یادداشت|وقتی آقا مجتبی تهرانی نامزد ریاست جمهوری شد
ایشان حضور پُررنگ و متعهدانه در نهضت انقلاب اسلامی تا آنجا داشتند که به همراه برادر خویش حاج آقا مرتضیٰ از طرف مجلس مؤسسان قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان نامزدهای ریاست جمهوری معرفی شد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، شمع جمع بود و معلِّم مهذِّب نفوس به قدر وسع و شکل شاکله. تار و پود متربیان و مستفیدان و پامنبریهای درس معارفش را رجبهرج میبافت و میساخت. نگاه نافذ، سلوک مستقیم، بینش عمیق، اندیشه استوار، منش مردمی، روح بلند، طبع منیع و مهربان و در عین حال شخصیت محکم او حاصل جمع نعمتهایی بود که خدایی کریم به او کرامت کرد و «مجتبیٰ»، شاکر و عارف به این همه لطف و عطف!
عالم ربانی و فقیه صمدانی مرحوم آیتالله حاج آقا مجتبیٰ شهیدی کلهری مشهور به «تهرانی»؛ خاطرِ عاطر و سایهی بلند بسیاری از دلدادگانِ مکتب «فقه و اخلاق و عرفان» بود و هست. از نوجوانی در کنار و کران خوان معارف و معالِم والد ماجد خویش، عبد صالح و سالک رهیافته مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالعلی تهران به همراه برادر مهتر خود، خوشهچین خرمن فیوضات بوستان «قرآن و عترت» بودند در کام و کلام پدر. استوانه فقهی و معرفتیِ حوزه قویم و قدیم تهران همه 9 فرزند دلبندش را با طهور ناب گلواژهها و تعالیمِ وحی تدوین و اسوههای کتاب تکوین سیراب کرد و از آن میان «آقا مرتضیٰ و آقا مجتبیٰ» درخشیدند و آسمان دل پدر را آذین بستند.
از همان اوان، سرمشقِ عشقِ بندگی در جاده زندگی شد برای بچههای خانه مهر و نور. مجتبیٰ همان اسم بامسمّیٰ در 15 فروردین 1315 هجری شمسی، مائده آسمانی سفره حیات طیبه پدر و مادر شد، والدینی که هر دو فرزند فقاهت و شهادت بودند و بالیده و آرمیده بر مضجع جدّ و جهد و جهاد و اجتهاد فی سبیل الله. بدین ترتیب حاج آقا مرتضیٰ و حاج آقا مجتبیٰ تهرانی کلهری شهیدی تهرانی نوههای دو شهید فقیه بودند. از طریق پدری؛ مرحوم آیتالله شهید غلامحسین تهرانی (مشهور به شهیدی پس از واقع شهادت)، آن فقیه فقید از شهدای مشروطه در دوره استبداد صغیر در آن شب شوم است که در کنار بقیه شهدای مظلوم آن حادثه مولمه تا پای جان از حریم عزت و اسلامیت مردم ایران حراست کردند و به جای لُغُزخوانیهای توخالی روشنفکرمآبانه در عمل خط سرخ مکتب اهلبیت را با خون خود پاسداری کردند.
این جدّ پدری و اما از طرف مادری نوه آیتالله شهید شیخ روحالله دانایی که در زمان رضاخان در قزوین توسط عُمّال رضاخانی به شهادت رسید. خواهر و برادرها همه نوه دو رشته جاری کوثری، دو زنده در جوار الهی به شهد شهود شهادت بودند و هستند. تسمیه این خانواده به شهرت شهیدی روشن شد اما «کلهری» به جهت انتساب به قوم کلهر غرب کشور آنجا هم باز ریشه در شجر علم و ارضِ قدس و تقوا داشتهاند. جدّ چهارم پدری این خاندان مرحوم آیتالله حاج میرزاموسی تهرانی است که مسجد میرزاموسی در بازار تهران ساخته و یادگار و محل جماعت و خطابت ایشان بوده است. (این مسجد سالیان سال محل اقامه جماعت و منبر معارف مرحومان حاج آقا مرتضیٰ و حاج آقا مجتبیٰ تهرانی بوده است) مرحوم آیتالله حاج میرزاموسی تهرانی برادر مرجع و عالم مشهور و مبارز عصر قاجاری مرحوم آیتالله میرزا مسیح تهرانی است که به استرآبادی نیز شهرت داشتهاند یا اینکه مسقط الرأس ایشان و خاندان تهرانی منطقه گرگان (استرآباد سابق) بوده است.
این دو برادر در عصر فتحعلیشاه قاجار به کمک یکدیگر زنان مسلمان زندانیشده سفارت روسیه تزاری در تهران را (توسط گریبایدوف وزیر مختار روس) آزاد کردند و حماسهای دیگر به نام روحانیت اصیل شیعی به ثبت رساندند. مرحوم آیتالله میرزا مسیح تهرانی از جبل عامل لبنان تا هندوستان مقلّد داشته و اولین رساله عملیه چاپ سنگی مربوط به ایشان است (1). نسل مبارک این خاندان به مرحوم میرزا استرآبادی میرسد که فرزند او مرحوم میرزا آقابابا از علمای اصولی و فقهای بزرگ و ریاست علمی آنجا را عهدهدار بوده است و در آن برهه در برابر اخباریون عَلمِ علمِ اصول را برافراشت.
باری این خانوده ی اصیل همچون شجرهای طیبه، اصلی ثابت در زمین طهارت و دانش و فرع و شاخساری پُر بار و بر در آسمان فضیلت داشته و دارند که هنوز هم «تؤتی اکلها کل حین بإذن ربها» (2). بزرگان و معاریف دیگری نیز از این دوده فضل و فرهنگ و فقهات صفحات تاریخ را زینت داده که مجال بیان آن اکنون فراهم نیست و باید اهل فکر در این باب به کتب تراجم و تفاصیل احوال علما و دانشوران مراجعه کنند.
مرحوم آیتالله حاج آقا مجتبیٰ تهرانی همچون برادر بزرگوار خویش در چنین فضای عطراگینی تنفس کرده و طعم خوش دینداری و دینشناسی، توأمان ذائقهاش را شیرین کرده بود. از آنجا که فرمودند «إنّ قبورنا فی قلوب من والانا» جان شیفته ایشان در حرم و حریم اولیای دین و آئین آرام میگرفت و از همان روزگار نخست تحت تربیت والد ماجد عارف خویش و از مسیر مصیر (3) دامان پاک دختر آیتالله شهید شیخ روحالله دانایی شاکله وجودیاش سامان پذیرفت «و البلد الطیب یُخرجُ نباته بإذن ربِّه» (4). از نوجوانی پای در صراط حکمت و تفقّه فقه آلمحمد «صلوات الله علیهم اجمعین» نهاد. در تهران و قم و مشهد و نجف و «دُرّ» وجود خویش را با کوثر ولاء صیقل داد و پای درس اساطیر دانش «دَرد» آشنایی، «دُرد» (5) عرفان عملی نوشید.
سبزه سلوک سترگ را به سیره علمی و عملی علمداران مکتب سرخ حسینی و جعفری گره زد؛ با رادمردانی همچون آیات عظام و علمای اعلام؛ آیتالله سیدحسین طباطبایی بروجردی، آیتالله سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی، آیتالله سیدمحمد محققداماد یزدی، آیتالله سیدابوالقاسم موسوی خویی، آیتالله علامه سیدمحمدحسین طباطبایی تبریزی و بالأخره مراد و محبوبش قائد عظیم الشأن عارف کامل فقیه جامع آیتالله معظم سیدروحالله الموسوی خمینی «رضوان الله علیهم اجمعین». منش والا، نظم پیوسته، تلاش فراگیر با بارش علم و حلم آن ابرهای پُر برکت، رویش این سرو خرامان را دو چندان کرد. ادب آیتالله ادیب (6)، آداب و فنون فهم را در اختیار مجتبای جواب قرار داد چنان که دقت و حدت و حذاقتِ در دانشپژوهی را به همراه فراگیری مهارتهای اصول استنباط و استحضار در مسائل با بال تصفیه باطن و تطهیر خیال از خیل ابالیس (7) را از محاضر معلمان خویش فرا گرفت.
مسئولیتپذیری آیتالله حاج آقا مجتبیٰ تهرانی در کنار شهرتگریزی و اسیر هوای مناصب دنیوی نشدن خصیصه دیگری بود که در قاموس علمای ربانی شیعه آلمحمد «صلواتالله علیهم اجمعین» اصلی است خدشهناپذیر و ایشان وامدار حکیم حاکم بود در پوئیدن این طریق مستقیم. تبعیت از حکم ولیّ حکیم؛ عنصر محوری سیره اخلاقی و منش عرفانی آیتالله تهرانی بود. او با امتثال از جانشینِ معرفتی حضرات، جان شیرین خود را در اطاعت محض از ائمه معصومین در صدق دعوی محک صادقانه میزد؛ چراکه اگر مسلمان، مسلم نشود، سلمان هم استاندار بشود، زیرِ بار حکم او نیز نخواهند رفت؛ چنانکه آنگاه که مسلمبنعقیل سفیر و نائب خاص سیدالشهداء هم فراخوان تبعیت بدهد اهل عذر بهانه میآورند و باز دست به تأویل و توجیه میزنند. حاج مجتبیٰ این درسها را گرفته بود و چه زیبا فرموده بود: «دورههای سخت دینداری را امثال سلمان و ابوذر پیمودند و سیلیها و کتکهایشان را آنان خوردند و به ما خورشت قیمه و قرمهاش رسیده».! و شوربختانه ما در عافیت باز هم نق میزنیم.
شاید برای بسیاری حتی ارادتمندان و مستفیدان از نفس گرم و لحن گیرای حاج آقا مجتبیٰ، این نکته آشکار نباشد که ایشان حضور پُررنگ و متعهدانه در نهضت انقلاب اسلامی تا آنجا داشتند که به همراه برادر خویش حاج آقا مرتضیٰ از طرف مجلس مؤسسان قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان نامزدهای ریاست جمهوری معرفی و حتی برایشان پوستر چاپ شد اما از سر درد و تعهد عالمانه و مشی کریمانه، استنکاف کردند و پی مذاق محبوب گرفتند. این خط ممتد نورانی همواره تداوم داشت و سلم و تسلیم در برابر حکم حکیم حاکم نصبالعین هر دو قرار داشت.
در مراجعت از نجف به تهران نیز سخن پیر رازآگاه خویش را به جان خرید و چونوچرا نکرد! دوره تدریس دروس حکومت اسلامی و ولایت فقیه نیز از همین سنخ و نخ همین تسبیح بود. او سودای هوامداری را از سر به کرد و خدا میداند چه برکات و افاضاتی نصیب آن دو برادر و یار هم سفر شد از مسیر دلدادگی و تهذیب و تبعیت از ولیّ و دوری از خود محوری! ملاحت بیان، آهنگ گرموگیرای کلام، با آن طنین و نگاه شبیه به مراد خود، دروس شیرین اخلاق علمی و عملی که سالها کام رهروان را از کوثر خیر کثیر مستفیض کرد! همه ارادتمندان آشنا بودند با آن چشمهای پُر مهر و در عین حال بااُبهت، آن سیمای جذاب و در عین حال پُر جذبه، شخصیت مستحکم و البته عطوف و رئوف، آن نفوذ کلام و قلب بلورین و عصاره و خلاصه همه اینها شیوههای عاشقیاش در تولّی و تبّری! سرشک اشکهایش نشسته بر ساحل ارادت به ساحت بیمساحت حضرات آیینهداران اهل عصمت علیهم صلوات الله، سفینه موالات و مودت دلدادگان را راهبری میکرد. در شبهای احیاء با آن نالههای سوزناک، شبهای مهتابی روضهخوانیاش در صافی صفای فاطمیه مادر هستی و بالأخره آن روز که به واسطه عارفی دلآگاه پیغام دادند از طرف حضرت عصمةالله الکبری و حجةالله علی الحجج فاطمةالزهراء سلاماللهعلیها که روضه و توسلت را پذیرفتیم آن هم با مدال افتخار تلفظ حضرت زهراء با لفظ «آقامجتبیٰ».
به عین عنایت نگاهش کرد امالائمة الاصفیاء. انگار آمادهاش کردند برای عروج از خاکدان تا دیار عرشیان! آثار و مآثر و شاگردان و منظومه فکری و فقاهتیاش یکسو، تلاشهای اجتماعی و سیاسیاش در دفاع و تسهیل راه ولیّ قائد سیدالحکماء عقربه همه فعالیتهایش بود. کمک در اساسنامه یک حزب سیاسی جهت مقابله با یک جریان سیاه رو یعنی منافقین نیز جهت ولایی داشت.
آنچه آیتالله «شهیدی کلهری» مشهور به تهرانی را در حافظهی تاریخ تشیع و ملت اهلبیتی ایران ماندگار کرد فارغ از عدم لیاقت این قلم، اخلاص، موقعشناسی، زمانشناسی و از همه مهمتر ولیّشناسی او بود که نقطه پرگار حیات نورانی ایشان بود. آنچه او را میان دعوای قدرت و دعوی أنا الحق عدهای دیگر به میدان جد و جهاد و اجتهاد سوق داد عزم راسخ مستمر در خلوص نیت و محبت به ذوات قدسی حضرات و رصد مذاق شارع در پیروی از نائب المهدی (عج). آیتالله حاج شیخ عبدالعلی تهرانی قبل از سال 42 پسران خود را به حضرت روحالله حواله داد و این شد که رفیق سلوکی آیات عظام حق، عبادصالح آقا سیدعلی مفسر، آقا سیدکریم پینهدوز، آقا شیخ مرتضیٰ زاهد تهرانی، در آینه دهر سیمای مردی را دید که بچههای او و همه مشتاقان را به ساحل سلامت رهبری خواهد کرد.
اکنون که دیگر آن چهره دلنشین را بر روی منبر دبیرستان نور بر کرسی تدریس مدرسه مروی در محراب مسجد جامع مهمان منظر چشم عاشقان به ظاهر نیست، چاره کار در برخاستن و دل به دریازدن است. در آخرین فرازهای این وجیزه باخبر شدیم یک ابرمرد دیگر از دیار شیرمردان علوی پرده گوش غفلت جهانیان را پاره کرد و فریاد و غرش و خروش جهانیاش در نهایت غربت و مظلومیت، عاشورایی دردلها برپا کرد و خون جگرمان کرد، آری خب، آوار شد برسرمان، کشته دور از وطن بر دست فاطمه زهراء سلاماللهعلیها قرار گرفت، قاسم سلیمانی آسمانی شد و شد شهید گرچه بود شهید، اما برای همه روشن شد که عبدصالح شهید حاج قاسم سلیمانی، سپهبد سپاه عشق در دست معشوق آرام گرفت. طوبی له و حسن مآب، خدایا به حق خون نفس نفیس به دست مجروح رهبر انقلاب و به دست ما بساط همه کفتارهای انساننما را برچین. او که به دست خبیثترین آحاد بشر به تعبیر حضرت آقا شهید شد، شهد شهود را از دست ولیّ الله الاعظم نوشید و اگر این داغ را تسکینی نبینیم و انتقامی سخت در کار نیاید معلوم نیست چه بلایی بر سرمان و بر سر دلمان میآید. به حق جسم و اسم و رسم صدچاک شهید حاج قاسم سلیمانی آسمانی، ما را هم رهرو راه او قرار بده. اللهم آمین بعدد منتهی رضاک.
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
به امید دیدار حاج مجتبیٰها، حاج مرتضیٰها، آیتالله بهجتها، امام خمینیها، حاج قاسمها و همه شهیدان راه حق کنار پرچم یوسف زهراء.
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
* محمد ارشادیمقدم، استاد حوزه و دانشگاه
2ـ هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش میدهد. خداوند برای مردم مثلها میزند، شاید متذکّر شوند (و پند گیرند)! (سوره مبارکه ابراهیم/25)
3ـ صیروت؛ یعنی تحول و انتقال باطنی و سیر درونی در به فعلیت رسیدن قوا.
4ـ و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون میآید. (سوره مبارکه أعراف/58)
5ـ گرچه در اصطلاح ظاهری تهمانده تلخ نوع مُسکر است اما در عرفان نقل معنا به استقامت در سلوک و حال تسلیم و در شعر شاعران متعهد به بلاکِشی و دردآگاهی پیدا کرده است.
6ـ از علمای بزرگ نیشابور و ادیب اریب استاد بسیاری از فضلا.
7ـ در لغت جمع شیاطین.
انتهای پیام/