گزارش|ماجرای ۴۰ روز بی‌هوشی و قطع امید پزشکان از جانباز همدانی / وقتی روضه حضرت زهرا(س) جانباز ‌عزیزی را شفا داد


چهل روز بی‌هوش بود و پزشکان از او قطع امید کرده بودند، اما معجزه شد و مادر سادات شفایش داد؛ سینه سوخته کربلای ۴ که حنجره‌هایش، رنگ تاول دارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، پله‌ها را به سختی بالا آمد. آرام و آهسته وارد شد و روبرویمان نشست. نفس‌نفس می‌زد و چندثانیه‌ای طول کشید تا آرام شد. حرف زدن را که آغاز کرد، واژه‌ها با صدای "خس‌خس" نفس‌هایش تلاقی شده و وقتی بیرون می‌آمدند؛ همگی یک مفهوم را فریاد می‌زدند: جانباز شیمیایی.

احمد عزیزی متولد 1341 اهل روستای سرسبز "حیران" از توابع همدان است؛ شیمیایی ریه‌هایش را نابود کرده و به سختی نفس می‌کشد؛ او از چگونگی حضورش در جبهه‌های نبرد می‌گوید: «سال 59 بود که با شنیدن فرمان بنیان‌گذار کبیر انقلاب مبنی بر نیاز به حضور گسترده جوانان در جبهه، داوطلب رفتن شدم. آن زمان 18 سال داشته و ابتدا دوره آموزشی را در پادگان ابوذر همدان گذرانده و سپس راهی منطقه غرب شده و ابتدا در تیپ نبی اکرم(ص) حضور داشته و سپس داوطلبانه به تیپ انصارالحسین(ع) همدان پیوستم».

عزیزی با اشاره به چگونگی مجروحیتش می‌افزاید: « کربلای 4 بود؛ حوالی ساعت 10 شب هواپیماهای عراقی، بالای اروند حاضر شده و ابتدا گروهان غواصی که جلوتر از ما بودند را مورد هدف قرار دادند که موجب زخمی شدن تعدادی از رزمندگان شده و در آب غرق شدند.

با مشاهده این صحنه خود را داخل آب انداختیم و سپس با بی‌سیم اطلاع دادند که عملیات لو رفته و باید خود را نجات دهیم. در نهایت با تلاش فراوان خود را به ساحل رسانده و تا صبح پیاده آمدیم تا به مسجد خرمشهر رسیدیم و حاج سعید بادامی که فرمانده ما بود دستور استراحت را به ما داد چون نیروهای جدید از راه رسیده بودند.

در حال آماده کردن شناورها برای افراد جدید بودم که ناگهان، هواپیماهای عراقی ظاهر شده و اقدام به بمباران منطقه کردند. لحظات نخست پس از استنشاق گازهای مسموم حال بدی داشتم. دچار تهوع و سرگیجه شده و چشمانم جایی را نمی‌دید.

تیم امداد سریع به کمک آمده و ما را به بیمارستان صحرایی انتقال داده و عملیات شستشو را انجام دادند. سپس به بیمارستان ولی‌عصر(عج) اهواز منتقل و دو هفته تحت مراقبت ویژه قراردادند و سپس به اهواز اعزام کردند که دو هفته در آنجا بستری بودم و هیچ جا را نمی‌دیدم.

پس از آن پزشک متخصص ما را معاینه کرده و من و چند نفر دیگر را به بیمارستان ساسان تهران منتقل کردند که 40 روز در آنجا بستری بودم. پس از ترخیص به همدان آمده و 6 ماه تحت مراقبت پزشک قرار گرفتم و پس‌ از آن هم‌ سالی یک یا دو بار به بیمارستان تهران برای درمان مراجعه می‌کردم و چند باری هم بیماری‌ام عود کرد زیرا بخش زیادی از ریه‌ام آسیب‌دیده بود.

به دنبال سفارش یکی از پزشکان مبنی بر زندگی نکردن در شهر و هوای آلوده و با توجه به اینکه پدرم در روستای "حیران" باغ داشت؛ خانه‌ای در آنجا ساخته و ساکن شدم تا وضعیتم بهتر شود و اکنون هم نیمی از سال را در آنجا زندگی می‌کنم».

وی با اشاره به داستان شفایش هم بیان می‌کند: «اواخر سال 93 بود که به‌شدت دچار تنگی نفس شده و به بیمارستان شهید بهشتی همدان مراجعه کردم. پزشک معالج پس از معاینه، دستور بستری داد و در اثر تجویز دارو دچار ایست قلبی شده و به حالت "کما" رفتم.

وضعیتم آن چنان بد بود که 40 شبانه‌روز در کما بودم و پزشکان قطع امید کرده بودند، اما به خواست خداوند و عنایت ویژه حضرت صدیقه طاهره(س) عمر دوباره گرفتم.

آن روزها مصادف با ایام فاطمیه بود، همسر و فرزندانم در مراسمی به حضرت متوسل شده و برایم ذکر «امن یجیب» گرفته بودند و این‌ها همه در حالی بود که کاملاً بی‌هوش بودم.

پزشک متخصص بالای سرم آمده و با مشاهده وضعیتم بسیار تعجب کرد و گفت: خداوند را بسیار شکر کن چون زمانی که بی‌هوش بودی، شرایط شما را به همکارانم در تهران گزارش داده و مشورت گرفتم و گفته بودند که امکان برگشت وجود ندارد و از علم پزشکی کاری بر‌نمی‌آید و درواقع مرا جواب کرده بود.

چند روز بعد هم که ترخیص شده و برای معاینه به مطبش رفتم گفت: تاکنون به معجزه باور نداشتم، اما اکنون که شما را سرپا می‌بینم تکان خورده و باور کرده‌ام».

انتهای پیام/744/ش