کنگره "عقیق سلیمانی" برگزار شد

«کنگره ملی سربداران» پاسداشت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و یاران شهیدشان با عنوان «عقیق سلیمانی» برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ دومین کنگره سربداران برای پاسداشت خون شهدا با عنوان "عقیق سلیمانی" ویژه سال‌ها مجاهدت سردار شهید قاسم سلیمانی برگزار شد.

این مراسم با برنامه‌هایی همچون نقالی، شعرخوانی، اجرای سرود و نمایش و نمایشگاه هنر تجسمی با موضوع شهادت سردار سلیمانی همراه بود. همچنین در این مراسم تعدادی از خانواده محترم شهدای مدافع حرم تقدیر شدند.

در کنگره عقیق سلیمانی دو کتاب رونمایی شد.کتابی با موضوع شعر و ترانه در رثای سردار سلیمانی و نیز کتابی از مجموعه آثار هنری به یاد سردار آسمانی.

مدیر مؤسسه فرهنگی هنری کساء درباره نوع شکل‌گیری این کنگره مردمی گفت: هم اکنون بیش از یک‌هزار اثر در حوزه تجسمی، 800 اثر در حوزه شعر و ترانه، 70 اثر در حوزه موسیقی و30 اثر در حوزه تلویزیون و سینما به دست کنگره ملی سربداران رسیده است.

در ادامه این مراسم با حضور ارکستر نیروی زمینی ارتش قطعه‌ای تقدیم به سردار شهید سلیمانی شد.

در این مراسم میلاد عرفان‌پور شاعر کشورمان غزلی را تقدیم به شهدای مقاومت کرد:

یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
در خانه، جماعتی پی معجزه‌ها
بر طاقچه، قرآن فراموش شده
*
در این همه رنگ، آنچه می‌خواهی نیست
در این همه راه، غیر گمراهی نیست
در شهر خیابان به خیابان گشتم
آنقدر که آگهی ست آگاهی نیست
*
در اوج، خدا را سر ساعت خواندند
ما را به تماشای قیامت خواندند
از کوچ پرندگان سخن گفتی و من
دیدم که نمازی به جماعت خواندند
*
آن مست همیشه با حیا چشم تو بود
آن آینه‌ی رو به خدا چشم تو بود
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا چشم تو بود
*
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند 
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند..

فاطمه افشاریان شاعر دیگری بود که ابیاتی را تقدیم به سردار دلها کرد:

باز هم دور یکدگر جمعند
در حسینیه بچه‌های محل
وقتِ دیگر نمانده، نزدیک است
موعد فاطمیه  اول

صبح زود است و آمدند اینجا
آب و جارو کنند هیئت را
در هیاهوی آن نفهمیدند
گردش بی‌ امان ساعت را

همه بودیم راضی از اینکه
ساده از فاطمیه نگذشتیم
بعد نصب سیاهی هیئت
شب رسید و به خانه برگشتیم

سایه‌ی شوم کرکسی آن شب
رد شد از روشنایی مهتاب
تو در آن سوی مرزها بیدار
ما در این سوی مرزها در خواب

از گلوی مناره‌های شهر
می‌رسد باز هم صدای اذان
صبحگاهان کبوتری آمد
از دیار عراق نامه‌رسان

خبر آورد: حاج قاسم رفت
خبر رفتنش جهانی شد
خبر آمد به کاظمی پیوست
خبر آمد که آسمانی شد

لاله روییده باز هم از خاک
بین آتش میان گرد و غبار
از دل آسمان ندا آمد:
السلام علیک یا سردار !

روز تشییع پیکرت هر شهر
از تو سهمی برای خود می‌خواست
همه در سوگ تو عزادارند
همه جا محفل عزا برپاست

کاظمین و قم و خراسان و
کربلا و نجف ، چه غوغایی ...
راست می‌گفت مادرم، سردار!
تو امیر تمام دل‌هایی

تو تمام عراق و ایران را
با حضور خودت صفا دادی
همه‌ی شهرها ولی یک‌سو
چه صفایی به کربلا دادی

دست تو جلوه‌ای از عاشورا
از علمدار دشت خون، عباس
ای عمو جان دختران شهید
ای عموی همیشه با احساس

بعد از امروز نام کرمان هم
می‌رود جزو هفت شهر عشق
به دیارت خوش آمدی سردار
قهرمان حماسه‌های دمشق

رأس اخبار ما به زودی‌ها:
" رجعت قهرمان ایرانی "
می‌رسد با ظهور حضرت عشق
لشگر قاسم سلیمانی ..

اجرای گروه سرود آوای باران و همچنین نمایش «عقیق سلیمانی» و مداحی محمدحسین پویانفر به همراه اجرای ترانه‌ای با صدای میلاد هارونی از جمله برنامه‌های این کنگره ملی بود.

 

در ادامه این مراسم محمدحسین پویانفر شعری را در این مراسم قرائت کرد:

این طرف قاسم سلیمانی،
آن طرف قاسم سلیمانی

خط به خط شعر، موج موج شعور،
صف به صف قاسم سلیمانی
عزم‌ها جزم و چشم‌ها بیدار،
تا رسیدن به حضرت دلدار
به تجلی است از در و دیوار؛
هر طرف قاسم سلیمانی
خواب ماندیم و باز طوفان بود،
نیمه‌شب بود و ماه حیران بود
از تفنگی که دست شیطان بود
و هدف قاسم سلیمانی
آخرین دست خط او باقیست
آرزویی که زود اجابت شد
و شهیدی که پر کشید به عرش
جان به‌کف قاسم سلیمانی
در خروشند باز پیر و جوان
مرد و زن نوحه‌خوان و مویه‌کنان
یک صدا در مسیر کرب و بلا
تا نجف قاسم سلیمانی
قم و اهواز و مشهد و تهران،
و چه بی‌تاب مردم کرمان
همه ماتم گرفته، در این بین
پر شعف قاسم سلیمانی
مثل دست بریده عباس
مشت تاریخ را گشود این دست
«دستش آری حکایتی دارد»
الاسف قاسم سلیمانی

مظهر افتخار ایرانست
نام او تا همیشه جاویدان
"همت" اش گوهری است در دوران
چون صدف قاسم سلیمانی
ماه و خورشید و آسمان و زمین
شعرباران شدند و می‌بارند
در هوای فراق سردار
باشرف قاسم سلیمانی

*****
از جهان دل برید ابومهدی،
به وصالش رسید ابومهدی
سال‌ها از پی شهادت خود،
جبهه‌ها را دوید ابومهدی
زندگی تا شهادتش فصلی است،
که سراسر جهاد و تقوا بود
هم که عاش سعید در همه عمر،
هم که مات سعید ابومهدی
دست در دست حاج قاسم بود،
پس به حکم «رفیق ثم طریق»
وقت پرواز که رسید آن شب،
با رفیقش پرید ابومهدی
قامتی مثل کوه محکم داشت،
نام او یک «شهید» را کم داشت
پیش از این بود اگر ابومهدی،
بعد از این شد «شهید ابومهدی»

این کنگره که سال گذشته با تجلیل و نکوداشت رشادت‌های شهید «محسن حججی» شکل گرفت.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط