یادداشت سردار جعفری| چرایی برخی شکستها در سالهای پایانی جنگ
سردار فتحالله جعفری در یادداشت شفاهی به بررسی استراتژیهای دفاعی عراق پس از فتح خرمشهر و چرایی سقوط برخی مناطق در جریان این استراتژیها در سالهای پایانی جنگ پرداخته است.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم ــ در بحبوحه اجرای عملیات پیروز والفجر هشت در زمستان سال 64 و در منطقه عملیاتی فاو، ارتش بعثی عراق اقدام به آغاز استراتژی «دفاع متحرک» در مرزها کرد. عراق در روز 15 اسفند سال 64 به منطقه چوارتا حمله کرد و مناطقی را که در عملیات والفجر9 به دست آمده بود دوباره اشغال کرد.
در ادامه یادداشت شفاهی سردار فتحالله جعفری در خصوص استراتژیهای دفاعی عراق پس از فتح خرمشهر و چرایی سقوط برخی مناطق در جریان این استراتژیها در سالهای پایانی جنگ را میخوانید:
پس از اجرای عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر توسط رزمندگان ایرانی، عراق در بیشتر مناطق به پشت مرزهای بینالمللی عقبنشینی کرد و در لاک دفاعی فرو رفت.
از تابستان سال 61 تا پایان جنگ تحمیلی، عراق چند طرح استراتژیک دفاعی طراحی و اجرا کرد که هر طرح از طرح قبلی قویتر و نیرومندتر بود، بهگونهای که در آخرین استراتژی دفاعی، عراق بهقدری در جنوب قوی و نیرومند شد که جبهه جنوب برای نیروهای ایرانی به انسداد کشیده شد و ارتش بعث در ادامه توانست برخی از مناطق همچون جزایر مجنون، فاو و شلمچه را که در عملیاتهای خیبر، والفجر هشت و کربلای پنج به دست آورده بودیم، از ما پس بگیرد.
در واقع در دوران دفاع مقدس ما با استراتژیهای دفاعی عراق روبهرو بودیم و باید آن استراتژیها را به شکست میکشاندیم. دلیل عدمالفتح در برخی عملیاتها همچون رمضان و والفجر مقدماتی ناآگاهی و عدم غلبه بر استراتژیهای دفاعی عراق بود.
بهبیان دیگر جنگ ایران و عراق، بیش از آنکه جنگ روی زمین باشد، جنگ استراتژیها و ارادهها بود. هرآنجایی که موفق به پیروزی در عملیاتها شدیم بهدلیل اتخاذ استراتژی صحیح و هر آنجایی که با موفقیت همراه نبودیم، بهدلیل ناآگاهی و عدم غلبه بر استراتژی عراق بود و در مجموع آن چیزی که موجب شد صدام در جنگ به اهداف خود نرسد و شکست بخورد و در نتیجه ما پیروز شویم، اتخاذ سیاست دفاع همهجانبه توسط امام خمینی(ره) بود.
10 روز پس از آزادسازی خرمشهر عبدالجبار خلیل شنشل فرمانده ستاد ارتش عراق که فرماندهی طراح بود، با صدور بخشنامهای دستور داد تمامی خاکریزها صاف شود، چراکه خاکریزها پناهگاه بسیار مناسبی برای نیروهای بسیجی و رزمنده ما بود و رزمندگان با استفاده از این خاکریزها میتوانستند ضربات بسیاری به نیروهای عراقی وارد کنند و همین خاکریزها موجب میشد که نیروهای ما عقبنشینی نکنند و تنها بهفکر پیشروی باشند، در واقع اولین استراتژی دفاعی عراق 10 روز پس از فتح خرمشهر و با عنوان استراتژی «دفاع بدون خاکریز» آغاز شد.
پس از آن عراق با ایجاد تیم مهندسی بهفرماندهی سرتیپ اکرم زینل اقدام به طراحی استراتژی «مهندسی در موانع» کرد که مهمترین آن خاکریزهای مثلثی بود. نوک این خاکریزها بهسوی ایران و ضلع آن در اختیار نیروهای عراقی بود. ما برای اولین بار در عملیات رمضان با این خاکریزها روبهرو شدیم.
یکی دیگر از موانعی که در این استراتژی ایجاد شد و کمتر درباره آن سخن گفته شده است، ایجاد «رده دفاعی» بود. رده دفاعی بدین معناست که ترکیبی از نیروها و موانع از خط بدینگونه به وجود آمده بود: دسته، میدان مین، گروهان، میدان مین، گردان، میدان مین، تیپ، لشکر. در عملیات والفجر مقدماتی برای نخستین بار با این پدیده و مانع دفاعی روبهرو شدیم که کار را برای ما سخت کرد.
عراق کمیتهای با عنوان تحلیل نبرد بهفرماندهی سرلشکر جواد ذونون در بغداد داشت که فرماندهان با تشریح عملیاتها، نقاط ضعف و قوت خود را بررسی و استراتژیها را در آن کمیته تدوین میکردند. آنان نقاط قوت و ضعف مطرحشده در آن کمیته را در قالب جزوات و کتب آموزشی با عنوان درسآموزهها بین فرماندهان خود در یگانهای عملیاتی توزیع میکردند که تعدادی از آنان را توسط نیروهای اطلاعاتی به دست آوردیم.
در سال 62، عراق استراتژی دفاعی دیگری طراحی و اجرا کرد، بدینگونه که تیپهای سهرقمی را در خط گذاشت و یگانهای ورزیده و توانمندش را پشت خط نگه داشت. تیپهای سهرقمی نیروهای کمتر آموزشدیده و توانمند بودند. نیروهای ایرانی بیشترین انرژی و توان خود را صرف شکستن خط میکردند و وقتی که خط شکسته میشد، تازه با نیروهای ورزیده و توانمند عراقی روبهرو میشدند. در عملیاتهای خیبر و بدر با این استراتژی دفاعی روبهرو بودیم.
پس از اجرای عملیاتهای رمضان، خیبر و بدر که موفقیتهای آنچنانی برای رزمندگان بهدنبال نداشت، عراق به این نتیجه رسید که با انجام اقداماتی میتواند ما را مهار کند که منجر به اجرای استراتژی دفاع متحرک شد. عملیاتهای دفاع متحرک مبتنی بر توان زرهی و غافلگیری شبانه بود. عراقیها بهروش انگلیسیها یعنی دو تیپ در خط و یک تیپ در احتیاط عمل میکردند؛ اما آمریکاییها یک تیپ در خط و دو تیپ در احتیاط داشتند. روش انگلیسیها، روش هجومی و خطشکنی است.
استراتژی دفاع متحرک که از میانه عملیات والفجر هشت آغاز شد، مبتنی بر این بود که عراق هر چند روز یک بار، با یک یا چند یگان خود در منطقهای خط ما را بشکند، تلفاتی از ما بگیرد و آن منطقه را به تصرف درآورد که مهمترین آن اشغال شهر مهران بود، اما نیروهای ایرانی با اجرای عملیاتهایی مانند سیدالشهدا(ع) و کربلای یک توانستند ضمن حفظ منطقه فاو، مناطق اشغالی را بازپس بگیرند و از آنجایی که عملیات بزرگ ما در سال 65 در نیمه دوم سال اجرا میشد، این عملیاتهای مقابلهای با استراتژی دفاع متحرک، بهمثابه تمرین یا مانور نظامی برای نیروهای ایرانی بود، از این رو عراق در اجرای استراتژی دفاع متحرک ناکام ماند و بهسوی طراحی استراتژی دیگری رفت.
عراق پس از ناکامی در استراتژی دفاع متحرک، لشکر گارد را به سپاه گارد ارتقا داد و تیپهای زبده خود همچون هوابرد مخصوص، غواصان مخصوص، نیروهای حمورابی، نیروهای مدینه و نیروهای بغداد را ارتقا داد، ضمن اینکه ارتش عراق بهلحاظ تجهیزات زمینی، هوایی و موشکی بهشدت از سوی حامیان شرقی و غربیاش تقویت شد. آخرین استراتژی دفاعی عراق که بسیار قوی بود، پس از عملیات کربلای پنج و از ابتدای سال 66 اجرا شد. اجرای این استراتژی موجب شد تا جبهه جنوب بهروی نیروهای ایرانی مسدود شود و در نهایت همین لشکرهای مخصوص ارتش بعث عراق و سپاه گارد توانستند جزایر مجنون، شلمچه و فاو را از ما پس بگیرند.
پس از مسدود شدن جبهه جنوب، ایران راهبرد را از جنوب به شمالغرب تغییر داد و این فرصتی برای عراق شد تا در جنوب با یگانهای توانمندی که داشت به خطوط پدافندی ما حمله کند و مناطق را پس بگیرد.
ضمن اینکه نباید فراموش کرد که نیروهای نظامی ما نیروهای آفندی و تهاجمی بودند و برای پدافند تربیت نشده بودند و در پدافند بودن موجب تضعیف روحیهشان میشد. نیروهای ما خود را برای حمله آماده کرده بودند و اگر به یگانی گفته میشد باید خط پدافندی بهعهده بگیرند، احساس میکرد که حتماً ضعف و ناتوانی دارد که به یگان پدافندی تبدیل شده است.
انتهای پیام/+