شب شعر «انتقام سخت» در جشنواره فیلم عمار|سردار سلیمانی هزاران «سلیمانی» تربیت کرده که محکم ایستادهاند+عکس
شب شعر رجز آمریکایی و انتقام سخت با تقدیم نوسرودههایی از طرف شاعران مطرح کشورمان به سردار شهید قاسم سلیمانی در جشنواره فیلم عمار برگزار شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، همزمان با شب شهادت سردار قاسم سلیمانی، جشنواره عمار در ویژه برنامهای به همین مناسب شب شعر رجز آمریکایی و انتقام سخت را برگزار کرد؛ در این مراسم علیمحمد مودب، احمد بابایی، محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور، نفیسه ساداتموسوی، پیمان طالبی، حسین صیامی، رضا احسانپور، فرهاد موحدی، محمدحسین نجفی، محمدرضا طهماسبی، فاطمه نانی زاد، ، محمدمهدی عبداللهی، مبین اردستانی و… حضور داشتند و شعرخوانی کردند؛ همچنین جمع زیادی از مردم، خانوادههای شهدا و ارادتمندان به آن شهید بزرگوار در این مراسم به سوگواری پرداختند.
در ابتدای مراسم مادر شهیدان خالقیپور صحبت کرد و گفت: سردار سلیمانی، هزاران سلیمانی را تربیت کرده و برای شما به یادگار گذاشته است؛ من و شما تنها نیستیم؛ سلیمانیها امروز محکم ایستادند تا جواب دندانشکنی به تمام دشمنان اسلام به ویژه آمریکای جنایتکار و اسرائیل بدهند؛ الهی که روح آن بزرگوار در مقام رسول مکرم اسلام و حضرت سیدالشهدا باشد؛ امروز شهدا خیلی خوشحال هستند، چون مهمانی به بزرگی و بزرگواری سردار رشید حاج قاسم سلیمانی دارند؛ شهدا گفتند که بس است دیگر، سردار خسته شدی و زودتر بیا به آغوشمان. امشب بهترین جشن در بهشت به افتخار حضور سردار برپاست.
در ادامه این مراسم، مجری برنامه از تمام حاضران خواست تا پس از ختم هر صلوات، یکبار شعار مرگ بر آمریکا را سر بدهند.
فرهاد موحدی اولین شاعری بود که برای خواندن شعر خود به روی صحنه دعوت شد؛ او شعر خود را چنین خواند:
نیست بر روی دلم داغی از این سنگینتر/ کرده پیشانی ما را غم تو پرچینتر
مالک اشتر ما بودی و رفتی سردار/ در غمت هست ز ما سیدعلی غمگینتر
ای به قربان تو و صاحب نامت، قاسم/ بودهای مرگ برایت ز عسل شیرینتر
خون تو برده سرم را به خدا بالاتر/ میکشد دشمن ما را به خدا پایینتر
قاتلت موش کثیفی است که میمیرد زود/ میکند مردم ما غم تو را شاهینتر...
نفیسه ساداتموسوی شاعر بعدی بود که به روی صحنه آمد. او قبل از شعرخوانی خود گفت: ببخشید اگر نفسم سنگین است و صدایم میلرزد، ما هنوز نفهمیدیم که چه بلایی بر سرمان آمده است.
دستشان باز شد آلوده به خون، جانیها/ بیدوام است ولی خنده شیطانیها
کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا/ کم نبودند در این خاک سلیمانیها
جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت/ کی جهان دیده از این گونه فراوانیها؟
آرزو داشت به یاران شهیدش برسد/ رفت پیوست به حاج احمد و طهرانیها
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ/ کم مباد از سرشان سایه نادانیها
برسانید به آنها که پشیمان نشوند/ ثمری نیست در این دست پشیمانیها
غیرت است اینکه همه پیر و جوان میبندند/ گره بر چکمه و سربند به پیشانیها
انتقامش به خدا از حججی سختتر است/ وای از مشت گرهکرده ایرانیها!
راهی قدس شده لشکر آزادی قدس/ این خبر را برسانید به سفیانیها
سپس رضا احسانپور به شعرخوانی پرداخت؛ او قبل از خواندن شعر خود گفت: کاش میشد به جز شعر گفتن کاری کرد، من خسته شدم از بس محکوم کردم و شعر گفتیم؛ یک تفنگ به ما بدهند که برویم و کار متفاوتی انجام بدهیم؛ از آنجا که دوستان بنده را به عنوان شاعر طنز میشناسند، یک هجو علیه این ملعون (ترامپ) گفتم که انشاالله آن را بر سر قبرش می خوانم؛
او شعر خود را چنین خواند:
ای خاکهای هر دو جهان بر سرت ترامپ/ میرفت کاش بر سر زا مادرت ترامپ
از روده، قوت غالب تو، از دهان، تفو/ بر چهرۀ کریهتر از عنترت ترامپ
هرجایی سعودی و مفعول صهیونیست/ کردهست هر که هرچه شده خرترت ترامپ
البته حیف خر، که تو بل هم اضلتری!/ پیداست از سیاهۀ کور و کرت ترامپ
تنها نه ما که مردم دنیا مخالفند/ با گفتهها و کردۀ شرمآورت ترامپ
دوزخ برای همچو تویی همچنان بهشت/ شیطان فرشتهای که شده نوکرت ترامپ
ای جوجهرنگی فکلی حد خود بدان/ این پشم کله است نه کرک و پرت ترامپ
حالا که نوک زدی به دم شیر خفتهمان/ آماده باش بد بکند کیفرت ترامپ
میگیرد از تو ملتمان انتقام سخت/ طوری که تا ابد نشود باورت ترامپ
از ما بترس و از سر ترست به خود بخیس!/ القصه تا شوی خفه در بسترت ترامپ
احمد بابایی شاعر بعدی این شب شعر بود؛ او شعر احساسی خود را این چنین خواند:
در رگ حادثه خون موج زد آیینه شکست/ شعله ور شد در و دیوار حرم سینه شکست
خون مالک به زمین ریخت خبر سنگین است/ بعد مالک به تن حوصله سر سنگین است
شعله ور بود در خانه لگد بر در خورد / داغ شمار شد و بر جگر حیدر خورد...
سپس نوبه به میلاد عرفانپور رسید تا در رثای سرار سلیمانی شعرخوانی کند؛ او شعر خود را چنین خواند:
جان خود را فدایی جانان کرد، پهلوان مرد آسمانی ما
رستم دیگری به میدان زد، از دل شاهنامه خوانی ما
او خودش یک تنه سپاهی بود زخمی از هر نبرد بر تن او
بیصدا به میدان میزد نام پروردگار بر جوشن او
او که پا میگذاشت در میدان، جبهه آرام میشد از عطرش
رنگ و بوی نماز مولا داشت، گریههای شبانه فطرش
در ادامه مراسم و پس از اجرای گروه سرود شهید فرجی، مجری برنامه متن کامل پیام رهبر انقلاب به مناسبت شهادت سردار سلیمانی را قرائت کرد و سپس علیمحمد مودب برای خوانش سروده خود به روی صحنه آمد؛ او قبل از شعرخوانی خود گفت: عرض تبریک و تسلیت خدمت شما عزیزان دارم؛ در این جلسه میخواهم غزلی را بخوانم که در دوران حیات سردار سلیمانی در بزرگداشتی به نام «سلام سردار» خواندم.
تو از فریادها، شمشیرهای صبح پیکاری/ که در شبهای دهشت تا سحر با ماه بیداری
تو دهقانزاده از فضل پدر مهریست در جانت/ که میروید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری
دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد/ که بالیدند بر دستت کبوترهای بسیاری
چنین رم میکند از پیش چشمت لشکر پیلان/ ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری
دلت را سر به زیریها، سرت را سربلندیهاست/ خوش آن معنا که بخشیدهست چشمانت به سرداری
ز ما در گریههای نیمه شب یاد آور ای همدرد/ تو از شمشیرها، لبخندهای صبح دیداری
محمدحسین نجفی نیز در این جلسه به شعرخوانی پرداخت؛ او جدیدترین سرودهاش را چنین خواند:
زاریم در سوگ تو ای سردار، زاریم
زاریم در سوگ تو اما استواریم
در غربتت آری سیاوشانه کشتند
ما قصاص دشمنت را خواستاریم
تا صبح روز انتقام خون پاکت،
هی لحظهها هی لحظهها را میشماریم
گفتی سواری میرسد با صبح
آن صبح، صبح زود را چشم انتظاریم...
پیمان طالبی شاعر بعدی این جلسه بود؛ او شعر خود را اینگونه به سردار سلیمانی تقدیم کرد:
خبر بده به زمین، آسمان شهید شده ست/ سیه بپوش که خورشیدمان شهید شده ست
به غنچه تسلیتی و به سرو تعزیتی/ خبر رسیده ز باغ، ارغوان شهید شده ست
چقدر خاطره از بدر یا حنین و جمل/ چقدر خاطره از نهروان شهید شده ست
چراغ روشن آن آشیانه کن خاموش/ که آن قناری بی آشیان شهید شده ست
بگو رقیه بداند که برنخواهد گشت/ بگو به زینب قامت کمان: شهید شده ست
به دوش ماست کنون بار ای گرانجانان!/ که آن برنده بار گران شهید شده ست
علم ز دست علمدار ما نمیافتد/ چقدر پیر شهید و جوان شهید شده ست
در بخش دیگری از این مراسم، کاروان عزاداری به مناسبت شهادت سردار سلیمانی به راهافتاد. گروه دمامزنی و سردادن نوای حسینی از جمله برنامههای این مراسم در سوگواری این سردار رشید اسلام بود.
محمدمهدی سیار نیز شعر خود را اینگونه تقدیم به سردار سلیمانی کرد. او قبل از خواندن شعر خود گفت: سلام بر شهید و خون احیاگرش. شهید فقط زنده نیست بلکه زندهکننده نیز هست و ما اکنون این حیات مضاعف را در رگهایمان احساس میکنیم.
ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبکسرها/ دست از دل ما برمدارید آی خنجرها!
رودیم و أشهد گفتن ما بر لب دریاست/ ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها
پیشانی ما خط به خط، خط مقدم بود/ ما را سری دادند سرگردان سنگرها
آهسته در گوشم کسی گفت: اسم شب «صبح» است!/ ناگاه روشن شد دو عالم از منورها
مشت اسیران زمین را باز خواهد کرد/ سنگی که میافتد به دنبال کبوترها
خواب غریبی دیدهام، خواب ستاره… ماه/خوابی برایم دیدهاید آیا برادرها؟!
فاطمه نانیزاد شاعر بعدی این جلسه بود؛ او گفت: شعری را میخوانم که قبلا در همایش سلام سردار خواندهام، امروز دستی بر این شعر بردم و آن را دوباره سرودم.
وقت سحر آورد به کف جام بلا را/ نوشید ز لبهایعطش کرببلا را
بر اینه جعفر طیار درخشید/ آورد به زیر پر خود، ارض و سما را
اه این خبر داغ گل انداخته در باغ /بلبل تو بخوان نغمه لاحول ولا را
نیها که پر از ناله هجرند سرودند/ بر لب بنشانید همان شور و نوا را
تا قدس فقط چند قدم مانده بخوانید / یک بار دگر یاد امام و شهدا را ...
ما روشنیم از مهر و ماه زینب/ از پرتو نور نگاه زینب
سردارهای ما سپاه زینب/عالم فدای بارگاه زینب
با قدرت ما خصم آشنا نیست/قاسم سلیمانی یکی دو تا نیست
محمدرضا طهماسبی نیز شعر خود را اینگونه خواند:
ما باده ایم باده صدسالهایم ما/ ما داغ دیدهایم گل لالهایم ما
کوهیم، کوه منظرههای شنیدنی/ رودیم، رود خاطرههای شنیدنی
با اقتدا به نام علی ایستادهایم/ هرچند زخم خورده، ولی ایستادهایم
هرچند داغ روز جگر میرسد به ما/ از آسمان دوباره خبر میرسد به ما...
حسین صیامی، محمدمهدی عبدالهی، مبین اردستانی، محمدرضا وحیدزاده و محمدحسین نعمتی از جمله دیگر شاعران این جلسه بودند که به شعرخوانی پرداختند.
انتهای پیام/