سینمای کریسمس؛ به نام حضرت مسیح (ع) به کام سرمایهداری
بررسی مسیحیت و تبلیغ آن در سینمای کریسمس نسبت جالبی با نظام سرمایهداری دارد.
خبرگزاری تسنیم-حمید صنیعی
کریسمس واقعاً چهرهای معصوم در سینمای هالیوود دارد. موضوع این است که آیا کریسمس که برخی آن را وسیلهای برای تبلیغ مسیحیت در سینما میدانند حقیقتاً وسیلهای درست برای تبلیغ مسیحیت است؟ و اینکه آیا صرف تبلیغ مسیحیت هدف یا فرجام سینمای کریسمس میباشد و یا سبک زندگی «رویای آمریکایی» نیز در این بین دخیل است؟
بدون شک از اولین و بهترینهای سینمای کریسمس فیلم «زندگی شگفت انگیز» یا «این یک زندگی شگفت انگیز» ساخته «فرانک کاپرا» محصول سال 1946 میباشد. فیلمهای این سبکی که سالها بعد خصوصا در دهه 80 و 90 ساخته شده است همگی ذیل باور تقدس بخشیدن به خانواده و ستایش زندگی است. پدر، مادر و بچهها در کنار هم با تمام اختلافات و ناامیدیها در کنار چیزی به نام درخت کاج و بابانوئل جمع میشوند. اما واقعیت آن است که در این سینما گرچه در ابتدای امر مسیح و میلاد او است که عامل وحدت خانواده و ستایش آن است اما سر پیکان آن به سمتی میرود که هدف آن بیش از آنکه تبلیغ مسیحیت باشد سبک زندگی آمریکایی یا بهتر بگوییم سرمایهدارانه است.
این مسیح نیست که نور امید و معنای زندگی را ایجاد میکند حتی خانواده هم نیست بلکه زرق و برقهای کریسمسی است که زندگی را روحی تازه میبخشد. همین لایه سطحی، ولی بشدت آرزومندانه و رویایی برای یک آمریکایی معصوم که گرفتاریها او را از زندگی خسته کرده است به او یادآور میشود که سرزمین فرصتها (آمریکا) چقدر برای خوش بودن و زندگی مرفه راه و چاه دارد.
پوستر فیلم «زندگی شگفت انگیز»
مناسک آئینی و دینی مسیحی بدون شک نیز دارای پیشینه تاریخی مخصوص خود است که میتوان آن را از جهت شکران نعمتهای الهی مانند اعیاد ایرانیان مثل شب یلدا و یا نوروز دانست؛ اما سینمای هالیوود سمت و سویی در این زمینه ندارد. خانوادهها و نقشهای اصلی همه هضم در سبک زندگی سرمایهداری میشوند. نکته در حاشیه که برای فرهنگ و مردم ما گفتن آن مهم است این است که این چنین آئینها و مراسماتی مثل ولنتاین و هالویین یکباره مثل قارچ سبز شدند و خالی از اصالت و پیشینه هستند.
این ریای فریبکارانه در سینمای کریسمس بعدها در فیلم محبوب «تنها در خانه» ساخته «کریس کلمبوس» بیرون زد. آقای مرد رویایی آمریکا که همواره در لایه ثرومتند خانوادههای آمریکایی فیلم میسازد و این نگاه از فیلم «مرد دویست ساله» آغاز میشود و بعد هم در آثاری مانند «هری پاتر» که آنجا هم زندگی اشرافی جادوگران را بنا میکند بیان میشود.
تبلیغ برندهای مختلف در نمایی از «تنها در خانه»
در فیلمهای «تنها در خانه» ارزش خانواده و خوبیهای آن اشاره میشود و اینکه فیلم تلاش دارد تا اعتماد به نفس را برای کودکان معنا ببخشد؛ اعتماد به نفسی که مسیحیت و نور اشراقی آن در کلیسا اعتماد بخش او است. اما فیلم پدیدهای لایه لایه است که در لایههای زیرین آن پیامهای مهمتری مطرح است که سینمای کریسمس در برجسته کردن و تبلیغ مسأله مورد نظر آن یعنی رویای آمریکایی بسیار توانا است. تبلیغی برای سبک زندگی آنهم در طبقه مرفه و بیدردی که هر سال دسته جمعی به سفرهای گران قیمت میروند. تبلیغ فروشگاههای بزرگ، سورتمه، شرکتهای بزرگ مسافربری و هواپیمایی و فیلمهای کلاسیک نوآر و هرچیزی که برند ترامپیسم دوست دارد.
میزشام عیانی کریسمس در «هری پاتر»
مسیح خود آنقدر مظلوم در این سینما است که حتی آقای بروس ویلیس در فیلم جان سخت DIE HARD ناجی حقیقی است و در زمانی که تروریستها در حال عملیات هستند بزرگترین هدیه شب عید سال نو و کریسمس را وی به مردم شهر میدهد و او بابانوئل واقعی ملت آمریکا میشود: از بین بردن تروریستها. لذا مفهوم منجیگرایی اگرچه که کماکان روشن است و بازیگردان، ولی خبری از عیسی مسیح نیست.
نمایی از «جان سخت»
بابانوئل در کیسه خود برای بچهها هدیههایی مثل لباس و اسباب بازی میآورد و با گوزنهای سرزمین شمالی از جهانی دیگر که سرزمین آروزها است به خانههای بچهها میآید و از دودکش شومینه که در آنجا آرامش میگیریم و نور زیبای گرمابخش حاکم است پایین میآید و با چیدن کادو برای بچههای ثروتمند آرزوهای آنان را برآورده میکند. در حقیقت که بابانوئل وجود ندارد بلکه این پدر است که باید آرزوهای فرزندان خویش را پای درخت کاج بگذارد.
برآورده کردن آروزهای دنیوی برای کودکان قارونی آیا هدف ظهور و میلاد عیسی مسیح بوده است یا ظهور ناجی به نام آمریکای سرمایهدار؟ براستی سرمایهداری چون خون، در رگهای تمدن آمریکا میچرخد. سرمایهداری مرام خائنان یهودیان زرسالار است که در فلسطین غصب شده، پشت نقاب این آثار گرم و زیبا و معصوم مخفی شدهاند و دلارها را میشمارند. منظور رئسای کمپانیهای یونیورسال، فاکس، قرن بیستم، متروگلدن مایر و... است که فیلمهای کریسمسی را برای تبلیغ باورهای مرکانتلیستی (سوداگرانه) خود میسازند.
فیلم «بابانوئل» محصول سال 1994
جدای از این سخنان بنظر میرسد باز مسیح مظلوم است؛ در داستان معتبر و معروف آقای «چارلز دیکنز» یعنی «آروزهای بزرگ» که از روی آن نسخههای فراوان سینمایی و انیمیشن ساختهاند و بهترین آن همان است که کمپانی «والت دیزنی» برای بچهها با عنوان «سرود کریسمس» در سال 1983 ساختهاست این حضرت عیسی (علیه السلام) نیست که با یک دعوت ایجابی و مثبت نور زیبایی و مهربانی را چون راه به «اسکروچ» نشان میدهد، بلکه ملک مرگ هالووینی با ترسیم عذابهای جهنمی یعنی مرام و مسلک قرون وسطایی این خسیس زراندوز و پول پرست را از رفتار زشتش بازمیدارد.
باز گفته میشود که در منتها الیه این مسیر مسیحیت تبلیغ میشود و در این که میتوان از این سینما برای تبلیغ مسیحیت استفاده کرد شکی نیست ولی آنچه که نهایتاً به ثمر مینشیند سبک زندگی و رویای آمریکایی است.
هالووین که قبل از موعد عید سال نو و میلاد مسیح قرار گرفته است بدرستی در موقعیت واقعی قرار گرفته. این فاصله بین هالووین تا کریسمس با سینمای مختص به خود باعث میشود ارزش آنچیزی که هالیوود میخواهد در سینمای کریسمس بیان کند به بهترین نحو ممکن بیان شود. هرچه در هالووین ترس و خشم و سیاهی و تباهی است در کریمس شادی و نشاط و زیبایی و شکوفایی است. سینمای هالووین سینمای ترس است و سینمای کریسمس سینمای شادی. در سینمای ترس بچهها مخاطب قرار نمیگیرند ولی در سینمای کریسمس علاوه بر بزرگترها مخاطب اصلی کودکان هستند.
نمایی از قطار سریعالسیر قطبی
در هر صورت کریسمس یا هالووین فرقی ندارد، ژانر سینمای آنها شاید باهم تفاوتی داشته باشد، ولی حقیقت آنان دو روی یک سکه هست. هالووین با ترس از نیستی و مرگ و عذاب چشمها را به زندگی میدوزد و از این مسیر به جیب میزند، کریسمس هم که شرحش گفته شد. سبک زندگی رویایی آمریکایی بعد از هالووین باید سر از کیسههای سانتاکلوز درآورد و نانش برای سردمداران سرمایهداری باشد. پس، آن معصومیتی که سینمای کریسمس در پشت آن پنهان شده است چندان واقعی نیست، زیرا تفکر ظالم و خودشیفته مرکانتیلستی یهودیان صاحب سرمایه هالیوودی که ابا و اجدادشان به «تاجر ونیزی» میرسد در آن حاکم است.
انتهای پیام/