خضاب: متأسفانه جریان تکفیری را به خوبی نمیشناسیم / استقبال مخاطب از مجموعه ماجراهای امنیتی
وحید خضاب نویسنده و مترجم کشورمان معتقد است متأسفانه امروز شناخت دقیقی از جریان تکفیری وجود ندارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وحید خضاب مترجم و تاریخ پژوه در این سالهای اخیر آثاری را تولید کرده است که با استقبال خوب مخاطبان و علاقه مندان حوزه کتاب رو به رو شده است. در این روزهای قرنطینه به سراغ این نویسنده و مترجم کتابهای امینتی رفتیم و گفتگو مفصلی با او انجام دادیم که در ادامه با هم میخوانیم:
*آقای خضاب کمی از خودتان برای ما بگویید? چگونه وارد حوزه نویسندگی شدهاید ؟
یک سری ساحتها، علاقه شخصی است یک سری فعالیت کاری و یا ساحت استعداد است. اگر پروفسور سمیعی یا هر شخص دیگری در نقش خود پیشرفت میکند به این خاطر است که تقاطع استعداد و علاقهاش را پیش گرفته است. من از سنین کم علاقه مند به شعر بودم و وارد حوزه شعر هم شدم و تا قبل از دانشگاه تعدادی جایزه حتی در سطح کشوری هم گرفتم اما بعد از دانشگاه خیلی شعر را جدی نگرفتم که البته اشتباه کردم. الان هم هر از گاهی شعر میگویم.
* چقدر به جوششی بودن شعر اعتقاد دارید؟
تقریباً میشود گفت جوشش به معنای مطلق کلمه، وجود ندارد. مگر اینکه کسی به معنی واقعی نابغه باشد مثل قاآنی شیرازی و امثالهم. نقل شده او گاهی چنان با سرعت و پشت سر هم ابیات را میسرود که به همسرش میگفت تو فقط بنویس. این افراد یکسری اشخاص خاص هستند ولی در بقیۀ شعرا، ترکیبی از استعداد و تلاش و تکنیکهای ادبی است. بنده در این حد بودم که به حوزه شعر علاقه داشتم که هنوز هم وجود دارد.
شاید حوزهای که من از کودکی به آن فکر میکردم و به ذهنم می رسید علاقه و ای بسا استعداد بیشتری هم در آن دارم، حوزه تاریخ بود. اوایل تاریخ معاصر بود و بعد از آن تاریخ اسلام. بعد هم که وارد حوزۀ کار شدم در ابتدا با یکسری از نشریات و بعد هم با یک سری از سایتها که بنده دبیر سرویس تاریخشان بودم کار کردم.
در موسساتی مثل موسسه مطالعات تاریخ معاصر آقای حقانی شروع به کار کردم. البته الان یک حجم نسبتاً بزرگ تاریخ شفاهی و ضبط خاطرات بعضی از شخصیتها را انجام دادهام که در مرحلۀ تنظیم و تدوین هستند تا منتشر شوند؛ مثل مجموعه خاطرات مهندس سید مرتضی نبوی که قبلاً سورۀ مهر هم خاطراتی از ایشان کار کرده بود اما در اینجا خیلی تفصیلی به خاطرات پرداختیم. همینطور بعضی دیگر از شخصیتها که اینجا اسم نمیبرم. یک موسسه دیگری هم در قم با برخی از دوستان دیگر تشکیل دادیم به اسم موسسه تخصصی "تاریخ حوزه و روحانیت" که فقط در زمینۀ تاریخ روحانیت کار میکنیم و با موضوع دیگری کار نداریم.
* در این موسسه "تاریخ حوزه و روحانیت" چه آثاری منتشر کردهاید؟
در آنجا با روحانیون زاویهدار شروع کردیم مثل "شیخ علی تهرانی". که یک کتاب چند جلدی تاریخ شفاهی دربارۀ ایشان کار کردیم با کمک دوستان که هنوز منتشر نشده است. بعضی از شخصیتهای حوزوی هم وجود دارند مانند "علامه طباطبایی" که بعضیها به غلط سعی دارند آنها را نسبت به انقلاب، زاویهدار نشان دهند در حالی که زاویه دار نیستند. دربارۀ ایشان هم کتابی کار کردیم. همینطور مجموعهای با عنوان عرفا و انقلاب که چندین جلد خواهد شد. بسیاری از مصاحبهها و خاطرات در این خصوص ضبط شده و الان برخی از جلدهای مجموعه در دست تدوین و تنظیم هستند.
البته چند سالی است بحث تاریخ اسلام را متمرکز کار میکنم. بنده درسهای حوزه را به صورت آزاد دنبال میکنم. منظورم از به صورت آزاد این است که طلبه رسمی نیستم ولی درسهای طلبگی را سالهاست میخوانم و درس و بحث داریم با دوستان.
اصلاً ورود من به عالم ترجمه هم بر سر همین تاریخ بوده است به این صورت که موضوعی درمورد تاریخ منطقه میخواستیم بدانیم که منبع فارسی موجود نبود و مجبور شدم خودم بروم و عربی یاد بگیرم .
برای یادگیری عربی روزی 12 ساعت کار میکردم؛ دقیقاً سال «2011» که درگیریهای منطقه شروع شده بود. هشت سال پیش در ابتدا عربی را یاد گرفتم و بعد با همان روش انگلیسی را یاد گرفتم. این طور شد که وارد حوزه ترجمه شدم. من کارم در خانه است و خیلی فشرده کار میکنم تا تقریبا 13 ساعت مفید باشد.
*شروع کارتان با چه اثری بوده است؟
من واقعاً مدیون آقای بهمننیا هستم و این را هیچ وقت فراموش نخواهم کرد. من را کسی نمیشناخت و در بعضی سایتها مشغول به کار بودم. کتابی را به صورت «پاورقی» در سایتی منتشر کرده بودم، ایشان از طریقی مرا پیدا کردند و گفتند که میخواهند این کار را به صورت کتاب هم چاپ کند و همین شد که کتاب "روزی روزگاری القاعده" منتشر شد. بعد هم کتاب "زیر پوست جنگ" را کار کردیم. اگر از من بپرسید مهمترین کتابی که تاکنون کار کردهاید چه بوده است، هنوز میگویم "زیر پوست جنگ" چرا که از نظر شناخت تاریخ منطقه و کشور خودمان کتاب مهمی است. خلاصه با آقای بهمن نیا کار شروع شد و ادامه پیدا کرد که کتابهای دیگری مثل "من در رقه بودم" که خاطرات یک داعشی جدا شده بود و همچنین "رازهای جعبه سیاه" که خاطرات "انیس نقاش" است هم بعداً منتشر شدند.
کتابهای "در لباس مرجعیت "، "شهیدان دیالمه و آیت در چند پرده" و "بررسی تفصیلی ماجرای آیت الله مصباح و دکتر شریعتی"، "سازمان مجاهدین خلق"، " دونما از چپهای جمهوری اسلامی" هم کتابهای تاریخی بنده و همگی از انتشارات سوره هستند. این کتابها بعضی چند نویسنده دارد و بعضی را شخصا نوشتهام. با انتشارات نارگل "روزی روزگاری القاعده" و "زیر پوست جنگ" و "اسرار جعبه سیاه" ، "در راه پر دردسر"، "من در رقه بودم" را کار کردهام که همگی به غیر از "زیر پوست جنگ" جزو مجموعهای به اسم ماجرای امنیتی هستند. در این راه توفیق شد با برادر عزیز آقای خلیلی (مدیر انتشارات شهید کاظمی) آشنا شوم که واقعاً ایشان یک اعجوبه است.
* آقای خلیلی مثل یک موتور محرک در حوزه نشر برای شما بودند.
بله واقعاً بهترین توصیف همین است. یک لوکوموتیو که با سرعت به جلو میرود و هرکس واگنش را وصل کرده باشد همراه سرعت او حرکت میکند.آقای خلیلی خیلی با اخلاص است .خدا انشالله ایشان را برای عرصۀ فرهنگ و عرصۀ نشر حفظشان کند.
*چه کتابهایی با نشر شهید کاظمی دارید؟
اولین کتاب که از انگلیسی ترجمه کردم از "افغانستان تا لندنستان" بود.کتابهای "چند نما از تاریخ درخشان آل سعود" ، "پدر معنوی حزب الله" (خاطرات و تحلیلهای سید حسن نصرالله از آیت الله بهجت)، " جاسوس استورم"، " اسرائیلی که من دیدم؛نه صلح ،نه حرف اضافه"، "فرمانده در سایه"، "کاملاً سری"، هم تا الان منتشر شدهاند. چند جلد کتاب دیگر هم به زودی منتشر می شوند، از جمله کتاب «مهمانخانۀ بیوههای جوان» که به زندگی 13 زن داعشی پرداخته، و کتاب «زندگی زیر پرچم داعش» که به یک معنا خاص ترین کتابی است که تا الان ترجمه کردهام. این کتاب ابعاد جدیدی از جنگ سوریه را به انسان نشان میدهد.
*موضوع همه کتابهایی که با عنوان مجموعه ماجراهای امنیتی منتشر میشود با محوریت داعش است؟
خیر. ما در این مجموعه سعی میکنیم از طریق کتب جذاب، که در عین داشتن جذابیت، اتقان علمی هم داشته باشند، خواننده را در جریان سیر و تحول گروههای تکفیری (از چندین دهۀ پیش تا امروز) قرار دهیم و این کتابها در کنار هم یک پازل کامل را تشکیل میدهند. البته طبیعتاً داعش هم یکی از مهمترین بخشهای این پازل است. در این کتابها چندین عنوان خاطرات و چندین عنوان تحلیلی است. مثلاً یکی از این کتابهای تحلیل روایتی جایزه "پولیتزر" را از آن خود کرده است و با این که از زمان انتشارش قریب به 8 سال میگذرد اما هنوز جزء پرفروشهای آمازون است. قریب به صدها هزار چاپ و چندین هزار نسخه الکترونیکی از این کتاب فروخته شده. یا کتاب دیگری که وقتی آن را در دست گرفتم دیدم نزدیک به 30 صفحه از کتاب فقط فهرست افرادی است که نویسنده برای نگارش این کتاب با آنها مصاحبه کرده است. این کتاب تحلیلی است، به آقای خلیلی گفتم این کتاب به قدری با کشش و جذاب نوشته شده بود که برای خود من، خواندنش حتی از خاطرات هم جذابتر بود.
خلاصه میخواهم بگویم سعی کردیم که کتابها خواندنی باشد اما در عین حال وجه مشترک آنها اطلاعاتی امنیتی بودن آنهاست. فعلاً بر روی گروههای سلفی و سلفی جهادی که بخش عمده آنها تکفیری هم هستند متمرکز هستیم.
تصور عموم مردم این است که اینها فقط در افغانستان یا پاکستان یا سوریه هستند در حالیکه اینطور نیست. اینها در شرق، شرق دور مثل اندونزی ، مالزی و فیلیپین پایگاه و نیرو دارند و سالها جنگیدند حتی در خود آمریکا و آمریکای شمالی میتوان آنها را یافت.
خب در مورد اینها لازم است بدانیم. اما متاسفانه ما اصلاً خبری از اینها نداریم. همین باعث میشود که یک دفعه خبری میخوانیم که داعش نیروهای زیادی در لیبی دارد. آن وقت از خودمان میپرسیم که در لیبی چه خبر بوده است در حالی که در لیبی خیلی خبرها بوده و ما خبر نداشتیم. این برای مخاطب ما باید جا بیفتد. اگر دشمن ما هستند باید دشمن شناسی ما دقیق باشد. یعنی این مزخرفاتی که در خصوص گروههای سلفی در سریالهای سخیف میبینیم -نمیخواهم اسمی از آنها بیاورم- خیلی سطح پایین هستند.
اینکه مثلاً فرد تلفن را برمیدارد و با نخست وزیر اسرائیل حرف میزند و او دستور میدهد که چه کار باید بکنند و یا اینکه 11 سپتامبر از صفر تا صدش کار خود آمریکاییها بوده است و امثالهم ، که در ذهن بسیاری از نیروهای خودی هم وجود دارد، ساده کردن مسئله است.
رهبر انقلاب یک مرتبه در سال 76 راجع به حوزه و نفوذ آن صحبت کردند:"دشمن حرفش را از دهان یک بیچاره و مفلوک میزند.دشمن گاهی ده واسطه میتراشد که گاهی خود واسطهها هم نمی دانند خودشان یک واسطه هستند". در این خصوص هم ماجرا همینطور است. بله در جاهایی ممکن است مستقیم یک همکاریهایی هم داشته باشند اما آن هم منطقی دارد و منطقش این نیست که هر شخصی با آمریکاییها جلسه داشت، جاسوس آنهاست. منطقش این است که در کدام موضع میشود با مشرکین همکاری کرد. به طور مثال وقتی "ریگی "در جلسهای با آمریکاییها بوده است معنیاش این نیست که جاسوس است. "ریگی" فرد مزخرف و جنایتکاری بود اما منطقی برای منطق تکفیرش دارد که ما باید آن را بشناسیم. وگرنه صرف اینکه بگوییم اینها یک سری آدم بی دین مزدور آمریکا هستند، نمیتوانیم به درستی با آنها مقابله کنیم.
ما با ساده سازی مسئله، خودمان را خلاص میکنیم که اینها حشیش میکشند یا مثلاً موقع انفجار در جیبشان قاشق و چنگال بوده یا هدیه برای حوریها! در صورتی که خود آن شخصی که چندصد کیلو مواد منفجره همراهش هست میفهمد در برخی از انفجارهای بزرگ ممکن است اصلاً پودر بشود اما ما خیلی ساده به این موضوع نگاه میکنیم.
این کتابها مستند، جذاب و قابل اعتماد است که تکفیریها را درست و در گستره جهان میشناساند.
*کمی از ترجمه صحبت کنید در ترجمه چقدر به متن وفادار هستید؟
اصولی دارم برای خودم روشن است. آن هم این است که اصل، بر عدم سانسور حتی یک کلمه است. در همان کتاب "از افغانستان تا لندنستان" به ایرانیها فحش میدهد و من هم آن را در کتاب آوردم چرا که خواننده باید بداند نویسندۀ این کتاب، دوست ما نیست، اتفاقاً دشمن ما است. یا مثلاً در کتاب "زیر پرچم داعش" از نظام سوریه انتقاد میکند ولی این انتقادات را آوردهایم. ما از اتفاقی که در سوریه افتاده است یک برداشتی داریم. از همان روزهای اول سید حسن نصرالله در سخنرانیاش اظهار داشت که باید به مطالبات برحق مردم جواب داده شود .خب مشخص است که یکسری مطالبات بر حق بوده و ماجرای این شکلی نبوده که همۀ نظام سوریه علیه السلام باشند، آنها هم کارهای غیر دینی و برخورد امنیتی با مردم در طول این سالها داشتهاند. سی و چند سال وضعیت فوقالعاده در کشور برقرار بوده است. یعنی قانون معلق بودهاند یا مسائل دیگری که نمی خواهم اینجا بشکافم.
به صورت کلی ما وقتی سراغ ترجمه میرویم، یعنی داریم حرف کسی دیگر را نقل میکنیم. اگر بخواهیم حرف خودمان را در کتاب بیاوریم که می شود تالیف! پس باید در انتخاب کتاب دقت کرد، کتاب متقن و خوبی را انتخاب کرد، ولی بعد از آن اصل بر این است که هیچ چیز سانسور نشود. حتی اگر بخشی از کتاب وجود داشت که به نظر ما صحیح نبود، کافی است در مقدمه یا در پاورقی تذکر دهیم، یا حتی اگر استدلالی داریم به صورت خلاصه نقل کنیم. این، هم اعتماد خواننده را افزایش میدهد، هم سطح او را بالا می برد.
ضمن اینکه ما وقتی با کتب دیگران مواجه میشویم، کسانی که نه مسلماناند نه متعلق به جبهۀ مقاومت، بازهم میتوانیم از آن استفاده کنیم، چون در آن هم مطالب درستی وجود دارد. پس باید کتابی پیدا کنیم که اکثریت حرفهایش درست باشد.
این مسئله حتی در خصوص بحثهای خبری و رسانههای معاند هم مصداق دارد. به طور مثال اگر ما اینطور فکر کنیم که آنچه در بیبیسی گفته میشود از صفر تا صد غلط است بنده این را قبول ندارم اما اینکه بگوییم سرسوزنی اشتباه ندارد و دروغ نمیگویند هم نمیپذیرم ؛ دوستی میگفت هم توهم توطئه غلط است و هم توهم عدم توطئه غلط است.
بنابراین مطلب را میبینیم یا حرفش را قبول داریم یا نه اگر حرفش را قبول نداریم اما باز نقل آن به شناخت دشمن کمک میکند، آن را حذف نمیکنیم.
*بهترین کتابی که تا به حال کار کردهاید کدام است؟
از جهت مفید بودن اگر بخواهم بگویم کتاب "زیر پوست جنگ" مطالب واقعاً مهمی دارد و یکی از موضوعات حیاتی تاریخ معاصر ما است. کتاب "من در رقه بودم" هم در زمینۀ خودش کتاب مهمی است. اما از منظر شخصی به کتاب "بررسی تفصیلی ماجرای آیت الله مصباح و دکتر شریعتی" و کتاب "پدر معنوی حزب الله، عُلقۀ شخصی دارم.
انتهای پیام/