باج‌خواهی و گرفتن امتیاز، دو حکومت دست‌نشانده مطرح کرد که یکی حکومت حزب دموکرات در کردستان به رهبری قاضی محمد بود که در بهمن 1324 آغاز به کار کرد و دوم فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری میرجعفر پیشه‌وری بود که در شهریور 1324 تاسیس شد. پیشه‌روی پیش از انقلاب مشروطه و از زمانی که در بادکوبه بود، وابسته به سوسیال دموکرات‌ها بود.


میرجعفر پیشه‌وری

 

استالین برای قدرت‌نمایی، باج‌خواهی و گرفتن امتیاز، دو حکومت دست‌نشانده مطرح کرد که یکی حکومت حزب دموکرات در کردستان به رهبری قاضی محمد بود که در بهمن 1324 آغاز به کار کرد و دوم فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری میرجعفر پیشه‌وری بود که در شهریور 1324 تاسیس شد.

 

پس از انقلاب اکتبر 1917 حزب عدالت تاسیس شد که در این دوره پیشه‌‌وری مسئول روزنامه حزب عدالت و از اعضای فعال این حزب بود. سال 1299 که لنین از احزاب جهان خواست تا اعلام موجودیت کنند، حزب کمونیست اعلام موجودیت کرد و اعضای حزب عدالت و کمونیست‌های منفرد وارد بندرانزلی شدند. آنان بر عرشه کشتی روسی اعلام موجودیت کردند و در گیلان جمهوری سوسیالیستی تشکیل دادند. اینان علیه میرزا کوچک خان فعالیت کردند و نهضت جنگل را با مشکل مواجه ساختند. آنان با روش مارکسیستی و آنارشیستی که داشتند، روزنامه کومنیست را هم منتشر کردند. 

پس از مدتی روس‌ها متقاعد شدند که از گیلان بروند. برخی مطرح می‌کنند که این اقدام در پی توافق بین شوروی و انگلیس صورت گرفت. برخی هم دلیل آن را پادرمیانی فردی به نام سلیمان میرزا اسکندری عنوان می‌کنند. او فردی سوسیالیست و طرفدار رضاشاه بود. او از آنجایی که دولت رضاشاه را بورژوازی ملی می‌دانست، روس‌ها را متقاعد کرد که از گیلان بروند.

از آن به بعد میرجعفر پیشه‌وری که وابسته به شوروی بود، اقداماتی انجام داد، اما او در سال 1308 دستگیر شد و به زندان افتاد. پیشه‌وری با سقوط رضاشاه و در سال 1320 آزاد شد و دوباره شروع به فعالیت کرد. پیشه‌وری چهره‌ای اجرایی و عملیاتی مناسب برای اتحاد جماهیر شوروی بود.

حزب توده، سازمان افسران و تشکیلات مخفی در ایران داشت. تمام شعبه‌های این حزب در منطقه غرب و شمالغرب کشور و تشکیلات مخفی و سازمان افسران حزب در اختیار پیشه‌وری و قاضی محمد قرار گرفت. در نتیجه فرقه دموکرات آذربایجان تاسیس شد و اعلام موجودیت کرد. البته ابتدا در 12 شهریور 1324 این فرقه تحت عنوان مجلس ملی مطرح شد.

سرلشکر علی اکبر درخشانی فرمانده ارتش در شمالغرب از وابستگان به کا.گ.ب بود و نقش تعیین کننده‌ای در تحویل پادگان‌ها داشت. آن زمان رزم آرا رئیس ستاد ارتش بود و نامه‌نگارهایی هم در این خصوص با تهران داشت. بعدها و در سال 1357 جاسوس بودن سرلشکر درخشانی مشخص شد. خودش هم اعتراف کرد که از دهه 20 درخدمت کا.گ.ب بود و با آن‌ها همکاری داشته است.


سرلشکر درخشانی از وابستگان به کا.گ.ب در ارتش ایران بود که نقش مهمی در همراهی با تجزیه‌طلبان داشت

پس از تشکیل فرقه، فعالیت‌هایشان آغاز شد. در این مدت احمد قوام (قوام مانند جعفر شریف امامی و حسین علا مورد قبول انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها بود) که از اعضای لژ بیداری و از چهره‌های برجسته سیاسی بود، نخست وزیر شد. او با کارمندهای دولت حزب دموکرات را تاسیس و با حزب ایران به رهبری اللهیار صالح و حزب توده همکاری کرد. قوام در سفری به شوروی با استالین قراردادی بست و قول داد نفت شمال را به آن‌ها بدهد. همچنین تعهد داد 4 وزیر توده‌ای در کابینه حضور داشته باشند. شوروی هم در مقابل متعهد شد ارتش سرخ را از منطقه خارج سازد تا فرقه دموکرات آذربایجان ساقط شود. قوام نیز پیشه‌وری را طبق چارچوب قانون استاندار آذربایجان و محمد قاضی را استاندار کردستان منصوب می‌کرد. 

قرارداد قوام با شوروی مورد مخالفت مجلس شورای ملی قرار گرفت و او مجبور به استعفا شد؛ اما به هرحال ارتش سرخ شوروی از شمال ایران خارج و ارتش شاهنشاهی وارد آن منطقه شد. ورود ارتش شاهنشاهی به منطقه همراه با جنایت‌هایی بود که برخی آن جنایت‌ها را بدتر از جنایت‌های فرقه‌ای‌ها می‌دانند.

پیشه‌روی هم با 15 هزار یا 25 هزار نیرویی که داشت به شوروی پناهنده شد. فرقه دموکرات آذربایجان ذلت و بدبختی برای جامعه به بار آورد و آسیب سنگینی به منطقه وارد کرد؛ به گونه‌ای که در نهضت ملی شدن صنعت نفت، آذربایجان مانند جریان مشروطیت و موارد دیگر نتوانست وارد عرصه سیاست شود.

برای اینکه بتوانیم ماجرای تجزیه‌طلبی در آذربایجان و کردستان را به خوبی بررسی کنیم باید نگاهی به کارنامه مارکسیست‌ها در ایران بیاندازیم. کارنامه مارکسیست‌ها مملو از خیانت، جنایت و توطئه است. آنان تابع سیاست‌‌های اتحاد جماهیر شوروی بودند. طرح آنان برای تجزیه‌طلبی مارکسیسم-ناسیونالیسم بود. اگرچه مارکسیسم ضد ناسیونالیسم است اما در اینجا شوروی علاوه بر مارکسیسم، بر ناسیونالیسم، پان‌ترکیسم، پان‌آذریسم و پان‌کردیسم تکیه داشت.

عملکرد حزب توده هم باید به صورت مستقل بررسی شود و خیانت‌های برخی از اعضای این حزب همچون کیانوری، سرلشکر درخشانی و عبدالصمد کامبخش، مورد نقد و بررسی قرار گیرد.  خاطرات آنانی که از حزب توده جدا شدند، کمک شایانی به ما خواهد کرد.

خاطرات فرقه‌ای‌ها نیز مجموعه خوبی است. اسناد به جا مانده در ارتش، شهربانی و نهادها نیز که در سازمان اسناد ملی وجود دارد به ما کمک خواهد کرد. برخی از اسناد نیز توسط شوروی منتشر شد.

در خصوص این موضوع باید توجه داشت که آذربایجان در دوران مشروطه نقش پررنگ و اثرگذاری داشته است؛ اما در دوره رضاخان آذربایجان از لحاظ اقتصادی و سیاسی کوبیده و با طرح باستان‌گرایی، مردم منطقه تحقیر و به ذلت کشانده شدند. یک عقده و نارضایتی از دوره رضاشاه در منطقه وجود داشت. از آن سو کوبیدن مذهب هم صورت گرفته بود که برخی از علما مجبور به مهاجرت به عراق شدند. برخی علما خلع لباس شدند. برخی هم مانند آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی، آقامیرزا صادق مجتهد و آقامیرزا قاضی تبعید و یا زندانی شدند. لذا با سقوط دیکتاتوری رضاخان، هرچند اشغالگران در کشور بودند اما مردم در آنجا و در دیگر شهرها از جمله تهران خوشحال شدند که یک دیکتاتور سایه‌اش از سر مردم کوتاه شده است.

آذربایجان از گذشته مذهبی بوده است. هنوز نیز یکی از مناطقی که دین در آنجا قدرتمند است، آذربایجان است. آذربایجان هیچگاه مارکسیست نبوده و نشده است. دوره حضور فرقه‌ای‌ها در آذربایجان مصادف با رحلت آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی شد و به مناسبت رحلت این مرجع تقلید هر روز در آذربایجان مراسم ختمی برگزار می‌شد. در آن دوران آذربایجان 83 مجتهد مسلم نجف رفته و 4 مرجع تقلید داشت. 

در پایان باید گفت امروز دیگر پان ترکیسم و پان‌کردیسم ربطی به مارکسیسم ندارد. این جریان آمریکایی شده است. قبل از فروپاشی شوروی، آمریکا برنامه خود را در این رابطه آغاز کرد که مهمترین آن تاسیس رادیو ترک زبان بود. بیشتر افرادی که در این رابطه فعال هستند، بیرون از مرزهای کشور هستند و با آمریکا و انگلیس ارتباط دارند. آنانی هم که در داخل هستند با یک واسطه با بیگانگان ارتباط دارند. جریان‌های پان‌ترکیسم، پان‌کردیسم، پان‌عربیسم و... از یک مرکز مدیریت می‌شود و برخی از اینان با هم جلسات مشترک دارند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط