تقیانیپور: نمایش ایرانی هر جایی میتواند مخاطب داشته باشد
کارگردان «بوقلمون» معتقد است که نمایش ایرانی در خطر از دست دادن نیروهای متخصص خود است. او تأکید میکند در هر جایی نمایش ایرانی می تواند مخاطب داشته باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، نمایش «بوقلمون» به کارگردانی خیرالله تقیانیپور چند روزی است در تماشاخانه ایرانشهر آغاز به کار کرده است. نمایشی که در دوره 33ام جشنواره تئاتر فجر مورد توجه داوران قرار گرفت، با مشقتهایی که آن روزها، تقیانیپور از آن سخن میگفت راهی تالار چهارسو رفت. نمایش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و پس از 30 شب اجرا، پروندهاش نیمهباز ماند. حالا پس از سه سال، بار دیگر فرصت اجرای «بوقلمون» در ایرانشهر مهیا شده است.
در این نمایش که براساس متن تقیانیپور است هدایت هاشمی، علی سلیمانی سرنسری، سیروس همتی، مهلقا باقری، جواد پورزند، وحید نفر، احمد لشینی، محسن زرآبادی، محمد هادی عطایی، حسین شفیعی، میلاد ابراهیمی، علی اکبر اعتماد مقدم، علی سلیمی، مرتضی موسوی، محسن صادقپور ایفای نقش میکنند.
نمایش که داستان ریاکاری و خیانت به مردم است، با وجود روایت در عصر قاجار، حال و هوایی امروزی دارد. از همین رو با کارگردان این نمایش گفتگویی ترتیب دادهایم تا بیشتر با جهان ذهنی او آشنا شویم:
***
کمتر به یاد دارم که نمایشی با فرمت اجرای «بوقلمون» در ایرانشهر اجرا رفته باشد. چه سختیهایی کشیدی تا آثاری با برچسب سنگلج در ایرانشهر اجرا ببری؟
تقیانیپور: این نمایش به نظر من قواعد سنگلج را ندارد. یک نمایش ایرانی است. بین هنرمندان رواج پیدا کرده تا اسم نمایش ایرانی به میان میآید از عبارت آیینی و سنتی یاد میکنند. من یک تعریف کلی درباره نمایش ایرانی بدهم. نمایش ایرانی ریشه در آیین و سنن دارد؛ ولی صرفاً آیینی و سنتی نیست. میتواند دراماتیزه شده باشد و در حین حال ریشه در آیینهای بومی آن منطقه داشته باشد. این نمایش به زعم گروه ما، احیای نمایش ایرانی و به روز کردن آن است. اگر به تئاتر اروپا دقت کنید میبینید هملت اجرا میشود؛ اما نه با قواعد سال نوشته شدن آن. به روز شده است و در عین حال حرفش را هم میزند. نگاه ما به نمایش ایرانی چنین است. نگاهی که بیضایی هم به نمایش دارد، اینکه باید براساس مناسک حرف روز را زد. از دید من، نه تنها ایرانشهر که همه سالنها باید به این رویکرد به نمایش ایرانی نگاه کنند. متأسفانه سال به سال از فعالان نمایش ایرانی کاسته میشود. دلایل مختلفی دارد؛ ولی چرا باید فکر کنیم در ایرانشهر نباید نمایش ایرانی اجرا شود و فقط باید از قالبهای غربی استفاده کرد؟ اگر آقای بیضایی یا رفیعی تصمیم به اجرای نمایش ایرانی در ایرانشهر داشته باشند، نباید اجرا کنند؟ سعی من بر این بود «بوقلمون» تابویی را بشکند که نمایش ایرانی هر جایی میتواند مخاطب داشته باشد.
عموماً نمایشهایی از جنس «بوقلمون» وجه انتقادی دارند. رویکرد تاریخی تو چه کمکی به این وجه انتقادی اثرت میکند؟
تقیانیپور: ما بحثی داریم درباره تکرار تاریخ؛ اما ما چقدر میتوانیم از تکرار تاریخ عبرت بگیریم تا دوباره تاریخی شکل نگیرد. انسانها گویی تمایلی به عبرت گرفتن ندارد. پس لازم است من هنرمند این تاریخ را تکرار کنم؛ این اتفاق و رویداد در گذشته منجر به فنا رفتن یک نسل یا عبرت گرفتن یک نسل شده است. امثال نمایش «بوقلمون» که تاریخ را تکرار میکند میتواند تلنگری برای مخاطب باشد که آیا راهی پیشرو به سوی تکامل است یا تعامل.
«بوقلمون» قرار نیست نقد اجتماعی یا حتی سیاسی را با درد و زهر آغشته کند. چرا در شرایطی که میل عمومی تئاتر به سمت تلخی است، تو به سراغ کمدی میرودی؟
تقیانیپور: هم من و هم شما قبول دارید که هنرمند از محیط اطرافش تأثیر میگیرد. اگر ما جامعه شادی داشتیم، نمایشهای روی صحنه هم قاطباً شاد و کمدی بودند. ما از اطراف خود الهام میگیریم؛ ولی من سعی میکنم این تلخی را با چاشنی کمدی بروز دهم.
آیا نمایشی مثل «بوقلمون» میتواند تصویری به جامعه درباره آینده ارائه دهد؟
تقیانیپور: پیرو صحبت قبل وقتی تاریخ را تکرار میکنیم، آینده را هم میبینیم. وقتی ما گذشتهای داریم و گذشتههایی داشتیم که این اتفاق در آنها تکرار شده است، این یک هشدار است و در ادامه میتواند یک پیشگویی شود. اینکه ما چگونه مورد محاصره قرار گرفتیم یا چه شد در آن جنگ شکست خوردیم یا پیروز شدیم. یا اینکه بعد از این سیر اتفاقات ما پیشرفت کردیم یا بعد از آمدن فلان شاه دچار پسرفت شدیم و مورد تجاوز مغول قرار گرفتیم. همه اینها هشداری برای آینده است تا دریابیم نسبت به آینده چگونه باید فکر کنیم.
به نظر تو چرا زبان ساده نمایشهایی از جنس «بوقلمون» جای خود را به وضعیت پیچیده آثار اقتباسی میدهد؟
تقیانیپور: عوامل متعددی میتواند دخیل باشد. برای مثال مقرون به صرفه نبودن. یعنی آنکه برای نمایشی مثل «بوقلمون» باید شش ماه مطالعه و کنکاش کنم. قطعاً این داشتههای با ویکیپدیا به دست نمیآید. این را کنار بگذاریم، کسی که اقتباسی در عرض چند هفته آماده میکند را هم کنار بگذارید. دستمزد من با کسی که متنی ترجمه شده یا اقتباسی را خریداری میکند و روی صحنه میآورد،برابر است. این از لحاظ اقتصادی، یعنی مقرون به صرفه بودنی که نیاز به دانستن آیینهای زورخانهای و تحقیق است.
از لحاظ زمانی من باید چقدر باید برای این نمایش وقت بگذارم تا مطالعه و تحقیق کنم. به من میگویند فلان زمان سالن برای اجرا داری و بلافاصله باید متن را ارائه دهی. من به سالن میگویم من چنین طرحی دارم و باید شش ماه مطالعه کنم؛ ولی سالن تنها به من دو ماه فرصت برای آماده کردن نمایش میدهد. یک سری ترتیبات اثر هست که به شما اجازه نمیدهد آنطور که لازم است کار کنی؛ مگر اینکه متنی را از پیش نوشته باشی که بخواهی اکنون روی آن کار کنی.
بستر کنونی تئاتر برای کار کردن مناسب نیست. برای افراد دست به قلم شرایط مهیا نیست با فراغبال تحقیق کنند. به ما میگویند همین الان متنی ارائه کن تا برای سال دیگر سالن کنار گذاشته شود. هیچ مدیر و شورایی موافقت نمیکند که طرحی را برای تحقیق دست بگیرم. برای مثال طرحی را برای اجرا در چهارسو به تئاتر شهر ارائه دادم که به من گفتند طرح تو مشخص نیست و باید نمایشنامه بیاوری و این ریسک است. همه این دغدغهها برای کسی که قصد کار دارد هست و همین باعث شد من امسال در چهارسو اجرا نرویم.
مسأله بعد هزینههای تولید است. اگر گروه تعریفشده نداشته باشی دچار مشکل میشوی. برای مثال به اعضای میگویی میخواهی برای شب یلدا فلان نمایش را کار کنیم و به بازیگران میگویی برای فلان زمان، جدول کاری باید خالی باشد. اگر گروهی در کار نباشد کار سخت پیش میرود. از سوی دیگر، جوان تازه فارغالتحصیل شده میتواند با گروه بازیگری مشهورش سالن بگیرد. خیلی سخت پیش میآید که جوانی با نقطهنظرش واجد سالن شود. قاطبه جوانانی که در حال اجرا میروند با این پرسش روبهرو میشود که بازیگرت چه کسی است. بازیگر مشهور هم سرش شلوغ است. اصلاً دنبال طرح شما نیست و با طرح جذب نمیشود. منتظر یک نمایشنامه کامل و مدت زمان تمرین اندک با پولی است که شما هم میدانید چقدر است. نکته مهم این است که گروه متخصص نمایش ایرانی اندک است. اندکی فنون سیاهبازی و زبان کاکایی و دستگاههای تعزیه را بلد هستند.
در سالهای اخیر با رویه ضدقصه در تئاتر روبهرو هستیم. دیدگاه تو درباره قصه و قصهگویی در تئاتر چیست؟
تقیانیپور: ما جون به جونمون کنند، باید قبول کنیم که شرقی هستیم و شرقیها اساساً قصه دوست دارند. جریان ضدقصه عمر طولانی ندارد. برخی از مخاطبان هم این جریان ضدقصه را نمیپذیرند. تجربهای است که مخاطب صددرصد از آن راضی نیست.
به نظر تو قصه توانایی کمک به جامعه امروز ایران را دارد؟
تقیانیپور: صددرصد قصه میتواند به جامعه کمک کند. جامعه و تمدن و بنیان ما با قصه شروع شده است. به ادبیات نگاه کنید که شاهنامه براساس قصه است و نسل به نسل چرخیده است. دیگر ادبای ما براساس قصه حرکت کردهاند. حکایات و اشعار پایه داستانی دارند و اگر باقی ماندهاند و غنا دارند، وجود قصه است. در هنر نوظهوری مثل سینما هم فیلمهای قصهدار ماندگاری داشتند. در تئاتر هم بزرگانی به جا ماندهاند که قصه گفتهاند. برمیگرده به اینکه ما شرقی هستیم و جماعت قصهدوستی به حساب میآییم.
انتهای پیام/