گذری بر زمینهها و پیامدهای منع حجاب رضاخانی
از ترفندهایی که برای موفقیت اجرای طرح منع حجاب زنان به کار گرفته شد، جلوگیری از بـیحجابی زنـان معروفه و اجبار آنان به استفاده از چادر بود.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، روزهایی که بر ما گذشت، تداعیگر سالروز اعلام تصمیم رضاخان مبنی بر کشف حجاب بانوان بود. مقالی که پیش روی شماست، زمینهها و پیامدهای این رویکرد را مورد خوانش قرار داده است.
بسترهای یک تصمیم
پس از انقلاب صنعتی در اروپا، نظام سرمایهداری غرب برای دستیابی به بازارهای بیشتر تصمیم گرفت با تغییر مذهب و فرهنگ کشورهای اسلامی بر آنها تسلط یافته و آنها را به بازاری برای عرضه محصولاتش مبدل سازد. از این روی انگلیس با توطئهای زیرکانه فرد گمنامی را که همان رضاخان میرپنج باشد، طی کودتایی موسوم به سوم اسفند 1299 بر مردم ایران تحمیل کرد و از طریق او توانست اهداف خود را عملی سازد. در واقع باسواد نبودن رضاخان و عدم پایبندیاش به شعائر مذهبی سبب انتخاب انگلیسیها شد. آنها به دنبال فردی میگشتند که علاوه بر اطاعتپذیری، تعلقات مذهبی محکمی نداشته و شیعه اثنیعشری خالص هم نباشد تا بتوانند او را مطابق خواسته خود تربیت نمایند. این نکتهای است که تاجالملوک همسر دوم رضاخان هم در خاطراتش به آن اشاره کرده و مینویسد: «رضا اهل نماز و روزه و این قبیل امور نبود. بهاصطلاح هرهری مذهب بود. اما یک اعتقادات سنتی داشت و... به نظر من خیلی از مرگ میترسید. به همین خاطر حرفهای مربوط به بهشت و جهنم را اوایل ازدواجمان قبول داشت و... حتی قبل از رسیدن به پادشاهی دنبال دسته سینه زدن راه میافتاد، اما کمکم حرفهای فروغی در او اثر کرد و کار به جایی رسید که بهکلی منکر بهشت و جهنم شد... حسینقلی خان اسفندیاری شوهر خواهرم هم که پزشک مخصوص رضا بود اعتقادی به حرفهای مذهبی نداشت و حتی با عزاداری امام حسین (ع) هم مخالف بود و میگفت در هیچ کجای دنیا مردم برای دشمنان خودشان عزاداری نمیکنند... این افراد فکر رضا را در مورد اسلام عوض کردند و رضا مصمم شد دست متعصبین را کوتاه کند... بعد هم که رضا به ترکیه رفت و اوضاع آنجا را دید دستور داد در ایران هم کشف حجاب شود و زنها چادر سیاه سر نکنند.» سِر اردشیر ریپورتر (مهره اطلاعاتی سطح بالای انگلستان) نیز در وصیتنامهاش نوشته است: «من شبهای متمادی را در بیابانهای آقبابا (آقبابا یا آقابابا منطقهای در قزوین) سپری و در آنجا با رضاخان میرپنج درباره ایران باستان و لطماتی که اسلام و روحانیت به ایران زدند، صحبت کردم». درواقع اردشیر ریپوتر همان شخصی است که رضاخان را به عنوان گزینه مناسب انتخاب و به ژنرال آیرونساید (فرمانده نیروهای انگلیسی شمال ایران) معرفی میکند. ناگفته نماند که رضاخان در ابتدا برای جلب حمایت و نظر مردم مسلمان و روحانیت سعی میکرد خود را در نظر مردم فردی خیرخواه، معتقد به اسلام و مخالف استعمارگران معرفی کند. حتی به همین منظور دستگاه تبلیغاتی رضاخان در تیرماه 1301 از عتبات عالیات شمشیری (بهاصطلاح از جانب حضرت ابوالفضل) را برایش ارسال نمود. البته این اقدامات هم مؤثر افتاد و درنهایت رضاخان بر تخت سلطنت نشست.
نخستین اقدامات برای بیحجابی در ایران
اولین پیشنهاد برای برداشتن حجاب مربوط به دوران سلطنت ناصرالدین شاه میشود. میرزاحسن جابری اصفهانی، سیاستمدار و مورخ عصر قاجار در شرح حوادث سال 1306 ق مینویسد: «به ناصرالدین شاه پیشنهاد دادند کشف حجاب را در کشور معمول دارد. موضوع با آیتالله حاج ملاعلی کنی، فقیه وارسته و پرنفوذ تهران در آن روزگار، مطرح شد و او به شاه گفت: هرگاه کشف حجاب را در دربار خودت جاری ساخته و همسرت را مکشفه و بیحجاب بیرون آوردی، در کشور هم همین کار را بکن.» همین مسئله باعث شد طرح بیحجابی در دوران ناصرالدین شاه با شکست روبهرو شود، اما تا پیش از وضع قانون منع حجاب از سوی رضاخان اقدامات دیگری نیز برای آماده کردن جامعه در همین رابطه انجام شد؛ ازجمله اقدامی بود که برای تضعیف مشروطیت از سوی سعیدالسلطنه صورت گرفت. یحیی دولتآبادی در بیان مبارزات بین رژیم استبداد و مشروطه مینویسد: «ازجمله اقدامات آنکه حسنخان اجلالالسلطنه اصفهانی که رئیس نظمیه است و با خیالات درباریان همراه نیست او را عزل کرده ریاست نظمیه را به میرزا فتحآلله خان سعیدالسلطنه میدهد. سعیدالسلطنه که از قدیم با شاه محرم بوده و کمال اطمینان را به او دارد دستهای از زنان بدکاره را رشوه میدهد که در ماه رمضان یک روز با صورتهای گشاده و بیحجاب در بازار تهران وارد شوند و بگویند آزادی است و ما باید بیحجاب باشیم. به خیال اینکه لابد بر سر این کار هیجان عمومی میشود و از نتایج سوءمشروطیت محسوب میشود.»
اجرای دستور اربابان انگلیسی
در ادامه پروسه فراهم ساختن بازارهایی برای عرضه محصولات اروپایی کشف حجاب به صورت رسمی در سه کشور افغانستان، ترکیه و ایران تقریباً همزمان اتفاق افتاد. ابتدا در ترکیه مصطفی کمالپاشا (آتاترک) پس از آنکه روی کار آمد علاوه بر تغییر تعطیلات هفتگی از جمعه به یکشنبه، تغییر تقویم هجری به میلادی و ممنوع کردن حجاب، الفبای ترکی را نیز به لاتین تغییر داد و باعث قطع ارتباط نسل جوان با آثار مکتوب کشورش شد. سردارسپه نخستین کسی بود که به محض اعلام جمهوریت در ترکیه، تغییر حکومت را به آتاترک تبریک گفت و یک جلد کلامالله مجید و یک قبضه شمشیر مرصع به عنوان هدیه برای وی فرستاد. سردار سپه که در آن زمان بهتازگی به نخستوزیری منصوب شده بود، آنچنان تحت تأثیر اقدامات آتاترک قرار گرفت که 20 مهر 1303. ش روزنامه «مورنینگ پست» در مقالهای تحت عنوان «مرد توانای ایران» به این شیفتگی رضاخان نسبت به ترکیه اشاره کرد و نوشت: «رضاخان نسبت به کارهای بزرگ و عملیات نظامی همسایه ترک خود مصطفی کمال بسیار شیفته شده و در تقلید از برنامه سیاسی او نیز تردیدی به خود راه نداده است.» در افغانستان نیز امانالله خان در بازگشت از سفر به چند کشور اروپایی دست به اقداماتی، چون رفع حجاب زنان، الزام پوشیدن لباس اروپایی -برداشتن عمامه و سرنهادن کلاه شاپو- تعطیلی در روز یکشنبه به عوض روز جمعه، فرستادن دختران به خارج از کشور به خاطر تحصیل و... زد. در ادامه روند ایجاد تغییرات در پوشش و فرهنگ کشورهای اسلامی، ایران ششم دی 1304. ش قانون لباسهای متحدالشکل را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند و طبق آن کلیه اتباع ذکور ایرانی ملزم به پوشیدن کت و شلوار شدند. اجرای این سیاست نیز با زور و شدت همراه بود به طوری که مأموران رضاخان در معابر میایستادند و لباسهای مردم را با قیچی میبریدند. دوم تیرماه 1306. ش نیز کلاه جدیدی به نام «کلاه پهلوی» در کشور معمول و استفاده از آن اجباری شد. تفاوت این کلاه با کلاه سابق این بود که در جلوی آن سایهبان نصب میشد. ال پی الول ساتن، درباره تصویب قانون متحدالشکل شدن لباس، ضمن تعبیر این حرکت بـه «عـلاقهمندان جـنونآمیز» مینویسد: «در تعقیب علاقهمندی جنونآمیز جدید شرقی درباره متحدالشکل شدن لباسها، شاه ایران در سـال 1928. م دستور اجباری شدن لباس متحدالشکل را برای مردان صادر کرد که تاکنون هـم بـه قـوت خود باقی است. این جریان که آن را «انقلاب لباس» باید نامید، علاوه بر وزرا، وکلا، رؤسای ادارات و مـستخدمین دولت که بهتدریج لباس متحدالشکل در بر میکردند، رفتهرفته سایر طبقات نـیز از لبـاسهای مـختلفالشکل بیرون آمده و کلاه پهلوی که کلاه لبهدار بود، سر میگذاشتند...» پس از آن از اول فروردین ماه 1307 قانون لباسهای متحدالشکل در شهرها لازمالاجرا اعلام شد. درواقع قانون متحدالشکل کردن لباس مقدمه اجرای منع حجاب در کشور بود.
تبلیغات برای رواج بیحجابی
در جهت زمینهسازی برای رواج بیحجابی در کشور، در سال 1309. ش در اولین کنگره زنان شرقی که در سـوریه تـشکیل شد، زنانی از ایران نیز شـرکت کـردند و قـرار شد دو سال بـعد ایـن کنگره در ایران تشکیل شـود. در کنگرهای که سال 1311. ش در تهران به ریاست «شمس پهلوی» برگزار شد، از بیحجابی به عنوان مظهری از تمدن یاد شد و در مورد آن تبلیغات فراوان به عمل آمد. پس از آن برای زمینهسازی اعلام رسمی بیحجابی از اوایـل سال 1313. ش روزنامهها و مجلات، اقدام به درج مطالبی همچون «چـاپ تـصاویر زنان بـدون حـجاب و نـیمهبرهنه برای تبلیغ جـوراب و لباسهای زیر زنان، درج گزارشهایی از ورود هنرپیشههای زن کشور ترکیه به ایران به همراه عکس و توضیحات، گـزارش هـمراه با عکس رژه دختران بدون حجاب در حـضور رضـاشاه در تـرکیه، چاپ عکس زنان بدون حجاب شرکتکننده در هزاره فردوسی در کنار اعضای دولت، چـاپ عـکس زنـان اروپایی و شرح چگونگی رفتار آنان با هـمسران، تـبلیغ شـنا در کـنار دریـا و درج عـکس زنان خارجی با لباس شنا، درج مقالات و بحث راجع به آزادی زنان در کشورهای مختلف ازجمله مصر و ترکیه، کردند. استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشی به سبک اروپا از دیگر عوامل زمینهساز بیحجابی در ایران عصر رضاخان بود. متعاقب حرکتهای تبلیغی جهت بیحجابی، در فروردین 1314 با هدف زمینهسازی جهت «اعلام آزادی نسوان» و تحقق بیحجابی، «کانون بانوان ایران» تحت نظارت وزارت معارف و به ریاست شمس پهلوی تشکیل شد.
تصویب قانون منع حجاب
از اولین حرکتهایی که درخصوص رواج بیحجابی بانوان در کشور انجام گرفت، حضور همسر رضاخان و عدهای از زنان درباری بدون رعایت حجاب برای شرکت در مراسم تحویل سال 1307. ش، در حرم حضرت معصومه (س) بود که با اعتراض روحانیون و مردم این بانوان از حرم اخراج شدند. اما در پی این اقدام رضاخان به اتفاق عدهای از صاحبمنصبان نظامی و قشون و زرهپوشهای آنها وارد صحن حضرت معصومه شده و با چوب به ضرب و شتم روحانیونی که باعث اخراج زنان درباری از حرم شده بودند، میپردازد. پس از این واقعه سفر یک ماهه رضاخان در دوازدهم خرداد 1313. ش، انگیزههای رضاخان را برای رواج بیبندوباری و لائیسم، شبیه آنچه آتاترک در کشورش ایجاد کرده بود، بیشتر تقویت کرد. «مستشارالدوله صادق» سفر کبیر ایران در ترکیه در بیان خاطرات خود برای سناتور صدیق اعلم، نسبت به تحت تأثیر قرار گرفتن رضاخان از مشاهداتش در کشور ترکیه چنین نقل کرده است: «شبی پس از پایان ضیافت رسمی باشکوه وقتی رضاشاه به عمارت حزب خلق که محل اقامت او در آنکارا بود مراجعت کرد تا پاسی از شب نخوابید و در تالار بزرگ خانه ملت قدم میزد و فکر میکرد و گاهگاه بلند میگفت: عجب! عجب! وقتی چشمان شاه متوجه من شد که در گوشه تالار ایستاده بودم، فرمود: «صادق من تصور نمیکردم ترکها تا این اندازه ترقی کرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته باشند. حالا میبینیم که ما خیلی عقب هستیم مخصوصاً در قسمت تربیت دختران و بانوان». رضاخان که پس از سفرش به ترکیه تحت تأثیر اقدامات آتاترک قرار گرفته بود، آذرماه 1314. ش به محمود جم رئیسالوزرای خود میگوید: «نزدیک دو سال است که این موضوع -کشف حجاب- سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش بهدوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند، دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد». به دنبال اجرای دستورات اربابان انگلیسی، بیستوهفتم آذرماه بخشنامه منع حجاب جهت تصویب رضاخان از طرف رئیسالوزرا به دربار فرستاده و از اول دیماه 1314. ش دستورالعمل اجرای غیررسمی قانون منع حجاب به تمام ولایات ایران ارسال میشود. نهایتاً هم رضاخان هفدهم دیماه در جشن فارغالتحصیلی دانشسرای مقدماتی دختران در تهران، اجرای قانون منع حجاب را اعلام میکند. در این مراسم، علاوه بر همسر و دختران رضاخان، بانوان دیگر مسئولان کشوری دعوت شده به این جشن نیز طبق یک برنامه از پیش طراحی شده، بیحجاب شرکت میکنند و رضاخان در سخنرانی آن روز خود میگوید: «باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههای زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد».
حضور بانوان دربار و اجبار رضاخان در منع حجاب بانوان در حالی انجام گرفت که آتاترک با آنکه حجاب را در ترکیه قدغن کرده بود برخلاف رضاخان به تعقیب وحشیانه زنان با حجاب دست نزد و خانوادهاش را هم مجبور به بیحجابی ننمود. به طوری که لطیفه خانم همسر آتاترک در تمام مجامع با حجاب ظاهر میشد و بیحجابی در ترکیه بیشتر در آنکارا و استانبول که بخشی از ساکنانش غیرمسلمان و اروپایی بودند، اجرایی شد.
بخشنامههایی برای رواج بیحجابی
چـهار روز پس از واقعه 17 دیماه 1314. ش، سرلشکر نخجوان که کفالت وزارت جنگ را به عهده داشت، در بخشنامهای از اداره شهربانی خواست از ورود خانمهای بـاحـجاب به اماکن تفریحی همچون سـینماها و تـئاترها و کافهها و رستورانها و غیره جلوگیری کند. در بخشنامه دیگری نیز از فرماندهان واحدهای ارتش خواسته شد برای تشویق و پیشرفت رفع حجاب، مجالس مهمانی برای افسران ترتیب دهند تا آنان در معیت بانوانشان بدون حجاب در آن مجالس شرکت نمایند. البته این دستورالعمل، کار را برای افراد با ایمان سختتر کرد. به عنوان مثال غلامرضا (امیر) فضلی یکی از افسران ارتش رضاخان که مأمور ساختمان اصطبل برای اصـلاح نـژاد اسـب در خرمآباد بود، پس از آنکه عرصه را اینگونه تنگ یافت، در نـامهای بـه مادر خود چنین نوشت: «خانم والده عزیزم را قربان میروم. پس از تقدیم عرض ارادت... راجع به وضعیت تهران برای بنده مرقوم فـرمایید. راجـع بـه بیحجابی اگر امر خیلی سخت شد، علاقهمند میباشم قدری تـریاک شما و خواهرهای عزیزم میل نمایید که دیگر این قسمت را نبینم. البته پس از مطالعه این کاغذ را فوراً آتش بزنید». ایـن نـامه در سـانسور پستی شهربانی رضاخان، کشف شد و مفاد آن به اطلاع رضاخان رسید. رضاخان نیز در حکمی نوشت: «به لشکر 6 نوشته شود این نوع افسران خشک و احمق چه فایده دارنـد و چـه نـوع میشود به آنها اطمینان داشت. باید نصایح و تذکرات لازم به او بدهند تـا اگـر فـایده نبخشید اخراج گردد». از ترفندهایی که برای موفقیت اجرای طرح منع حجاب زنان ایران به کار گرفته شد، جلوگیری از بـیحجابی زنـان معروفه و اجبار آنان به استفاده از چادر بود. در بخشنامهای که در اینباره صادر شد، آمده است: «چون اینطور مقرر گردیده که کلیه زنهای معروفه و معلومالحال بایستی با چادر بـوده بـاشند، علی هذا مقتضی است قدغن فرمایید مراتب را به وسایل مقتضی به عموم افسران آن قسمت گوشزد و حالی نمایند که افسران ارتش شاهنشاهی به هیچوجه حق ندارند با این قبیل زنهای مـعروفه در مجامع و معابر عمومی رفتوآمد نموده یا آنها را بدون حجاب داخل مجامع نسوان و خانوادههای نجیب نمایند».
پیامدهای منع حجاب
مهدیقلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) که شش سال و نیم نخستوزیر رضاخان بود در کتاب «خاطرات و خطرات» مینویسد: «به شاه عرض کردم، تمدنى که آوازهاش عالمگیر است، دو تمدن است؛ تمدنى که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشى از لابراتوارها و کتابخانههاست. یکى هم تمدن بولوارها. گمان کردم به این عرض من توجهى فرمودهاند، آثارى که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لالهزار میخورد و مردم بیبندوبار خواستار بودند». در واقع اقدامات رضاخان نه برای پیشرفت کشور بلکه برای همرنگ شدن با جهان بود. نکتهای که خودش هم در توجیه استفاده از کلاهفرنگی به مخبرالسلطنه اشاره کرده و میگوید: «آخر من میخواهم همرنگ شویم که ما را مسخره نکنند». هدایت در ادامه خاطراتش با تأسف مینویسد: «کلاه اجنبی ملیت را از بین برد و برداشتن چادر عفت را».
قانون منع حجاب که قرار بود سبب آزادی و حضور زنان در جامعه شود بدتر باعث عزلت و خانهنشینی طولانیمدت زنان جامعه ایران آن روز شد. بهطوری که دیگر زنان حتی برای درمان بیماری هم حاضر به خروج از خانه هایشان نبودند. چه کودکانی که گم شدند و مادرانشان از ترس نتوانستند آنها را بیابند. چون این بانوان در تناقض میان «حفظ عفت یا حفظ جان و فرزند»، حفظ عفت را انتخاب میکردند. وضع قانون منع حجاب با آنکه نتوانست گرهی از مشکل زنان ایرانی باز کند، اما بازار خوبی برای فروش کالاهای اروپایی بهوجود آورد. البته مزدوران قلمبهدست پهلوی بعدها در توجیه اقدامات رضاخان برای منع حجاب زنان عنوان کردند این اقدامات در جهت آزادی و پیشرفت زنان کشور بوده، اما با نگاهی به نحوه ازدواج دختران رضاخان و شوهران تحمیلیشان بهخوبی میتوان به باسمهای بودن این توجیهات پی برد؛ کسی که آنقدر دغدغه آزادی و پیشرفت زنان کشورش را دارد چطور در قبال ازدواج دخترانش چنین مستبد عمل میکند. نکته جالب آنکه با وجود تمام محدودیتها و خشونتی که مأموران رضاخان در اجرای قانون منع حجاب به کار بردند، باز هم نتوانستند کاری از پیش ببرند. بهطوری که وزیر کشور شانزدهم بهمن 1320. ش در گزارشی محرمانه اعلام میکند: «با وجودی که متجاوز از شش سال است که رفع حجاب در تمام کشور اجرا میشود ولی طبق گزارشهای رسیده از شهرستانها، غالباً در کوچه و بازار زنها با چادر نماز و گاهی با چادر سیاه دیده میشوند».
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/