امام زمان چگونه مقدرات را رقم می‎زند؟ / امام، صاحب شب قدر و مجرای محبت‌های خدا است

پژوهشگر مهدویت معتقد است کار اصلی امام، هدایت و مدیریت جامعه به سوی اهداف و برنامه‌های الهی است؛ این مدیریت نه صرفاً حاکمیت بر مردم است بلکه در تمام شئون موجودات را به سوی این اهداف سوق می‌دهند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، معمولاً نوع نگرش ما به امام عصر (عج) و کیفیت امامت ایشان به طور شایسته مورد مطالعه قرار نمی‌گیرد و صرفاً به صورت قلبی پذیرفتیم که ایشان هرچند در غیبت است، اما نسبت به امور اشراف دارند. اما درباره کیفیت عملکرد ایشان مبتنی بر آموزه‌های قرآنی و روایی صحبتی به میان نمی‌آید.

این نقصان این چالش را به وجود آورده که امام را به طور کامل مسلط بر امور و فراتر از آن، اجراکننده امور الهی نمی‌دانیم؛ در حالی که از منظری دینی خداوند تمام مقدرات عالم را از مجرای امام معصوم و حجت زمان رقم می‌زند. از این منظر، امام مدیر و مدبّری الهی‌ است که هیچ برگی بدون اذن او به زمین نمی‌افتد و در سطح کلان‌تر، هیچ رویدادی جز به خواست او در عالم رقم نمی‌خورد.

این مسئله ما را بر آن داشت تا به صورت جزئی‌تر با حجت‌الاسلام مهدی یوسفیان، مدیر پژوهشکده مهدویت حوزه علمیه گفت‌وگویی ترتیب بدهیم.

وی معتقد است خداوند برای این عالم برنامه و عرصه‌هایی را طراحی کرده است که از جمله آنها آخرالزمان و عصر ظهور است. انبیا و اوصیاء در مأموریت خویش با بهره از هدایت الهی در راستای این برنامه‌ها تلاش کردند و دیگران را به این مسیر دعوت کردند. امام عصر (عج) نیز علاوه بر این، وظیفه تحقق اهداف پیامبران را بر عهده دارند.

حجت‌الاسلام یوسفیان می‌گوید بنابراین کار اصلی امام، هدایت و مدیریت جامعه به سوی اهداف و برنامه‌های الهی است؛ این مدیریت نه صرفاً حاکمیت بر مردم است بلکه در تمام شئون موجودات را به سوی این اهداف سوق می‌دهند.

وی همچنین در بخش دیگر این گفت‌وگو می‌گوید تمام مفاهیم عالم اگر به درستی بررسی شود، به مهدویت گره خورده است. مسئله شب قدر از جمله آنها است. اگر از برنامه‌های الهی صحبت کردیم، شب قدر محل وقوع این برنامه‌ها است. هر سال امورات خلایق و وقایع سال آنها در راستای این اهداف و برنامه‌های الهی شکل می‎گیرد.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید

سنت خداوند اجرای امور از طریق خوبان درگاهش است

* سؤالی که ممکن است برای هر فردی رخ دهد، لزوم نیاز به امام حیّ است؛ یعنی چرا باید امام باشد و چه نیازی به امام داریم و ایشان چه نقشی را ایفا می‌کنند؟ یا اصلاً امام (علیه‌السلام) که در غیبتند چه نقشی در بستر عالم ایفا می‌کنند؟

وقتی از فلسفه بعثت انبیاء سخن به میان می‌آید، در واقع از ضرورت وجود حجت الهی بین خلایق صحبت می‌شود؛ یعنی انسان‌ها برای مسیر رشد خود و دستیابی به اهداف الهی، نیاز به هدایت و راهنمایی دارند؛ این هدایت توسط خداوند به صورت مستقیم صورت نمی‌گیرد؛ چرا که سنت الهی بر آن است که انسان‌ها با واسطه با خداوند ارتباط بگیرند. در اینجا است که خلافت معنا می‌یابد؛ یا در آیه‌ای می‌فرماید به سوی او با توسل و وسایل بیایید. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَة؛ اى کسانى که ایمان آورده‌‏اید، از تقوای الهی پیشه کنید و به سوی او وسیله بجویید.» امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره این آیه فرمود «أَنَا وَسِیلَتُهُ وَ أَنَا وَ وُلْدِی ذُرِّیَّتُه‏؛ من وسیله خدا هستم؛ من و فرزندانم از ذریه‌ام

نکته دیگر اینکه خداوند موجودی مجرد است نه مادی؛ برای شناخت برنامه‌ها و اهداف الهی نیاز به افراد رشدیافته‌ای است که مسیر قُرب و معرفت الهی را بدانند و به برنامه‌های خداوند علم داشته باشند و در مرحله بالاتر این برنامه‌ها را پیاده‌سازی کنند؛ یعنی نیاز به کسانی است که کارگزاران حریم الهی باشند.

دیگر اینکه انسان‌ها برای رشد و کمال معنوی نیاز به برنامه هدایتی دارند؛ مانند حیوانات و گیاهان نیست که هیچ برنامه رشد معنوی نداشته باشند.

خداوند در آیات قرآن ضمن آنکه انسان‌ها را دعوت به رشد و تزکیه می‌کند، برای آنها آینده‌ای ترسیم کرده است و مردم را دعوت به تفکر و تعقل نسبت به این آینده می‌کند. این آینده گاهی در قالب وعده‌های آخرالزمانی و وعده ظهور و یا در قالب وعده‌های قیامتی و تحقق این وعده‌ها است که در نهایت انسان‌ها یا با اعمال خوبشان وارد بهشت می‌شوند و یا خدایی نکرده وارد جهنم قیامتی. 

حال از آنجایی که مطرح کردیم خداوند با اسباب خود کار می‌کند، با عنصری حیات‌بخش و مدیری الهی یعنی امام برخورد می‌کنیم.

پس کار اصلی امام، هدایت و مدیریت جامعه به سوی اهداف و برنامه‌های الهی است؛ این مدیریت نه صرفاً حاکمیت بر مردم است بلکه در تمام شئون موجودات را به سوی این اهداف سوق می‌دهند.

* پس معتقدید یکی از راه‌های اثبات حضور امام عصر در این زمان همین مقوله است؟

بله؛ همان طور که اشاره کردم امکان ندارد خداوند برنامه و هدف خود را بدون مجرا و مجری خود در عالم پیاده کند. این مجرا باید به قدری زلال باشد که خواست و رضایت الهی بدون کم و کاست در عالم جریان یابد؛  همین بس که خداوند وقتی می‌خواهد برترین مجرا و مجری حریم خود را معرفی کند، در آیه‌ای خطاب به رسول‌الله می‌فرماید: «ما رَمَیْتَ‏ إِذْ رَمَیْتَ‏ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى‏؛ زمانی که [تیر به سوى دشمن‏] زدی، تو نزدی بلکه خدا زد.» یعنی این مقدار زلالند که حتی ضرباتی که در میدان نبرد می‌زدند، با خواست خداوند بود. چنین رسولی است که خداوند هدایت بشر را به ایشان سپرد و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این علم و خلافت را به اوصیای پس از خویش به ودیعه گذاشت. بنابراین حجت‌های الهی از جانب خداوند مدیریت عالم و آدم را بر عهده دارند.

خداوند برنامه و هدف خود را بدون مجرا و مجری خود در عالم پیاده نمی‌کند. این مجرا باید به قدری زلال باشد که خواست و رضایت الهی بدون کم و کاست در عالم جریان یابد. پیامبر و ائمه در این مقام قرار دارند.

 

 

اما آنچه به امام عصر (عجل ‌الله تعالی فرجه) نسبت به انبیاء و رسولان برتری می‌دهد، در این نکته است که پیامبران زمینه را با آوردن ابزارها، کتب و آموزه‌های الهی فراهم آوردند، اما امام عصر علاوه بر هدایت عالم و آدم، مأموریت تحقق و به ثمر رساندن تلاش‌های انبیا در جهت تمدن الهی را بر عهده دارند؛ تمدنی که در آن شرک راهی ندارد و تنها عبودیت خدا است «یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً؛ [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگیرند.» این فرازی از آیه 55 سوره نور است که خداوند در ابتدای آن به اهل ایمان و عمل صالح وعده تحقق تمدن الهی را می‌دهد.

خداوند آینده عالم را از مجرای خوبان خود رقم می‌زند

* شما درباره مفهومی صحبت کردید به نام برنامه خدا در بستر عالم و وظیفه انبیاء و اوصیاء در جهت تحقق این برنامه‌ها. چون عمدتاً وقتی از فلسفه بعثت پیامبران و ائمه صحبت به میان می‌آید، مباحثی مثل دعوت به توحید و دوری از شرک شکل میگیرد؛ تحقق برنامه‌های خدا به چه معنا است؟

ببینید، فضای کلی زندگی انسان‌ها به سوی آخرت و برای آخرت است؛ یعنی حرکتی رو به جلو دارد نه بی‌هدف و دَورانی. در واقع در نگاه کلی، انسان‌ها در عرصه دنیا یک زندگی فردی دارند که طی آن باید دل به هدایت‌های الهی بدهند و وظیفه خود را در این حریم بدانند و  زیستی اجتماعی دارند که باید در قالب کاروان به سمت برنامه‌های الهی سوق داده شوند. به این معنا که انسان‌ها بنا است فضای رشد و پیشرفت داشته باشند، بنابراین باید آینده برتری برای آنها مدنظر باشد تا به آن سمت حرکت کنند.

خداوند این آینده را در ادیان آسمانی به ویژه دین اسلام ترسیم کرده است؛ چرا که وقتی حرکتی شکل می‎گیرد، باید مقصدی باشد. اگر مقصدی نباشد حرکت معنا ندارد. مثل کسی که قصد مسافرت دارد، به طور طبیعی باید از قبل مقصد را مشخص کرده باشد. خداوند این پایانه و مقصد را در آیات قرآن با مفاهیمی مثل عصر ظهور و یا حکومت حقه و یا مُلک کبیر در قیامت یاد می‌کند. با این تعریف، وقتی هدفی باشد، حرکت‌ها باید مدیریت و تربیت شود و اگر اینگونه نباشد خلقت به هدف غایی خود نمی‌رسد. اینجا است که لزوم وجود هادیان الهی مشخص می‌شود. اگر معتقدیم خداوند بی‌هدف عالم و آدم را خلق نکرده است، مگر امکان دارد تصور کنیم مقصدی برای آن مدنظر ندارد؟ هر انسان عاقلی می‌داند برای حرکت ابتدا باید مقصد مشخص باشد، اما درباره خداوند قائل نباشیم؟!

انبیاء و اوصیاء بر برنامه‌های الهی تسلط داشتند

* پس با این تعریف، انبیا و اوصیاء کسانی‌اند که با برنامه‌ها و اهداف خداوند در بستر عالم آشنایی دارند؟

 انبیا و اوصیای الهی بر برنامه خدا تسلط داشتند و در صدد تحقق آن بر می‌آمدند. آنها در این مسیر قرار گرفتند تا عالم و آدم را با برنامه‌ها و پایانه‌های الهی آشنا کنند. در آیه 105 سوره انبیاء خداوند اینگونه درباره یکی از پایانه‌های آینده بشریت صحبت می کند «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ؛ و در حقیقت، در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان صالح ما به ارث خواهند برد.»

اما کسانی که از این هدایت‌ها تبعیت کردند، نخبگان عالم شدند و کسانی که دل به هدایت این بزرگواران ندادند، از مسیر خارج شدند.

 از این منظر انسان‌ها به سه دسته کلی تقسیم می‌شوند:

*یا در مسیر هدایت الهی آن هم توسط هادیان الهی قرار گرفتند و جزو حزب‌الله شدند.
* و یا دل به این هدایت‌ها ندادند و در عین تقید به ارزشهای اخلاقی، به زندگی خود مشغول شدند.
* و یا در تقابل با هادیان الهی و حزب خدا پرداختند که همان دشمنان دین و حزب‌الشیطان محسوب شدند.

این دسته سوم همواره قصد جلوگیری از حرکت کاروان بشریت به سوی پایانه‌های الهی را دارند. این دشمنان همان حزب شیطانند. اما خداوند با توجه به برنامه‌اش اجازه نمی‎دهد جامعه بشری توسط شیاطین از ریل خارج شود و دینی که توسط خیل کثیر انبیا و اوصیا جلو آورده نابود شود. خداوند این ماجرا را اینگونه توضیح می‌دهد «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون‏؛ مى‏‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا -گر چه برای کافران ناخوشایند باشد- نور خود را کامل خواهد کرد

 در ماجرای ویروس کرونا مشاهده کردیم که آنها به تصریح بسیاری از اندیشمندان و بزرگان قصد ضربه به پیکره بشریت به ویژه مسلمانان و شرق‌نشینان داشتند که این فتنه به خودشان بازگشت. «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ» خداوند ماجرای این ویروس را در داخل اصلاح کرد و به سوی خودشان سوق داد.

شب قدر، شبی برای برنامه‌ریزی زندگی است

* یکی از مسائلی که به مهدویت گره خورده است، اما کمتر به آن توجه می‌شود، شب قدر است که در روایاتمان توضیحاتی در این باره داده شده. مقداری در این باره توضیح می‌دهید.

تمام مفاهیم عالم اگر به درستی بررسی شود به مهدویت گره خورده است. مسئله شب قدر از جمله آنها است. اگر از برنامه‌های الهی صحبت کردیم، شب قدر محل وقوع این برنامه‌ها است. هر سال امورات خلایق و وقایع سال آنها در راستای این اهداف و برنامه‌های الهی شکل می‎گیرد.

حالا برای روشن شدن این ماجرا مقدمه‌ای عرض می‌کنم. برای خیلی از مردم سؤال مطرح می‌شود که چرا باید مقدرات عالم در شب قدر صورت گیرد؟ شما وقتی فرزند خود را به مدرسه می‌فرستید، برای تحصیل علم است؛ تحصیل علم نیاز به برنامه‌ریزی دارد. آموزش و پرورش که متولی این امر است، برای هر سالی برنامه‌ریزی درسی می‌کند؛ به این صورت که هر ترم چه محتواهای آموزشی ارائه شود و با چه کیفیتی و با چه ابزاری؟ اگر برنامه‌ریزی نباشد، آموزش محقق نمی‌شود.

انسان‌ها برای آنکه به سمت هدف الهی حرکت کنند، باید برنامه داشته باشند. خود او توانایی برنامه‌ریزی ندارد بلکه باید مدبّری برای او برنامه بنویسد. هرچند اختیار دارد و زندگی تشکیل می‌دهد، اما در سطح کلان باید برنامه برای او نوشته شود؛ مسیر هدایتی برای او در نظر گرفته شود. گاهی این هدایت گفتاری است و گاهی بر اساس رویدادهایی است که باید برای او ایجاد ‌شود. شب قدر چنین جایگاهی دارد؛ یعنی برنامه یک سال عالم و آدم مشخص می‌شود.

 مثلاً این انسان در طول این سال چه اقتضائاتی باید برایش باشد تا حرکت کمالی او شکل بگیرد. از آنجا که فضای شب قدر، فضای رحمت است، چه اتفاقی باید شکل بگیرد تا جبران نقصان‌های او باشد. شب قدر در اصل شبی برای برنامه‌ریزی زندگی است. ما خیلی از حکمت‌ها را نمی‌دانیم. باید صاحب حکمتی این برنامه را بچیند. متولی این کار از سوی خداوند متعال باید فردی مطهر و مؤید به تأییدات الهی باشد؛ باید مسلح به ابزار و علم الهی باشد. هر کسی نباید در این جایگاه قرار گیرد، چرا که توان الهی ندارد. باید مسجود ملائک باشد و ملائک به فرمان او باشند.

امام باید صاحب شب قدر باشد

* با این تعریف کسی جز امام معصوم نمی‌تواند در این جایگاه قرار گیرد؟ مسئله‌ای که متأسفانه در سقیفه هیچگاه در بین مردم مطرح نشد.

همین طور است. امام باید صاحب شب قدر باشد. ما معتقدیم کسی جز اهل عترت و در این زمان امام عصر عجل ‌الله تعالی فرجه است لایق این جایگاه نیست. کسی که از سوی خداوند مأمور این کار می‌شود امام عصر است؛ بنابراین تحقق این برنامه‌ها با امام عصر است؛ از این رو امام باید مسلط به تمام حکمت‌های خلقت باشد. امام باقر (علیه‌السلام) فرمود «إِنَّهُ لَیَنْزِلُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ إِلى‏ وَلِیِّ الْأَمْرِ تَفْسِیرُ الْأُمُورِ سَنَةً سَنَة یُؤْمَرُ فِیهَا بِأَمْرِ نَفْسِهِ بِکَذَا وَ کَذَا وَ فِی أَمْرِ النَّاسِ بِکَذَا وَ کَذَا؛ حکم الهی و بیان امور در شب قدرِ هر سال به ولیّ امر نازل می‌شود که در باره خود چنین دستور دارد و در باره مردم چنان‏.»

بیشتر بخوانید

 

 

گاهی به خاطر اشتباهات فرد یا جامعه ممکن است تقدیرات همراه با درد باشد تا افراد به خودشان بیایند و مسیر اشتباه خود را اصلاح کنند. کار امام هم اجرای مقدرات الهی است. بنابراین هم اختیار مطرح است و هم تقدیر خدا. انسان‌ها با اختیار خود در این سیر تحول و سیر هدایتی قرار می‎گیرند؛ یا متوجه درس‌های خدا می‌شوند و اصلاح می‌کنند و یا راه خطای خود را ادامه می‌دهند. مثلاً ممکن است حکمت خدا اقتضا کند تا تصادفی برای فرد شکل بگیرد و مدتی بستری شود. اینجا است که هم خودش درگیر می‌شود و هم دیگران. در چنین فضایی، صبر و بخشش و همیاری عناصر این صحنه و یا این کلاس درس می‌شوند. بنابراین شب قدر، شب برنامه‌ریزی است.

انتهای‌پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط