اندیشکده| تقابل اخیر ایران و آمریکا نشانگر روند تغییر شکل نظم جهانی است
یک اندیشکده آمریکایی با بررسی تازهترین تقابل ایران و آمریکا در منطقه پس از اقدام واشنگتن در ترور سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی و نوع واکنش کشورها و قدرتهای جهانی به آن، نوشت که این امر نشانگر روندهای جدیدی در نظم جهانی است.
«دیمیتری ترنین»، مدیر مرکز مسکو از اندیشکده آمریکایی کارنگی در مقالهای با عنوان «توفانی در ژانویه: معانی بحران اخیر ایران و آمریکا برای نظم جهانی» که در وبسایت این اندیشکده منتشر شده، نوشت: بحران ایران و آمریکا در ژانویه 2020 منجر به جنگ بزرگ در خاورمیانه نشد اما برخی از روندهای جدید در شکل نظم جهانی را آشکار کرد.
این روندهای جدید عبارت بودند از ملیسازی سیاست خارجی، خودداری از ورود به درگیریهای نظامی به نیابت از دوستان و همپیمانان، تمایل به محدود کردن استفاده از نیروی نظامی و خودداری از تنش، اهمیت ارتباطات میان کشورهای متخاصم و غلبه یافتن ملاحظات سیاسی جاری در کشور بر رویههای بلندمدت ژئوپلیتیکی.
این مقاله میافزاید: اگر این روندها ادامه پیدا کنند، نظام جهانی چندقطبیای که همگان انتظار دارند شکل بگیرد، دیگر به شکل بلوک بندی مشابه جنگ سرد نخواهد بود بلکه به شکل دوئل بدور از خونریزی و بلندمدت میان قدرتهای جهانی خواهد بود و در این میان دیگر بازیگران نیز تلاش خواهند کرد موقعیتی برای خود فراهم کنند که مزیتهای بهتری برایشان ایجاد کند.
در ادامه این گزارش با اشاره به واکنشهای متفاوت کشورهای مختلف منطقه و جهان به تشدید اوضاع میان ایران و آمریکا که به دنبال ترور شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی توسط آمریکا در بغداد بوقوع پیوست، آمده است که برخی از آنها از این اقدام واشنگتن حمایت کردند و برخی نیز با وجود حمایت، تمایلی به تشدید درگیری میان دو طرف نداشتند و برخی مانند عراق که با هر دو سوی ماجرا همکاری در ارتباط است، بهای این رابطه همزمان را با هدف حمله قرار گرفتن از سوی دو طرف پرداخت کرد.
ناتو نیز تلاش کرد در حاشیه بماند و نظارهگر باشد و با وجود حمله موشکی ایران به یک مرکز آمریکایی، این اقدام ایران نیز ذیل بند 5 پیمان آتلانتیک شمالی که حمله به یک همپیمان را به عنوان حمله نظامی به همه اعضای ناتو قلمداد میکند، قرار نگرفت.
در این گزارش آمده است: تقابل میان آمریکا و ایران همانند یک دوئل صورت گرفت و به اتمام رسید. در این میان نهتنها همپیمانان و شرکای آمریکا عقب ایستاده و از مناقشه فاصله گرفتند بلکه دشمنان و رقبای آمریکا نیز همین کار را کردند. چین که رقیب اصلی آمریکا است، حضور کمرنگی نشان داد و از دو سو خواست خویشتنداری نشان دهند. روسیه نیز که برخلاف چین حضور پررنگی در خاورمیانه دارد نیز جانب احتیاط را رعایت کرد. چین و روسیه از فرصت بوجود آمده برای گشودن یک جبهه متحد علیه آمریکا استفاده نکردند و مسکو نیز تمایل ندارد که باب تنش جدیدی با واشنگتن بگشاید.
بنا بر این مقاله، ترامپ با دستور ترور سردار سلیمانی ریسک بزرگی را به جان میخرید. کسی نمیتوانست به طور حتم پیشبینی کند که واکنش تهران چه میتواند باشد. اگر واکنش تهران به مرگ نظامیان متعددی از آمریکا منجر میشد و واکنشهای متعاقب آن پای دیگر کشورهای منطقه و نه فقط عراق نیز به کارزار میکشید حتی قدرتهای خارج از منطقه نیز مجبور بودند موضع خود را روشن کرده و دست به اقدام بزنند. اما تلاش برای کاهش خطر تنش جنبه دیگری از مناقشه را نمایان کرد که در آن دو طرف همزمان با نشان دادن اراده استفاده از قدرت، علائم ملایمت به یکدیگر ارسال کردند.
این مقاله در ادامه چنین نتیجهگیری میکند که در ژانویه 2020، آمریکا اقدام بیسابقهای علیه یک چهره نظامی و سیاسی ایران اتخاذ کرد و ایرا نیز با هدف قراردادن پایگاههای آمریکا، گام در قلمرو تازهای گذاشت.
در انتهای این گزارش آمده است: بطور کل، آمادهباش جنگی اخیر میان ایران و آمریکا نشان داد که نقش و اهمیت همه قدرتهای بزرگ در نظام بینالملل در حال از بین رفتن است. این فروپاشی نظامهای بینالملل به این خاطر بوده که بازیگران منطقهای در حال به دست آوردن توانایی نظامی هستند که پیش از این تنها در اختیار بازیگران بزرگ دنیا بود.. همچنین به این خاطر بوده که قدرتهای بزرگ دنیا دیگر تاب و تحمل هزینه انسانی را ندارند و روندی در جهان شکل گرفته که به امور داخلی و تصمیمات سیاسی-اقتصادی بر سیاست خارجی اولویت میدهد.
انتهای پیام/