درآمدی بر NSSM۲۰۰؛ سند «جنگ جهانی جمعیت آمریکا»


براساس یک سند معتبر، آمریکا بیش از نیم قرن گذشته، تلاش کرده تا کاهش جمعیت خود را با جنگ جمعیتی این کشور علیه کشورهای دیگر جبران کند.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، در پروندۀ «جنگ جهانی غذا» {کل پرونده،اینـــــجــــادر دسترس است} با واقعیتی عجیب روبه‌رو شدیم: با وجود تحقیقات پراکنده‌ای که در این زمینه انجام شده ــ که البته در جای خود بسیار ارزشمند است ــ هیچ ساختار مشخصی در جمهوری اسلامی، فرماندهی نبرد تمام‌عیار جمعیتی با آمریکا را به‌عهده ندارد. همین فتور نهادهای مورد نیاز کشور، طی سه دهه، موجب بروز شرایطی در حوزۀ جمعیت شده است که ادامۀ آن یک «فاجعۀ تمام‌عیار» برای ایران اسلامی به‌شمار می‌رود. ملیندا گیتس طی یک توئیت در فروردین 1397 ایران را حائز رکورد کاهش زاد و ولد دنیا «در طول تاریخ» معرفی کرد.

 

برای تصدیق این یلگی ساختاری، اشاره به این نکته کافی است که سند بالادستی آمریکا در این نبرد تمام‌عیار حتی تاکنون به فارسی بازگردانده نشده است!! چه رسد به بررسی و تحلیل و ساختارسازی و مقابله.

متن سند راهبردیِ حیرت‌آورِ شورای امنیت ملی آمریکا در مقولۀ جمعیت جهان، توسط خبرگزاری تسنیم برگردان شده است و به‌زودی منتشر خواهد شد. در ابتدای سند، نام هنری آلفرد کیسینجر ــ یهودی شناسنامه‌دار و استراتژیست بی‌همتای آمریکایی ــ نقش بسته است. وی تا هم‌اکنون در قید حیات است و در سن 97سالگی هنوز در کانون مراکز سیاست‌گذار کلان ایالات متحده، ابرکمپانی‌های فراملیتی، و گعده‌های فراراهبردی دنیا (مانند بیلدربرگ[1]) نقش محوری ایفا می‌کند. در این مقال، دربارۀ او کمتر خواهیم نوشت؛ چه اینکه نگاه به اقدامات و کنش‌های او طی 50 سال اخیر، خود بحثی مفصل می‌طلبد. این سند زمانی تدوین شد که 5 سال از انتصاب او به سمت مشاور شورای امنیت ملی آمریکا[2] و یک سال از تصدی وزارت امور خارجه‌اش در دولت نیکسون می‌گذشت.

سند پیش‌ِرو در سال 1974 میلادی تهیه شد. در این برهه از زمان، از یک سو طی یک دهه (70 ــ 1960) نرخ رشد جمعیت کشورهای غربی به حدود نصف کاهش یافته بود، و از سوی دیگر نرخ فزایندۀ زاد و ولدِ کشورهایی که در پارادایم این کشورها جایی نداشتند، می‌رفت تا مؤلفه‌های گوناگون نظامی، اقتصادی، سیاسی و راهبردی دنیا را عمیقاً تحت تأثیر قرار دهد.

بانک جهانی: گراف مقایسه‌ای نرخ باروری در آمریکا و کشورهای کمترتوسعه‌یافته (در آمریکا این نرخ به نصف تقلیل یافت)

(See more: https://data.worldbank.org/indicator/SP.POP.TOTL?locations=ID-US)

این سند در این زمینه تصریح می‌کند:

طی زمان بین 1970 تا 2000 که برآوردی از این برنامه انجام شده، مناطق کمترتوسعه‌یافته نسبت به مناطق پیشرفته رشد سریعتری خواهند داشت...، بنابراین تا سال 2000 تقریباً 80درصد جمعیت جهان در مناطقی زندگی می‌کنند که اکنون آن را «کمترتوسعه‌یافته» می‌نامیم و بیش از 90درصد از افزایش سالانۀ جمعیت جهان هم در همین منطقه اتفاق می‌افتد.[3]

اگر روند رشد جمعیت جهان به همان ترتیب ادامه می‌یافت، توازن جمعیتی جهان به‌نفع کشورهای دیگر به هم می‌خورد و چه‌بسا اکنون آرایشِ قدرت در جهان، نمایی بسیار متفاوت با شرایط فعلی نشان می‌داد.

برای اجرای این طرح‌واره، مشکلات پیچیده و فراوانی پیش‌ِروی ایالات متحده قرار داشت، که عبور از آنها به‌نظر ناممکن می‌نمود. اما این سند تهیه شد تا با بهره‌مندی از تمامی ظرفیت‌های آن روزگار، نظامی منسجم و هماهنگ از اقدامات فراملیتی و راهبردی را شکل دهد که به کاهش رشد جمعیت جهان انجامید. روش‌های به‌کارگرفته‌شده در این سند بی‌نظیر است. این روش‌ها بسیار هوشمندانه و دقیق طراحی شد و به اجرا رسید، لذا پس از طی حدود نیم قرن اثرات اجرایی خط به خط این سند را در کشورهای هدف مشاهده می‌کنیم.

در کاهش جمعیت هر کشور باید حتماً نوعی «استحالۀ فرهنگی» برای ایجاد «خواست درونی» برای کاهش باروری و زاد و ولد اتفاق می‌افتاد، چرا که برخورد سخت و حتی نیمه‌سخت با مسئله نتیجۀ عکس در پی داشت، و حتی شائبۀ اینکه آمریکا برای اهداف امپریالیستی به‌دنبال اجرای این برنامه‌ است، موجب می‌شد ملت‌ها از اجرای این سند سر باز زنند.

همچنین خطری وجود دارد که رهبران کشورهای کمترتوسعه‌یافته، فشارهای کشورهای پیشرفته برای تنظیم خانواده را به‌عنوان نوعی امپریالیسم اقتصادی، یا رادیکال تصور کنند که می‌تواند عکس‌العمل جدی در پی داشته باشد.[4]

برای نیل به این هدف راهبردی، تغییر افکار و رویکردها ضروری بود؛ از کمبود احتمالی غذای در دسترس بشر، تا احتمال بروز جنگ‌ها، شورش‌ها و ناامنی‌های اجتماعیِ ناشی از فشار و تراکم جمعیتی، به‌عنوان دلایل اصلی ضرورت کاهش جمعیت برشمرده شد.

برخی تحلیلگران معتقدند در سال‌های پس از 1985 کاهش سریع باروری ضروری است تا رژیم غذایی کافی و مناسب در اختیار کل جهان قرار گیرد.[5]

و دربارة تأثیر نرخ رشد جمعیت بر شورش‌ها و جنگ‌ها تصریح می‌کند:

تعدیل نرخ رشد جمعیت در کشورهای کمترتوسعه‌یافته در نیازهای غذایی تا 1985 تغییراتی ایجاد می‌کند، این تغییرات تا 2000 اساسی خواهند بود و در اوایل قرن آینده بسیار گسترده می‌شود... آنها احتمال قحطی‌های دوره‌ای از این منطقه به آن منطقه را کاهش می‌دهند که به‌تبع آن شورش‌ها بر سر غذا و همچنین بی‌ثباتی‌های اجتماعی و سیاسی در این مناطق کاهش می‌یابد، امکان پیشرفت بلندمدت و یکپارچگی صلح‌آمیز هم افزایش می‌یابد.[6]

گذشته از تشریحِ ضرورت‌های کاهش نرخ رشد جمعیت کشورهای هدف ــ که خود عامل مهمی در اقناع ذی‌نفعان به‌شمار می‌رفت ــ محرّک‌های فرهنگی و اجتماعیِ مهمی طراحی و اجرا شد. این سند برنامه‌های اساسی پیشنهادی را «برای سطح عامه» به‌شرح ذیل برمی‌شمرد:

  • فراهم کردن دست‌کم سطح تحصیلات به‌ویژه برای زنان
  • کاهش مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان
  • گسترش فرصت‌های شغلی درآمدزا به‌ویژه برای زنان
  • ایجاد جایگزین‌هایی برای «امنیت اجتماعیِ» فراهم‌شده توسط فرزندان برای والدین سالمند
  • دنبال‌کردن راهبردهایی که درآمد را به‌سمت فقرا تغییر می‌دهند و هدایت می‌کنند به‌ویژه توسعه روستایی با تمرکز بر فقر روستایی
  • تمرکز بر تحصیلات و آموزش نسل بعدی کودکان دربارۀ ضرورت اندازۀ کوچکتر خانواده‌ها[7]

گذشته از سطح عامه، این سند وظیفۀ هر یک از مسئولان و نهادهای آمریکایی، دولت‌های و رهبران جوامع هدف، سازمان‌های مردم‌نهاد مرتبط و همچنین سازمان‌های بین‌المللی را کاملاً روشن کرده است. این سند در ادامه به‌کارگیری نخبگان جوامع هدف را «یک عنصر مبنایی و زیربنایی» می‌داند و تصریح می‌کند:

یک عنصر زیربنایی در راهبرد کلی برخورد با مشکل جمعیت، به‌دست آوردن حمایت و تعهد رهبران کلیدی در کشورهای درحال‌توسعه است. این شرایط تنها زمانی ممکن می‌شود که این رهبران بتوانند تأثیر منفیِ رشد نامحدود جمعیت و منافع کاهش نرخ تولد در کشور‌هایشان را ببینند؛ و باور کنند که می‌توان از طریق ابزارهای این سیاست عمومی از پسِ مشکلات ناشی از جمعیت برآمد. چون بیشتر مقامات بالا به‌مدت نسبتاً کوتاهی دارای آن مقام هستند، باید منافع زودهنگام را ببینند یا ارزش یک سیاست‌گذاری طولانی‌تر را درک کنند. در هر مورد خاص، رهبران، با توجه به ارزش‌ها و منابع و اولویت‌های موجود در کشور خودشان، جداگانه باید با مشکلات جمعیتی مواجه شوند.

بنابراین حیاتی است که رهبران مهم‌ترین کشورهای کمترتوسعه‌یافته، خودشان رهبری برنامۀ تنظیم خانواده و ثبات جمعیت را به‌عهده بگیرند.[8]

و همچنین می‌افزاید:

امروزه در بسیاری از کشورها تصمیم‌گیران نگرانِ به‌وجود آوردن برنامه‌های جمعیتی هستند؛ البته نه به این خاطر که توجهی به رشد سریع جمعیت ندارند، بلکه چون از موفقیت این برنامه‌ها اطمینان ندارند؛ ولی باید فعالانه کار کنیم و به چنین رهبرانی نشان دهیم که برنامه‌های ملی تنظیم جمعیت و خانواده در بسیاری از کشورهای فقیر پیشرفت داشته‌اند. ایالات متحده می‌تواند رهبران بسیاری از کشورها را قانع کند که سرمایه‌گذاری در برنامه‌های ملی تنظیم خانواده منافع قابل توجهی دارد.[9]

برخی از این موارد در نگاه اول عجیب، و بی‌ربط به مسئلۀ جمعیت به‌نظر می‌رسد، اما هر یک از موارد فوق به‌صورت دقیق، در سرفصل جداگانه‌ای بررسی و تبیین شده است، برای مثال ممکن است نقش توصیۀ «اقدامات بهداشتی برای کاهش مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان» با هدف کنترل جمعیت عجیب به‌نظر برسد. کیسینجر در این زمینه می‌نویسد:

نرخ بالای مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان ــ که در بسیاری از کشورهای درحال‌توسعه دیده می‌شود ــ باعث می‌شود والدین دربارۀ میزان زنده‌ماندن فرزندانشان نگران باشند؛ به این ترتیب والدین احتمال از دست دادن فرزندان را با داشتن فرزندان بیشتر جبران می‌کنند.[10]

یا دربارۀ نقش «توانمندسازی روستاییان» در راهبرد کاهش جمعیت تصریح می‌کند:

درواقع یک راهبرد توسعه‌ای که بر روستاییان فقیر تأکید کند، افزایش درآمد را برای خانواده‌هایی که بالاترین سطح باروری را دارند، به‌ارمغان می‌آورد. هیچ کشور کمترتوسعه‌یافته‌ای نمی‌تواند به ثبات جمعیتی دست یابد، مگر اینکه فقرای روستایی‌اش در افزایش درآمد و کاهش باروری مشارکت داشته باشند.[11]

حتی برای کشورهایی که به‌دلایل مختلف با ایالات متحده روابط سیاسی ضعیفی دارند، برنامه‌های روشن و مدونی تهیه شد:

در سایر کشورهای دارای اولویت، کمک‌های ایالات متحده ممکن‌است باتوجه‌به روابط سیاسی یا دیپلماتیک با این کشورها یا به‌خاطر کمبود علاقۀ شدید دولت به برنامه‌های کاهش جمعیت محدود باشد، در این موارد اگر کشورها مایل به دریافت کمک باشند، باید از کانال سایر یاریگران و سازمان‌های خصوصی و بین‌المللی این کمک‌ها تأمین شود. با وجود این، دولت ایالات متحده باید به مشکلات جمعیتی این کشورها، و برنامه‌های احتمالی‌شان برای کاهش نرخ رشد جمعیت علاقه نشان دهد، علاوه بر این، به‌ویژه در مورد کشورهای اولویت‌دار باید منتظر فرصت‌هایی برای گسترش کمک‌ها و نشان دادن پیامدهای رشد سریع جمعیت و فواید کاهش باروری به رهبران‌شان باشیم.[12]

رویکرد کلی این سند در واقع این است که به‌صورت دقیق و جامع‌نگر تبیین کند چه ظرفیت‌هایی را می‌توان به‌کار گرفت و چه اقدامات مؤثری می‌توان انجام داد تا به «تغییر رویکرد درونی ملت‌ها» برای کاهش باروری منجر شود. کیسینجر به‌خوبی می‌دانست برای تحقق یک استحالۀ فرهنگی جامع، زمان‌بندی دست‌کم 30ساله لازم است:

بسیار لازم است مردم قانع شوند که منافع فردی و ملی آنها در داشتن میانگین سه فرزند تأمین می‌شود. با توجه به پیش‌‌زمینۀ فرهنگیِ بزرگسالان کشورهای کمترتوسعه‌یافته و حتی پیش‌زمینۀ فرهنگی جوانان آنان، احتمال کمی وجود دارد که این نتیجه محقق شود، بنابراین بدون کاهش اقدامات روی بزرگسالان، باید بر تغییر نگرش نسل بعد بیشتر تمرکز کنیم، کسانی که الآن در مدارس ابتدایی تحصیل می‌کنند، یا حتی کوچکترند، اگر این کار را انجام دهیم، رسیدن به سطحِ باروری جایگزین، طی 20 سال ممکن خواهد بود؛ و در واقع در عرض 30 سال به آن خواهیم رسید.[13]

نکتۀ مهم دیگر پاسخ به سندیت و اعتبار منبع این کتاب است. این کتاب عیناً در دو نشانی مهم و معتبر[14] آمده است؛ گو اینکه دلایل مهمی برای افشای این سند وجود داشته و دارد. مهم‌ترین این دلایل، احتمالاً خروج دولت ایالات متحده از زیر فشار کشورهای هدف، و نشان دادن صداقت و همراهی آمریکا با این برنامه بوده است، البته جمعیت ایالات متحده در این برنامه هیچ جایی نداشته است. این سند در یکی از مصادیق این فشارها به یک کنفرانس و توضیحاتی که نمایندۀ آمریکا ارائه کرد اشاره می‌کند:

ایالات‌متحده اعتبار خود را به‌عنوان یک حامیِ نرخ پایین رشد جمعیت تقویت کرد و توضیح داد با اینکه ایالات متحده یک سیاست جمعیتی مکتوب ندارد، ولی از مواردی مانند قانون‌گذاری، سیاست‌های شاخۀ اجرایی و احکامِ دادگاه بهره‌مند است، چه اینکه سطح باروری ملی ما از قبل هم از سطح جایگزین پایین‌تر بوده، و احتمال دارد تا سال 2000 به ثبات جمعیتی برسیم.[15]

بیشتر ببینید

سخن در تحلیل و بررسی ابعاد و اکناف این سند مهم بسیار است؛ و مجالی جداگانه می‌طلبد. متن این سند به‌زودی منتشر خواهد شد و خوانندۀ گرامی پس از مطالعۀ سند اذعان خواهد کرد که رویکرد دقیق این سند ــ به‌لحاظ محتوا ــ در ترسیم تصویری جامع و مانع از شبکۀ فرصت‌ها و چالش‌ها حیرت‌انگیز است. به‌لحاظ فرم البته در سند منتشر‌شده نقایص اندکی وجود داشت که در برگردان سند تلاش شد تا با به‌کارگیری متدهای روز ــ و البته با رعایت امانت ــ به‌کارگیری فهرست تفصیلی و همچنین مفصل‌بندی و تیتربندی مطلب به‌گونه‌ای باشد که نقایص مختصر متن اصلی برطرف شود.
پی‌نوشت

[1] ـ Bilderberg Meetings

[2] ـ The Assistant to the President for National Security Affairs (APNSA), commonly referred to as the National Security Advisor (NSA)

[3] ـ ص49 همین کتاب THE KISSINGER REPORT: گزارش کیسینجر

[4] ـ ص113

[5] ـ ص62

[6] ـ ص61

[7] ـ ص117

[8] ـ ص118

[9] ـ ص120

[10] ـ ص139

[11] ـ ص147

[12] ـ ص128

[13] ـ ص149

[15] ـ ص119

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط