سلسله نهضتهای شیعه، عقبه تاریخی انقلاب اسلامی
نخستین حکومت شیعیان در طول تاریخ اسلام، حکومت امیرالمؤمنین(ع) است که بهرغم مدت کوتاه حدود چهارساله، بسیاری از تفکرات سیاسی و سیره حکومتی شیعیان را شکلدهی کرد
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، بر خلاف آنچه برخی میکوشند شیعیان را تا پیش از ظهور دولت صفوی خارج از فرآیندهای سیاسی معرفی نمایند و حتی شیعه را برساخته ایدئولوژی صفویان و دستمایه آنان برای اعمال قدرت سیاسی در مقابل حکومتهای اهل سنت بدانند، بررسی تاریخ نشان میدهد شکلگیری حکومت صفویه و رسمی شدن تشیع در ایران به عنوان مذهب رسمی، زمینهای از سلسله حرکتها و نهضتهای سیاسی شیعه در طول تاریخ اسلام دارد که از صدر اسلام شروع شده است.
نخستین حکومت شیعیان در طول تاریخ اسلام، حکومت علوی امیرالمؤمنین (ع) است که بهرغم مدت کوتاه حدود چهارساله، بسیاری از تفکرات سیاسی و سیره حکومتی در تفکر شیعیان را شکلدهی کرد. گرچه این الگوی جاودانه دیری نپایید و پس از شهادت ایشان، توسط امویان مورد غصب قرار گرفت. نحوه مقابله و مواجهه امام حسن (ع) با حکومت غاصب و قیام اباعبدالله (ع) نیز تفکر سیاسی شیعیان را ارتقا بخشید.
در روزگار حکومت صدساله امویان که خود را میراث بر اقتدار پیامبر اکرم (ص) میدانستند، پس از رویداد عاشورا در دو گروه عمده در برابر امویان فعالیت کردند. گروه اول بر استراتژی دفاع تأکید کردند، مبارزه را بیشتر در ساختاری فرهنگی و عقیدتی پیش بردند و به لحاظ سیاسی کوشیدند پایههای مشروعیت اقتدار سیاسی امویان را بیآنکه مستقیماً با دشمن درگیر شوند فروریزند. اما گروه دوم آشکارا به مبارزه پرداختند و با قیامهای پیدرپی مبارزهای خونین و مسلحانه را در برابر اقتدار سنت مدار اموی پیگیری کردند.
نماینده گروه نخست شیعیانی بودند که به «قطعیه» یا «امامیه» مشهور شدند و رهبری آن را امامان از نسل امام حسین (ع) بر عهده داشتند. گروه دوم در شکل قیامهای مختلف کیسانیه و زیدیه سازمان یافتند که اولی به محمدبنحنفیه، فرزند غیرفاطمی علی (ع) باور داشتند و از این رو جایگاهی مانند جریانهای دیگر شیعه نداشتند. قیام توابین، قیام مختار و قیام مردم مدینه نخستین قیامهای شیعه بودند که با رهبری غیر از امام معصوم به پیش رفتند و حتی در خصوص حکومت مختار، توانست برای چندین سال به یک حکومت شیعی دست یابد که در هدف اصلی تشکیل حکومت (قصاص قاتلین امام (ع)) موفق باشد.
گروه دوم به عنوان شاخصترین گرایش در قرن دوم و سوم هجری فعالیت داشت و به مبارزه با اقتدار سیاسی حاکمان اموی پرداخت. زیدبنعلی نخستین فرزند امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) بود که بعد از واقعه کربلا علیه امویان قیام کرد. با اینکه قیام زید شکست خورد، دیدگاه عقیدتی و تدبیرهای او هنگام مبارزه، کمکم به عنوان باورهای فرقهای جدید از شیعه پابرجای گردید.
قیام یحییبنزید و عبدالله بن معاویه نیز از جمله قیامهای پس از زید بودند که به تأسی از قیام زیدبن علی نهضتی در راستای تعمیم عقاید سیاسی شیعه محسوب میشود.
نهضتهای شیعه در دوران بنیعباس
فرآیندهای حکومتی مفسدهآمیز در دوران حکومت عباسیان، خصوصاً اینکه این سلسله با سوءاستفاده از نام خاندان پیامبر (ص) و شعار «الرضا من آل محمد» روی کار آمد؛ سبب شد نهضتهای شیعه در این عصر همچنان فعال بماند. بسیاری از این نهضتها موجب آشنایی بیشتر مردم ساکن کشورهای اسلامی با ایدئولوژی و مکتب مذهبی- سیاسی تشیع گردید به گونهای که در طول قرن چهار هجری، جمعیت فراوانی از شیعیان در عرصه حکومت اسلامی زندگی میکردند؛ این در حالی بود که عباسیان و امویان در این قرون، تحت لوای اسلام و با پرچم آن اقدام به کشورگشاییهایی با روشهای غیراسلامی و اهداف غیرالهی میکردند و همین نوع مواجهه حکومت با مردم و شیوه تبلیغ دین از تریبونهای رسمی، مردمان مسلمان را با نسخهای غیراصل نسبت به اسلام ناب آشنا میکرد. در چنین کورانی، نهضتهای انقلابی شیعه در جهان روح انقلاب و اسلام ناب را زنده نگه داشته و با وجود مقابله سنگین دستگاه خلافت توانستند در قرون سوم تا چهارم و بعد از آن، نتایج مهمی را نیز از بعد سیاسی به دست آورده و با شکلگیری برخی حکومتها و دولتهای انقلابی در نقاطی از جهان، بارقههای امیدی از ساختارمند کردن یک حکومت شیعه را در میان دلبستگان اسلام ناب و خستگان از ظلم و طغیان خلفای ستم پیشه پدید آورند.
شیعیان در مسیر دولتسازی
از جمله نخستین نهضتهای شیعه در این عصر، نهضت علویان طبرستان بود که از قرن سوم نهضتی سیاسی به پا کرد و به صورت مستقل از دستگاه خلافت عباسی، به حکمرانی پرداخت. متأثر از حکومت علویان طی قرن سوم و چهارم هجری، حکومتهای شیعه در اقصی نقاط خطه اسلامی نضج یافتند و با برپایی نهضتهایی به نقشآفرینی سیاسی پرداختند، به طوری که پس از تشکیل اولین دولت شیعی، یعنی علویان طبرستان، دولتهای بزرگ شیعی دیگری همچون آل بویه، فاطمیان و آل حمدان در قرن چهارم هجری شکل گرفت. این دولتها در گسترش تعالیم شیعه امامیه، اسماعیلیه و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی، به خصوص آشکار کردن مظاهر شیعه در ایران، عراق و شمال آفریقا نقش غیرقابل انکاری ایفا کردند. در عین حال، این دولتها با اینکه معاصر دولت عباسی بودند در اوج ضعف خود بودند و هرگز نتوانستند امپراطوری بزرگ شیعی را به وجود آورند و همواره برای گسترش قلمرو خود با یکدیگر در رقابت و نزاع بودند.
آل بویه که از میانه قرن سوم تا چهارم در بخشهایی از ایران و عراق امروزی حکومت میکردند، متأثر از حضور علویان در خطه طبرستان به مذهب شیعه گرویده بودند و فرهنگ اسلام و تعالیم ائمه اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ را زیر بنای حکومت خویش قرار دادند و با وجود اینکه شیعی مذهب بودند درباره پیروان مذاهب دیگر و علمای آنان، رفتاری نیکو و بردبارانه داشتند و از تکریم و انعام آنان فرو گذار نبودند.
این ویژگی تنها منحصر به «آل بویه» نبود و سایر دولتهای شیعی در طول تاریخ تشیع از آن برخوردار بودند.
در قرن چهارم و پنجم که شیعیان توانسته بودند سر کار آیند، تمدن اسلامی دوران اوج خود را از حیث علمی تجربه میکرد و آزادی فکر و عقیده در پرتو این دولتها توانست شکوفایی مسلمانان را در عصری طلایی قرار دهد.
آرمانی بودن این دولتها با انگیزههای والای مؤسسان آن بزرگترین عامل این ترقی و تمدن بوده است و به فساد آلوده شدن گام به گام حکام و دور شدن از آرمانهای اسلامی خود، عامل تباهی و اضمحلال این دولتها گردید. با فروپاشی دولتهای انقلابی، در نتیجه اختلاف میان رهبران و آلوده شدن کارگزاران به فساد قدرت و دوری از آرمانهای انقلابی و اصیل، جهان اسلام در قرن ششم و هفتم هجری، شاهد سقوط دولت عباسی و تجزیه قدرت سیاسی و شکلگیری دولتهای کوچک و کشمکشها، برادرکشیها و رقابتهای ابلهانه بر سر تصاحب قدرت بود.
هجوم به شرق و غرب ممالک اسلامی و تدبیر شیعیان
در اواخر قرن پنجم هجری مقارن با آغاز «جنگهای صلیبی» در حالی تنازعی میان تمدنی شکل گرفته و جهان اسلام را تهدید کرد که در مرکز خلافت اسلامی، اندیشهای جز خوشگذرانی حاکم نبود. از سوی دیگر حمله مغول به شرق ممالک اسلامی بیش از پیش حکومت خلافتی را تضعیف نمود و تا مرز فروپاشی فرو برد. در چنین وضعیتی حضور اندیشمندان شیعه و نقشآفرینی آنان در حکومت تا حدی از تبعات سوء این حملهها جلوگیری نمود و حتی مغولهای پیروزمند را در برابر اسلام خاضع گرداند و دلهای آنان را به روی اسلام گشاد و آنها را پیروز ساخت. اگر «هلاکوخان» پس از قتل عام 900 هزار نفر بیگناه از اهالی بغداد قبل از بازگشت از بغداد دستور میدهد مسجد خلیفه و ضریح و مرقد حضرت کاظم را تجدید بنا کنند به خاطر حرکت شجاعانه و بازدارندهای بود که «موید الدین ابن علقمه» و «خواجه نصیرالدین الطوسی» ـ دو شخصیت ممتاز شیعی ـ افتخار آن را از آن خود کردند.
نفوذ عالم شیعهای همچون علامه حلی و فرزندش در دربار سلطان الجایتو یا «سلطان محمد خدابنده» باعث تشیع او و ترویج و رشد آن مذهب حق در پهنه تحت کنترل این قوم شد. در چنین عصری حکومت خلفای بنی عباس به دست مغولها به اتمام رسید.
در قرون بعدی نیز گرچه سلسلههای سنی مذهب نظیر سلجوقیان، غزنویان و خوارزمشاهیان توانستند خود را بر ایران حاکم کنند، اما در برخی خطهها هنوز شیعیان حکومتهای محلی داشتند. به طور مثال «اسماعیلیان» که فرقهای شیعه محسوب میشدند، در اواخر قرن پنجم در ایران در استقلال کامل میزیستند. سادات مرعشی در «مازندران» و «قزوین» از نیمه قرن هشتم تا پس از قرن نهم سلطنت کردند. یا مثلاً «آق قویونلوها» در «تبریز» حکومت کرده و در برههای قلمرو آنان تا «فارس» و «کرمان» هم کشیده شد.
به طور کلی، شیعه در این پنج قرن، از لحاظ رشد جمعیت در افزایش و از لحاظ قدرت و آزادی مذهبی تابع حکومت و قدرت سلاطین وقت بود. در این برهه در هیچ یک از مناطق اسلامی، شیعه، مذهب رسمی اعلام نشد.
در قرون مختلف تاریخ تشیع چهره انقلابی پیروان اهل بیت (ع) و گسترش آن را نباید فقط در میدانهای قیام جستوجو کرد، بلکه این چهره را میتوان در قالب انقلاب فرهنگی در شکل آرام تبلیغ نیز مشاهده کرد. «ادریس بن حسن مثنی» کشور «مغرب» را با تبلیغ فتح نمود، همچنین «اندونزی» و شرق دور جهان اسلام با تبلیغ گشوده شد و در قرن پنجم هجری انبوهی از مردم «هند» توسط دو نفر شیعی، مسلمان شدند.
در قرنهای هشتم و نهم نیز شمال و شرق ایران شاهد به قدرت رسیدن دولتهای انقلابی سربداران در «خراسان» و جنبش ضد منکرات در «هرات» و نهضت «حروفیه» در برابر تیموریان بود.
حملات مکرر حکومت عثمانیها به ایران که اکنون پس از از بین رفتن دستگاه خلافت بنیعباس، به عنوان محوریت حکومتی عامه، در درون ایران مقاومتی شکل داد که یکی از نتیجههای این نهضت، عرض اندام «قزلباش»ها بود که مقدمهای برای به قدرت رسیدن صفویان و قدرتبخشی به فرزندان «شیخ صفیالدین اردبیلی» و مقابل با عثمانی با بهرهگیری از تجارب سیاسی حکومتهای محلی شیعه علیه دستگاه حکومت خلفا بود.
حکومت شیعه در اوج
حکومت شیعه مذهب صفوی با استفاده و ادعای روح فتوت و شهامت و بهرهگیری از مایههای انقلابی تشیع که در عمق وجدان جامعه ایرانی ریشه دوانده بود، به منظور استقلال ایران و تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلامی و دیدگاههای سیاسی تشیع با انفجاری از مجموعه نفرتهای انباشته نسبت به حکومتهای ستمگر که روی هم انباشته شده بود، نظام سیاسی شیعی خود را بر اعماق روح و وجدان اندیشه تودهها بنا کردند و تشیع در قالب نظام سیاسی مقتدری توانست در مقابل جبهه نیرومند اکثریت عظیم تسنن و امپراطوری عثمانی، با صلابت، استقلال خود را حفظ نماید.
در ابتدای قرن دهم هجری، مذهب شیعه در قالب یک حکومت مقتدر (صفویه) توسط شاه اسماعیل ارائه و در سراسر ایران جریان یافت. حکومت صفویان یک بار دیگر فضای فرهنگی و شکوفایی قرون سوم تا پنجم هجری و استقرار حکومتهای شیعه در ایران را به نمایش گذاشت. گرچه پایه نهضت صفوی مبتنی بر ایدئولوژی و انگیزههای دینی نبوده است، اما علمای تشیع از فضای به دست آمده در این حکومت بیشترین بهره را بردند و به گسترش مفاهیم شیعه و این بار در قالب فقه اجتماعی و طرح مباحثی که تا پیش از آن نظریهپردازی چندانی در آن خصوص صورت نگرفته بود پرداختند.
متأسفانه اقتدار حکومت شیعه صفوی از زمان شاه صفی رو به افول نهاد و شاه سلطان حسین به حدود دو قرن حکومت صفویان پایان داد.
با افول صفویه و استقرار حکومت قاجار، گرچه حکومتها شیعه باقی ماندند، اما دیگر عملاً بویی از دین و مذهب در انگیزه یا عملکرد سیاسی حکومت نمیشد یافت. علمای تشیع نیز از حکومت فاصله گرفته و به مخالفان تبدیل شدند و انگیزه قیام علیه ظلم قاجار در گروهی از دینداران شدت یافت. نمونههای این مواجهات را میشد در مبارزات ضداستبدادی نهضت مشروطهخواهی مشاهده کرد. همین رویکرد در دوران پهلوی نیز ادامه یافت و شکلگیری نهضتی شیعی برای مقابله با حاکمان مستبدی که با نام تشیع در حال ستم به مردم هستند، تبدیل به مطالبهای عمومی گردید.
نهایتاً در آغاز قرن پانزدهم هجری و بعد از مبارزه طولانی و مردمی با استبداد داخلی و استعمار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خارجی، یک حکومت اسلامی از شاخصهای غیرشیعی و بر اساس نظریه مترقی «ولایت فقیه» جامع الشرایط ـ با عبرتگیری از نقاط ضعف انقلابها و نهضتهای گذشته در مبارزه با استبداد و استعمار ـ در ایران شیعهنشین به وجود آمد و آثار و برکات معنوی و مادی این انقلاب به شرق و غرب جهان اسلام گسترش پیدا کرد. نهضت انقلاب اسلامی، جهان را به عصری جدید وارد نمود و تا جایی موازنه قدرت در جهان را به هم ریخت که امروزه مشاهده میشود تمام ابرقدرتها نیز برای مبارزه با مذهب شیعه اثنی عشری و خصوصاً اندیشه مقاومت و شهادتطلبی آن بسیج شدهاند و در سوی دیگر، مبانی و نظرات شیعه به سرعت در تمام جهان اسلام و در شرق و غرب جهان رو به گسترش است.
جمعبندی
قیامها و نهضتهای منتسب به شیعه از همان ابتدای انحراف در موضوع رهبری اسلامی، پس از وفات پیامبر (ص) شکل گرفت و تلاش انقلابی خود را آغاز نمود و با حرکتی بیامان در مرکز جهان اسلام و سایر مراکز کلیدی و در سراسر دوران ائمه (ع) و با راهنمایی آن بزرگواران، پرچم مبارزه را علیه طاغوت و طاغوتیان برداشته و یک سلسله متصل و پیوسته از نهضتها را تا دوران غیبت کبری و تا عصر حاضر با گذشتن از فراز و نشیبهای گوناگون به راه خود ادامه داده است. گاهی این نهضتها شکست خورده وگاهی نیز به ثمر نشسته است و دولتهای انقلابی، در گوشه و کنار جهان اسلام و گاهی نیز در مراکز مهم و حیاتی جهان اسلام به وجود آوردهاند. خاصه در نیم قرن اخیر، شیعه همواره در مرکز تشیع و در «ایران» اسلامی از قدرت مذهبی و سیاسی خوبی برخوردار بوده و پیام خود را به جهانیان ابلاغ کرده است. بسیاری از نهضتهای شیعی در ملل دیگر همچون «عراق» در برابر قدرت خلفا، شاهان و مستبدان نیز دولتهایی در اقصی نقاط جهان به پا داشته است.
این موضوع به خوبی نشان میدهد که اولاً شیعه هیچگاه در طول تاریخ سنگر مبارزه سیاسی را رها نکرده و همواره شعار عدالت و امامت را به عنوان اصلیترین پیام وحی به دوش کشیده است و تا تحقق نهایی این دو اصل، مبارزه با تمام قدرتهای ظالم را بر خود واجب دیده است و بخشی اجتنابناپذیر از ایمان میداند. در بیشتر قیامها شیعه پیشتاز بود و شیعیان در صفوف مقدم، ولی این نهضتها هرگز جنبه گروهی و مذهبی نداشت و به آن معنی نبود که پیروان اهل بیت جدا از مردم به این حرکتها دست میبردند یا به منافع صرفاً مذهبی پس از استقرار حکومت توجه میکردند، بلکه عمدتاً جنس حکومتها و نهضتهای تاریخ تشیع نشاندهنده همراهی مردمی با رهبران قیام بوده و اغلب حاکمان و رویه حکومتی دولتهای شیعه نیز همواره بر مبنای پذیرش تکثر نظرات و میدان دهی به تمامی عقاید و افکار به منظور رشد و شکوفایی فضای علمی و فرهنگی حاکم بر جامعه بوده است؛ به گونهای که میتوان ادعا کرد بیشترین رونق و پیشرفت علمی تاریخ ایران در زمان استقرار دولتها و نهضتهای شیعه رقم خورده است.
منبع: روزنامه جوان