به مناسبت درگذشت رسول ملاقلی پور| سینماگری که خودش بود
سینمای رسول ملاقلیپور که از جنگ آغاز کرد و با نگاهی متفاوت به آن پایان یافت، مرهون باطن زلال و نگاه مصفای او به انسان و زندگی بود.
خبرگزاری تسنیم-حمید صنیعیمنش
رسول ملاقلیپور برای بسیاری محبوب بود و راز این محبوبیت را باید در جملهای که ابراهیم حاتمی کیا از او در برنامهای که با رضارشیدپور داشت شنید. زمانی که مجری گفت با شنیدن اسم رسول ملاقلیپور چه میگویید،با لبخند و شوقی گفت که رسول خودش بود...
رسول ملاقلیپور شاید اصلیترین فیلمساز دفاع مقدس باشد که سینمایی زلال و ناب در ایجاد و خلق ماندگارترین سکانسهای فیلمهای جنگی داشت. هیچ وقت صحنه حنابندان در فیلم افق از خاطر ما نمیرود. سکانسی که بیشتر شبیه یک رویا در سینما است تا فیلم. از دیگر سکانسهای بسیار به یاد ماندنی او در سینما باید به فیلم پرواز در شب و آبآوری فرمانده جنگ با بازی مرحوم فرج الله سلحشور اشاره کرد که یکی دیگر از ایرانیترین و اصیلترین صحنههای تاریخ سینمای ایران است.
پرواز در شب
صحنهای که رزمنده ایرانی قاب دوربین و میزانسن را وامدار خود میکند و هنر دفاع مقدس را یک پله به جلو میبرد. ذوق هنری و زیبایی شناسی این کارگردان عزیز ایران اسلامی بدون شک نه تنها در میان سینماگران جنگ که در میان تمام سینماگران ایران ستودنی است.
بلمی به سوی ساحل
صحنههای نبرد در همین فیلم به همان اندازه قوت دارد که سکانسهای اکشن و هیجانی در فیلم مزرعه پدری آخرین فیلم دفاع مقدسی او همینطور فراز و فرودهای فیلم خسوف به عنوان درام تریلر نیز همه نشان میدهد که رسول تنها سینماگر حساس رمانتیک (آنگونه که او را در فضای بیرون از فیلمهایش توصیف میکنند) نبوده است و اتفاقاً در ساخت جذابیتهای نفسگیر سینما نیز دستی بر آتش داشت.
رسول ملاقلیپور زود از میان ما رفت و همین باعث شد تا سینمای دفاع مقدس ما که از مظلومترین گونههای سینمایی کشور ما است دچار یک کمبود اساسی شود که با احترام برای همه سینماگران دیگر این حوزه، نتوانست جای خالی او پر شود.
او مانند حاتمیکیا تنها در جنگ نماند و با اتمام جنگ دوربین خود را به شهر و فضای بعد از جنگ و ابتدای دوران سازندگی آورد و سعی کرد که نگاه جدی به مسائل سیاسی و اجتماعی داشته باشد. فیلم «مجنون» او در همین زمینه است. داستان جوانی که برای رسیدن پول برای بیماری و سروسامان دادن به زندگیاش حاضر به بمبگذاری در شهر میشود...فیلمی که آوردگاه تم اجتماعی با پیرنگهای امنیتی میشود.
«سفر به چزابه» نشان داد که میتوان با حفظ خطوط اصلی سینمای آرمانی-ارزشی دفاع مقدس گونه فانتزی را در این زمینه آورد و ترکیب جذابی برای تاریخ سینمای جنگ ایران ایجاد کرد. کاری بس دشوار که هرکسی قدرت آن را ندارد که بتواند به نوعی فرم و محتوا را در این شکل خاص از سینما ترکیب کند که تعادل و توازن میان آنا حفظ شود. نه یکباره فیلم هنری تجربی ضدملی و ضدجنگ ساخته شود و نه فیلمی که تهی از عناصر ژانر موسوم به خیالی شود.
رسول در قدمی دیگر فیلم هیوا را ساخت که شبیه نخی از دوران جنگ تا امروز بود و تفاوتهای میان این دو دوره را با داستانی عاشقانه و متفاوت در سینمای دفاع مقدس بیان کرد. هیوا اعتراضهای ملاقلیپور را زیرکانه نسبت به فراموشی ارزشهای جنگ بیان میکند و بار دیگر در مسیر تکامل فیلمهای این کارگردان قدم برمیدارد.
پوستر فیلم هیوا
اما در سال 1378 ملاقلی پور فیلم سه اپیزودی نسل سوخته را ساخت و خیلی چیزها را ثابت کرد. نسل سوخته را برخی شاهکار ملاقلی پور میدانند. قارچ سمی نیز که در سال 1380 ساخته شد، تمام ضعف های کمکم کن و تمام قوتهای نسل سوخته را یکجا با خود داشت. یک فیلم خوش ساخت با شخصیتها و نگاهی آشفته و روانپریش.
پوستر نسل سوخته
مزرعه پدری بار دیگر سینمای دفاع مقدس را در سالهایی که فضای دوران اصلاحات در ابتدای نیمه دوم خود بود و فضای سینمای جنگی ما با مدیریت دوستانی که مدعی بودند کمتر باید سینمای جنگ بر پردههای سینما نمایش داد شود تا بتوان بهتر با آن سوی دنیا ارتباط برقرار کرد، اکران شد و طعم دیگری از سینمای جنگ را برای ما رقم زد. بازی آتنه فقیه نصیری در این فیلم نشان داد ظرفیتهای بسیار خوبی برای بازی در سینمای جنگ بود که پنهان مانده بود.
اما مهره آخر بازی رسول سینمای ایران میم مثل مادر بود. میم مثل مادر یکی از نمونه فیلمهایی بود که آدرس فرم ملی سینمای ما را که در مسیر رسیدن به آن عموماً پرسه در مه میزند را نشان داد. این فیلم ترکیبی بود از درام، عاطفه، حماسه و ستایش شخصیت بسیار گرامی مادر. سکانس سقط جنین در مرکز درمانی مانند مکانی ترسناک نمایش داده شد تا با استفاده از هنر سینما، باطن این جنایت را برای روزگاری که این عمل شایع شده بود نمایش دهد.
علی شادمان در میم مثل مادر
کارگردان باصفای سینمای ایران در این فیلم یک باقیات الصالحات برای خود باقی گذاشت که تا ابد نثار روح بزرگش میشود.
سینمای رسول ملاقلیپور که از جنگ آغاز شد و با نگاهی متفاوت به آن پایان یافت، مرهون باطن زلال و نگاه مصفای او به انسان و زندگی بود. او با این نگاه نه علیه انقلاب و جنگ و آرمانهای امام و رهبر شد و نه قشریگری و مخاطب محدود برای سینمای خود جمع کرد؛ بلکه با دیدن روشنای زندگی، تداوم آرمانها و ارزشهای انسانی انقلاب و اسلام را برجسته کرد و همین راز موفقیت او و ماندگاری در میان مردم ایران با تمام اختلاف سلایق شد. رسولِ سینمای ایران از اولین فیلمش تا آخرین اثرش خودش بود؛ خودِ خودش.
انتهای پیام/