مرور بخشهایی از سبک زندگی علوی/ دلایل حضور امام علی(ع) در شورای ششنفره
نهجالبلاغه اگرچه سخنان امام علی علیه السلام است اما نوشته آن حضرت نیست؛ در برخی از خطبهها آن حضرت از امامت و حقیقت خود سخن گفتهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بازخوانی سیره و سبک زندگی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میتواند ناگفتهها و رموز بسیاری را برای زندگی امروز ما روشن کند و درسهای مهمی برای سبک زندگی ما باشد، در این میان، لقبهایی که به آن حضرت داده شده است تا حضور ایشان در شورای ششنفره تعیین خلیفه و بسیاری مطالب دیگر رمزهایی دارد که پاسخ آنها را باید از اساتید و کارشناسان تاریخی و اسلامی جستوجو کرد.
خبرگزاری تسنیم در گفتوگویی که با دکتر محمدحسین رجبی دوانی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام انجام داده به بررسی بخشهایی از سیره و زندگی حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام پرداخته است. آن طور که این کارشناس تاریخ اسلام شرح میدهد، نهجالبلاغه کتابی نیست که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آن را تألیف کرده و آن را پدید آورده باشد، بلکه سید رضی از علمای بزرگ شیعه در قرن پنجم برخی از کلمات برجسته حضرت را که از نظر بلاغت بسیار عالی بودند، دستچین کرده و این کتاب را نوشته است؛ بنابراین نهجالبلاغه اگرچه سخنان امام علی علیه السلام است اما نوشته آن حضرت نیست. در برخی از خطبهها امیرالمؤمنین علیه السلام از امامت و حقیقت خود سخن گفتهاند. در خطبه روز اولی که آن حضرت به خلافت رسید و در نهجالبلاغه هم وجود دارد امام علی علیه السلام مردم را بهسبب دوری از اهلبیت علیهم السلام بعد از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و پیروی از غاصبان مذمت و سرزنش میکنند و میفرمایند "عذر شما در این زمینه پذیرفته نیست."
مفهوم لقب ابوتراب
یکی از القاب حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام که در بسیاری از روایتها به آن اشاره شده، «ابوتراب» است. این لقب از طرف چهکسی و بهچهدلیل به آن حضرت داده شده است؟
آن طور که از روایتهای مستند مشخص میشود، لقب ابوتراب را پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دادهاند. ماجرا از این قرار بوده که در اوایل هجرت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از مکه به مدینه، غزوهای بهنام «ذوالعشیره» برای آن حضرت پیش آمد که امیرالمؤمنین علیه السلام در آن همراه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بودند.
آنها در منطقهای که مستقر شده بودند جنگی پیش نیامد. برخی از افراد سپاه اسلام از جمله امیرالمؤمنین علیه السلام بههمراه عمار یاسر برای گشتزنی به اطراف رفته بودند. آنها در گشتزنی خود به باغی از قبیله بنیمدلج رسیدند. امام علی علیه السلام همان طور که مشغول تماشای کار کردن باغبانان بودند، در آنجا به خواب رفتند. پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در جستوجوی امیرالمؤمنین وارد باغ شدند و وقتی آن حضرت را در آن حالت دیدند، او را بیدار کرده فرمودند: «ابوتراب! تو را چه میشود؟»، این اولین بار بود که این تعبیر بهکار برده شد.
از آنجا که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خاکآلوده بود پیامبر او را «ابوتراب» نامید، درواقع این عبارت یک عبارت عاطفی بود که پیامبر بهخاطر دیدن امیرالمؤمنین علیه السلام در آن وضعیت خاکآلوده به ایشان فرمودند. چون پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در یک حالت عاطفی این کنیه را به حضرت علی داده بودند، آن حضرت از این کنیه راضی و خرسند بودند.
بیشتر بخوانید: بررسی اسناد و شواهد مولود کعبه/ آیا در تولد امام علی(ع) در کعبه تردیدی وجود دارد؟
ظاهراً بعدها معاویه از این کنیه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سوءاستفاده میکرد.
بله. بعدها معاویه که در برابر امام علی علیه السلام ایستاد، بهخاطر فکر ناقص و خبیثانه خود برای تحقیر و کوچک کردن امیرالمؤمنین آن حضرت را «ابوتراب» خطاب میکرد، در حالی که آن حضرت میفرمودند: «معاویه نمیفهمد من از این کنیهای که رسولاللّه به من داده بسیار راضی و خشنود هستم.»
درآمد امام علی علیه السلام
در مورد شغل و شیوه درآمد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مطالب گوناگونی نقل میشود. طبق منابع تاریخی درآمد آن حضرت از چه مسیری به دست میآمد؟
دقت داشته باشید که ائمه اطهار علیهم السلام شغلی که بهصورت کار روزانه آنها باشد و هر روز به آن مشغول باشند نداشتند، زیرا کار آنها هدایت خلق بود. آنها معلمین بزرگ بشریت بودند، پس این طور نبوده که از صبح تا غروب به شغلی مشغول باشند و از وظیفه و امر مهمی که خدا بهعهده آنها گذاشته بود بازبمانند.
اما این بزرگواران کنار مسئله مهم هدایتگری که البته در قبال آن هیچ مزدی از کسی دریافت نمیکردند، عموماً دارای املاکی بودند که در آن کشاورزی میکردند و این امر از زمان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام باب شد. امام علی علیه السلام هنگامی که خلافتش غصب شد و مردم مرد به میدان آمدن در دفاع از حقیقت حضرت نبودند، به منطقهای بهنام «ینبع» که با مدینه فاصله قابل توجهی داشت رفته زمینهای بایری را در آنجا آباد کردند.
آن حضرت اوقات فراغت خود را در آنجا به آباد کردن آن زمینها میپرداختند که بعدها آن منطقه به املاک وسیعی تبدیل شد و به اولاد طیّبین و طاهرین امام علی علیه السلام بهارث رسید. همه ائمه در اطراف مدینه یا در ینبع زمینهایی داشتند که گاه مستقیماً برای کار به آنجا میرفتند و گاهی کارگرانی داشتند که زیر نظر آنها در این زمینها کار میکردند و طبیعی است که این بزرگواران زندگی خود را از عواید آن زمینها تأمین میکردند.
اشاره به حق غصبشده در نهجالبلاغه
به موضوع غصب شدن حق امام علی علیه السلام اشاره کردید. آن طور که در کتاب شریف نهجالبلاغه میخوانیم، آن حضرت درباره امامت خود مطلبی عنوان نکردهاند و تنها از این موضوع سخن گفتهاند که خلافت ایشان غصب شد و در این باره اظهار گله کردهاند، علت این موضوع چیست؟
نهجالبلاغه کتابی نیست که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به تألیف آن پرداخته باشد و آن را پدید آورده باشد، بلکه سید رضی از علمای بزرگ شیعه در قرن پنجم برخی از کلمات برجسته حضرت را که از نظر بلاغت بسیار عالی بودند، دستچین کرده و این کتاب را نوشته است، بنابراین نهجالبلاغه اگرچه سخنان امام علی علیه السلام است اما نوشته آن حضرت نیست.
با این حال در برخی از خطبهها امیرالمؤمنین علیه السلام از امامت و حقیقت خود سخن گفتهاند. در خطبه روز اولی که آن حضرت به خلافت رسید و در نهجالبلاغه هم وجود دارد امام علی علیه السلام مردم را بهسبب دوری از اهلبیت علیهم السلام بعد از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و پیروی از غاصبان مذمت و سرزنش میکنند و میفرمایند "عذر شما در این زمینه پذیرفته نیست."
در خطبه شقشقیه نیز هنگامی که از خلفای پیش از خود و غاصبان خلافت یاد میکنند و خلافها و کژیهای آنها را برمیشمارند، در آنجا تأکید بر حقیقت و حقانیت خود دارند؛ بهخصوص در مورد خلیفه اول که میفرمایند «او میدانست ردای خلافت برازندهاش نیست، در حالی که میدانست حق با او نیست آن را بر تن کرد.»، در فراز دیگر این خطبه میفرمایند: «شگفتا کسی که بارها «عقیلونی عقیلونی/ مرا رها کنید، مرا رها کنید» میگفت، چگونه عروس خلافت را برای دوست و رفیق خود یعنی عمربن خطاب کابین بست؟»
در خطبههای دیگر هم از اقدام خود در اینکه بخواهد با غاصبین مواجه بشود سخن میگویند و از اینکه مردم ایشان را همراهی نکردند شکوه میکنند که «جز عده معدودی کسی با من باقی نمانده بود تا بخواهند حق را در جای خود بنشانند». البته به این نکته هم باید اشاره کرد که متأسفانه مردم بهسرعت پیام و حقیقت غدیر را پشت گوش انداختند و به همین دلیل امام علی علیه السلام جز در موارد معدود برای تبیین حقیقت خود به واقعه غدیر استناد نکردهاند.
دلایل حضور امام علی علیه السلام در شورای ششنفره
با وجود این، چرا ایشان که با خلافت سایرین مخالف بودند، در شورای ششنفره شرکت کردند؟
آن حضرت بهعنوان کسی که خداوند او را برای تداوم رسالت پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله به پیشوایی مسلمانان برگزیده، در برابر توطئه غصب خلافت ایستادند و با غاصبان خلافت کنار نیامدند، چون بیعت کردن، یک امر سیاسی بود که تعهد شرعی را برای افراد در پی داشت.
وقتی در غدیر خم مردم با آن حضرت بهعنوان امام و پیشوای مسلمین و جانشین پیغمبر بیعت کردند یعنی پذیرفتهاند امام علی علیه السلام رهبر آنها باشد و تعهد اطاعت از او را هم دادهاند، بنابراین زمانی که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از دنیا رفتند و خلافت با توطئه سقیفه، غصب شد، آن حضرت وظیفه داشت که مقابل غاصبان بایستد.
از طرف دیگر ایشان وظیفه داشتند مردمی را که بهطرف غاصبان رفتهاند و موجب تحقق حکومت غیرالهی آنها شدهاند آگاه کند که خلاف تکلیف خود عمل میکنند و سعادت دنیا و آخرت خود را از دست خواهند داد.
در آن زمان با توجه به مسائلی که در عالم اسلام پیش آمده بود و مرتدان و پیامبران دروغین، اساس اسلام را تهدید میکردند از مخالفت با خلیفه اول برای مصلحت اسلام دست برداشته با او کنار آمدند. شرکت امیر مؤمنان امام علی علیه السلام در شورای ششنفرهای که خلیفه دوم برای تعیین خلیفه سوم تشکیل داد، در زمینه همان عملکرد است، چون امیرالمؤمنین علی علیه السلام خود را لایقتر و شایستهتر از هر کس برای رهبری جامعه میدانستند و حقیقت هم این بود.
حال که عالم اسلام به مسیری رفته که این شورا میتواند تعیینکننده رهبر جامعه باشد و این فرصت را هم بهظاهر، خلیفه دوم، برای امیرالمؤمنین ایجاد کرده است؛ چرا آن حضرت از این فرصت استفاده و در این شورا شرکت نکند؟ در حالی که امکان به خلافت رسیدن امیر مؤمنان علی علیه السلام بین آن شش نفر، هفده تا هجده درصد وجود دارد.
بنابراین امام علی علیه السلام اگر میتوانستند از این شورا بهعنوان خلیفه بیرون بیایند، میتوانستند با کمی زحمت انحرافاتی را که بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به وجود آمده بود در این موقعیت از بین ببرند و اسلام را به مسیر واقعی خودش بازگردانند.
ترکیب شورا و دستورالعملی که برای آن از طرف خلیفه دوم تعیین شده بود بهگونهای بود که امام علی علیه السلام چارهای جز شرکت در این شورا نداشتند.
چون خلیفه دوم اعلام کرده بود که هرکس از اعضای شورا از حضور در این محفل سرپیچی کند گردن زده خواهد شد، یعنی امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام از طرفی چارهای نداشتند و از طرفی هم اگر در شورای ششنفره شرکت نمیکردند، در برابر مردمی که امام علی علیه السلام تابهحال به آنها گفتهاند که حقیقت با اوست و او حق است پاسخی ندارند، لذا آن حضرت با حضور در شورایی که مبنای شرعی و الهی نداشت، ولی چون از طرف جامعه بهعنوان سنت خلیفه دوم پذیرفته شده است تکلیف خود را از این طریق هم که شده به انجام میرساندند.
انتهای پیام/+